سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سخت‏ترین گناهان گناهى بود که گناهکار آن را سبک شمارد . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 88 دی 15 , ساعت 2:6 عصر
مشروح محاکمه مقصران نابودی فوتبال ایران در برنامه 90 این هفته؛
دادکان: با علی آبادی دعوا بر سر ریاست داشتیم! + صوت
حتی مصاحبه آقای صفایی (صفایی فراهانی) است که گفتند به من همین فشار را آوردند و من بلازویچ و ایوویچ را برداشتم و همین فشار را آورده‏اند تا برانکو را بردارد اما برنمی‏دارد. چرا اینها را نمی‏گذارید؟! شما فکر می‏کنید آن زمان چه کسانی می‏خواستند مربی تیم ملی شوند و به رئیس جمهور نامه می‏دادند؟ ضعیف‏ترین مربیان. ما یک در این سال‏ها فدراسیون بودیم و آنهایی که با من بودند، می‏توانند گواه بدهند که ما در فدراسیون خودمان تصمیم‏گیرنده بودیم. والله اگر مشورتی بود، می‏پذیرفتیم اما در نهایت تصمیم خودمان را می‏گرفتیم.
برنامه نود این هفته همانگونه که پیش‏بینی می‏شد مجدداً با اقبال شدید مردم به واسطه موضوع جنجالی و فضایی که آن را احاطه کرده بود همراه شد و بسیاری از واقعیاتی که اکثر چهره‏ها و مسئولان ورزش از بیانشان، به واسطه عواقبش هراس دارند، توسط میهمان ویژه این برنامه که محمد دادکان رئیس سابق فدراسیون فوتبال بود، بیان شد تا برخلاف بسیاری از ارزیابی‏ها، او که در چند قدمی کرسی‏ ریاست فوتبال بود برخلاف بسیاری که برای این کرسی‏ها دست و پا می‏زنند، با طرح برخی مسائل، حضورش را عملاً در این جایگاه منتفی سازد.

به گزارش خبرنگار ورزشی تابناک؛ نود این هفته یکی از جذاب‏ترین برنامه‏های دوران پخشش را به نمایش گذاشت که با محافظه‏کاری کمتری نیز همراه بود تا بسیاری از واقعیات فوتبال ایران به تصویر کشیده شده و تعداد کثیری از اشخاصی که مستقیم یا غیرمستقیم در طول زمان این برنامه نامشان به میان کشیده شد، در روزهای پیش رو صراحتاً یا به صورت شفاف در قبال آنچه برای مردم به نمایش درآمد و واقعیت‏های تاسف بار فوتبال ایران را تنها تا حدودی روایت کرد، مورد اشاره قرار گیرد.

این برنامه با وجود فضای بازی که به همراه داشت تا دادکان زبان حال فوتبال باشد، با مسائلی نیز همراه شد که اصلی‏ترین آنها حضور فردوسی‏پور در مقام وکیل مدافع مدیران فعلی فدراسیون فوتبال بود، حال آنکه خود این مدیران حاضر نشده بودند به صورت زنده در برنامه حاضر شوند و پاسخگوی افشاگری‏های دادکان باشند و این در جای خود قابل تامل است. البته فردوسی‏پور به خوبی دادکان را به چالش کشید و با بیان ابهاماتی که راجع به دوره مدیریت رئیس پیشین فدراسیون مطرح بود، نقش یک تماشاچی را در روز یکه تازی دادکان که پس از حضور بیژن ذوالفقارنسب در برنامه، تا انتها روی صندلی میهمان نشسته بود، ایفا نکرد.

از سویی دیگر روند چینش گزینه‏های مسابقه پیامک که احتمال می‏رفت با توجه به برخی فضاسازی‏های سیاسی اصلاً برگزار نشود نیز قابل تامل بود، چرا که برخلاف انتظار، گزینه‏‏ها طبق حروف الف از یک تا سه قرار نگرفته بودند و گزینه سوم خداحافظی نسل طلایی بازیکنان بود؛ حال آنکه باید بر طبق حروف الفبا این گزینه در صدر قرار می‏گرفت، ضعف مدیریت فوتبال به عنوان گزینه دوم انتخاب می‏شد و ضعف فنی مربیان گزینه سوم می‏شد! حال باید پرسید چرا عملاً گزینه‏ها به طور کامل جابجا شده است.

در این برنامه که با کنایه دادکان به فردوسی‏پور با بیان این مطلب که «بعد از سه سال و نیم یاد ما کردید که ما هم در خدمت شما باشیم، صمیمانه سپاسگزارم» آغاز شد، ابتداً گزارشی با این رویکرد نگاهی به آنچه از جام جهانی آلمان تاکنون بر سر فوتبال ایران آمده به مدت حدوداً 8 دقیقه پخش شد. در این گزارش ابتداً تصاویر دیدارهای ایران در جام جهانی آلمان با گزارش فردوسی پور پخش شد و در ادامه چنین آمد: «افت فوتبال ایران از سال 2006 و پس از حذف از مرحله گروهی جام جهانی شروع شد. تیم ملی قبل از حضور در جام جهانی روزهای شیرینی داشت، در بوسان به شکل خاطره انگیزی قهرمان شد، در سال 2004 و در جام ملت‏ها، بهترین بازیها را ارائه کرد و سوم شد و در ادامه بدون اینکه کسی را عذاب دهد و به حماسه نیاز داشته باشد، راهی جام جهانی شد.

این موفقیت‏ها و حضور دائم ایران زیر رتبه 20 فیفا و بازی کردن چند لژیونر ایرانی در سطح اول فوتبال جهان، این توقع را برای خیلی‏ها پیش آورد که ایران در جام جهانی به راحتی از گروهش صعود می‏کند اما آنچه در آلمان به نمایش گذاشت با رویاها تفاوت زیادی داشت. با رفتن برانکو ایوانکوویچ و محمد دادکان از راس تیم ملی و فدراسیون فوتبال، فصل جدیدی در فوتبال ایران گشوده شد؛ فصلی که اکثر روزهایش ابری بود. فدراسیون فوتبال ایران تعلیق شد، بی‏برنامگی به اوج رسید و کمیته انتقالی زمام امور را به طور موقت در دست گرفت. در این میان مسئولان سازمان تربیت بدنی که اعتقاد داشتند نیمکت تیم ملی با یک مربی وطنی زیباتر می‏شود برای انجام پروژه زیباسازی خودشان، از فرمول ابتکاری و منحصر به فرد خرد جمعی استفاده کردند. همانطور که پیش بینی می‏شد، ثمره خرد جمعی کسی نبود جز امیر قلعه نویی. پایان فاز ایرانی کردن نیمکت تیم ملی حذف در مرحله یک چهارم نهایی جام ملت‏های آسیا در سال 2007 بود.

با توجه به قدرت نصفه و نیمه مدعیان سنتی قاره، این بهترین فرصت برای ایران بود که پس از سی و یک سال قهرمان آسیا شود اما این عراق بود که از این فرصت استفاده کرد و ایران که با یک لشگر کامل به مالزی رفته بود، یک ناکامی دیگر را تجربه کرد. بعد از این اوضاع بدتر هم شد و تیم ملی ماه‏ها بدون سرمربی ماند چرا که اعضاء کمیته انتقالی برای مذاکره با مربیان خارجی و به توافق نرسیدن با آنها با یکدیگر مسابقه می‏دادند!

در آن روزها هدایت تیم ملی به دست منصور ابراهیم زاده سپرده شد و او هم مدام صفر - صفر می‏کرد تا اینکه علی کفاشیان وارد میدان شد. دونده سابق و مدیر پرشور فعلی در ابتدا برای آنکه به اهالی فوتبال ثابت کند کاملاً به نظر کارشناسان احترام می‏گذارد، با آنها جلسه گذاشت و وقتی پیشکسوتان به اتفاق رای به مربی وطنی دادند، او باب مذاکره با خاویر کلمنته را باز کرد. مدیران جدید فدراسیون آوردن کلمنته را به ایران یک پیروزی بزرگ می‏‏دانستند و آنقدر ذوق زده شده بود که استقبال از این مربی اسپانیایی نزدیک بود تلفات هم بر جای بگذارد!

آمدن و نیامدن کلمنته هم چند روزی فوتبال ایران را سرکار گذاشت و کار به نوه او هم کشیده شد و در ادامه محمد علی آبادی با بیان این جمله که مربی پروازی نمی‏خواهیم، کلمنته را پراند. باز هم روز از نو، روز نو! کفاشیان و دوستان یک فهرست پنج نفره شامل افشین قطبی، بیژن ذوالفقارنسب، مجید جلالی، محمد مایلی کهن و امیر قلعه نویی را پیش رو خودشان قرار دادند. در این میان عده‏ای معتقد بودن مسائل حاشیه‏ای نقش اصلی را در انتخاب بازی می‏کند؛"دایی: در انتخاب مربی تیم ملی لابی هرکی پرزورتر و قوی تر باشد، اون مربی تیم ملی می‏شود".

بعد از چند روز علی دایی را از بین آنها انتخاب کردند که این انتخاب خود سرمربی را هم شوکه کرد؛"دایی: اینکه من بخواهم سرمربی تیم ملی بشم، خودمم مثل شما شوکه شدم به علی دایی گفتند که بیا صحبت بکن و کارات رو بکن"
این در حالی است که شواهد نشان می‏داد فرد انتخابی افشین قطبی است و به همین دلیل مربی پرسپولیس با همه خداحافظی هم کرده بود اما دایی که با کسی لابی نکرده بود، به یک باره هدایت تیم ملی را به دست گرفت. دایی ماموریت داشت ایران را به جام جهانی برساند. در مرحله اول ایران با سوریه، امارات و کویت هم گروه بود و یک شروع ضعیف، پایانی مقتدرانه را تجربه کرد و ایران به مرحله بعد راه پیدا کرد. با توجه به گروه ایران و نحو صعود آسیایی‏ها به جام جهانی، خیلی‏ها انتظار داشتند، این بار هم ایران صعودی بی‏دردسر را تجربه کند.

ایران در سه بازی اول 5 امتیاز به دست آورد، با این حال دور و بر تیم ملی حواشی بسیاری وجود داشت. منتقدان از کیفیت بازی تیم ملی چندان راضی نبودند و می‏گفتند آن پنج امتیاز به لطف درخشش رحمتی و خوش شانسی به دست آمده است. رابطه نه چندان مطلوب دایی با برخی ستاره‏های تیم ملی و رسانه‏ها هم، یکی دیگر از مشکلات همیشگی تیم ملی بود. به هر ترتیب تیم ملی با این شرایط با تیم کره جنوبی مساوی کرد و پای به مرحله مقابل عربستان گذاشت.

ایران در حضور یکصدهزار نفر، بازی یک - هیچ برده را دو بر یک باخت تا دایی شدیدترین انتقادات را بشنود و یک روز بعد هم از اخراجش مطلع شود. کفاشیان قبلاً گفته بود از دایی تا آخر قراردادش حمایت می‏کند اما او تقصری نداشت، چون حتی لیوان هم دستش نبود، چه برسد به اختیار سرمربی تیم ملی؛ "فردوسی پور: اعضاء هیات رئیسه فدراسیون فوتبال بدون اجازه آقای دایی این لیوان را این ور نمی‏گذاشتید؛ یعنی یک جوری بود که علی دایی بر همه چیز فوتبال ما کاملاً تسلط داشت. / کفاشیان: اصلاً لیوانی دست ما نبود که کنار بگذاریم!" بعد نوبت مایلی کهن بود که 15 روز سرمربی تیم ملی شود. او به طرز عجیبی سرمربی تیم ملی شد و به شکل عجیب تری با نوشتن چند بیانیه تاریخی کنار رفت تا بالاخره تیم ملی نصیب قطبی شود. در این میان این رسش پیش می‏آید که اگر قطبی مربی ایده‏آل ایران بود، چرا در آن دو مرتبه قبلی انتخاب نشد.

به هر حال قطبی مثل یک قهرمان وارد ایران شد و قول داد ایران را به جام جهانی می‏رساند، چون دو کره را مثل کف دستش می‏شناسد اما کف دست قطبی آنقدر ناواضح بود که حتی با آوردن جادوگر هم نتوانست بفهمد آن وسط چه خبر است! بدین ترتیب فوتبال ایران به شکل ناباورانه‏ای، جام جهانی 2010 را از دست داد تا یک ناکامی بزرگ دیگر در کارنامه‏اش ثبت شود. باخت‏های تیم ملی همچنان ادامه دارد و خیلی‏ها حسرت سال 2006 را می‏خورند.

آنها می‏گویند، ای کاش به جام جهانی می‏رفتیم و این بار هر سه بازی را می‏باختیم. به غیر از تیم ملی حال و روز لیگ برتر ایران هم خیلی بهتر نیست. باشگاه‏های ایران در گل خوردن در لیگ قهرمانان آسیا با هم رقابت داشتند. تیم ملی امید ایران از سال 1976 به بعد دیگر رنگ المپیک را ندیده است، درست مثل تیم ملی که از آن سال تا به حال دیگر قهرمان آسیا نشده است و ان وقت باز هم مدعی هستیم تیم برتر قاره آسیا هستیم. در این میان این سوال پیش می‏آید که عامل اصلی این ناکامی‏ها، چه کسی است؟»
 
دادکان پس از پخش این آیتم جالب، عنان کلام را به دست گرفت و با اشاره به وعده‏های داده شد در چند سال اخیر عنوان کرد: «گفتند در بازیهای آسیایی سوم می‏شویم و بعد گفتند چهارم می‏شویم. می‏ترسم تا زمان این بازیها به دهم و یازدهم برسند. گفتند باید چهارم جام جهانی شویم. اگر شدند بیایند بگویند چگونه شدند و اگر هم چنین نشد، بیایند برای مردم شفاف سازی کنند و بگویند چرا این وعده‏شان محقق نشد و شفاف سازی کنند که چه اتفاق در این مدت افتاده است؟»

وی ادامه داد: «بعد از این جریان رسیدم به جایی که می‏دانستم نمی‏توانم با مسئولان ورزش کار کنم و مسئولان وقت سازمان تربیت بدنی هم خیلی مشکلات را برای من و همکارانم ایجاد می‏کردند. من جمله مثلاً داوری را محروم کرده بودیم، اینها می‏گفتند ببخش و ما نمی‏بخشیدیم و خیلی مسائل دیگر. مثلاً قابی را از قبل به فیفا داده بودیم که بر روی هتل و اتوبوس‏های ما (در جام جهانی آلمان) نصب شود و توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز تایید شده بود و در فاصله 10 روز مانده بود به مسابقات، نامه‏ای از سازمان ارسال کردند که این تابلو را تغییر دهید؛ مگر چنین چیزی ممکن است؟ یا در حالی که شما می‏بینید در کشور ژاپن و کشور کره قبل از جام جهانی، جشن صعود می‏گرفتند، در کشور خودمان باید حاشیه‏های سازمان تربیت بدنی را نسبت به فوتبال کشور دفع می‏کردیم. این مشکلات ادامه پیدا کرد تا شبی که تیم ملی می‏خواست به آلمان اعزام شود و جشن پرواز بود که در این جشن پرواز، جایگاه را قرق کردند و همکاران بنده (مسئولان وقت فدراسیون فوتبال) را نیز راه ندادند و اختلافات از اینجا شدت گرفت.»

دادکان در ادامه به این گفته فردوسی پور که در آن مدت میان سازمان ورزش و فدراسیون فوتبال تعاملی وجود نداشت، صحه گذاشت اما تاکید کرد: «ابتدای این شرایط از جانب من نبود اما ون برای مجموعه فعال در فدراسیون فوتبال یک ارزش و شانی قائل بودم، نمی‏گذاشتم هر چیزی بشود. مثل اینکه (علی آبادی) می‏گفتند دادکان می‏رود و یک نیروی جوانی می‏آید و این کار را می‏چرخاند. بعد ما فهمیدیم نیروی جوان تر خودش بوده و آقای کفاشیان که می‏خواستند این سمت را احراز کنند. یکی‏شان را که فیفا نگذاشت و  نفر دوم هم که آقای کفاشیان بود، در اصل همان نفر اول بود، با این تفاوت که فامیلی‏هایشان تفاوت می‏کرد(!) واگرنه نقشی را برای فوتبال نمی‏خواستند بازی کنند. می‏خواستند این جایگاه را بگیرند و به امروز برسانند که صحنه‏هایش را نمایش دادید. هدف فقط تخریب بود.»

رئیس پیشین فدراسیون فوتبال در این بینابین که بحث گرم گرفته بود، گریزی به سوابقش زد: «صحبت‏هایم تند نیست. از همه نیز بیشتر مملکتم، مردمم و نظامم را دوست دارم و بعد از انقلاب هم این شکلی نشدم. آنهایی که من و خانواده‏ام را می‏شناسند، من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و از سال 1352 مو و ریشم همین شکلی بوده است. اگر حرفی می‏زنم، دلم برای کشورم و مردمم می‏سوزد.» و در همین اثناء مجری برنامه، حرف‏های دادکان را ناتمام گذاشت و برای آنکه نزد مخاطب چنین القاء نشود برنامه‏ای برای له کردن رئیس سابق ورزش در حال اجرا است، تاکید کرد: «یک توضیحی باید بدهم و با توجه به اینکه ما احتمال می‏دادیم فضای بحث به این سمت بیاید، این فضا را داریم که مهندس علی آبادی یا آقای کیومرث هاشمی هر وقت دوست داشتند، توضحیاتشان را بدهند.» تا این بار نوبت دادکان باشد که کلام فردوسی پور را قطع کند و تاکید نماید که هر آنچه بیان کرد، نود پخش کرده و اگر قرار باشد روزی آنها دعوت شوند، دادکان نیز محق است که حضور داشته باشد.

دادکان در ادامه سندی که قبلاً در ایسنا منتشر شده بود و در واقع نامه دادکان به سازمان تربیت بدنی را با موضوعیت لزوم تغییر اساسنامه فدراسیون برای جلوگیری از تعلیق فوتبال ایران منتشر کرد که پای مهدی قدمی معاون اسبق ورزش قهرمانی و حرفه‏ای سازمان ورزش را نیز وسط کشید. فردوسی پور متن پاسخ علی‏آبادی و دستور پاراف شده از سوی قدمی بر روی نامه دادکان را چنین خواند: «مهندس علی آبادی نظر مساعدی در خصوص نحوه انتخاب رئیس و اعضاء مجمع عمومی (تغییر اساسنامه) ندارد... فدراسیون‏های خارجی نباید سفارتخانه‏های کشورهای خارجی باشند... آقای دادکان همکاران جنابعالی کلاً عقل و تدبیر را تعطیل کرده‏اند! پرداختن به مسائل پرتنش در این مقطع چه معنایی دارد... نیاز نیست اساسنامه تغییر کند!» دادکان با مورد اشاره قرار دادن این مکاتبه گفت: «وقتی من این را نوشتم، حال شما می‏گویید بیایند پاسخگو باشند؟!»

دادکان با کشیده شدن بحث به ماجرای اخراجش پس از بازی به آنگولا، یادآور شد: «صحبت اخراج بنده از قبل از بازیها بود که من اگر نشان جام جهانی را نیز با تیم ملی ایران به دست بیاورم، دیگر نمی‏گذارند در فوتبال کشور باشم.» که در این لحظه فردوسی‏پور حرف‏های وی را قطع کرد و گفت: «هرچه سعی می‏کنم نمی‏توانم در خصوص آن اتفاقات واژه لج و لجبازی را نگویم، نمی‏شود و چنین اتفاقاتی بود که حرف‏هایی در ادامه راجع به آن دارم.» و مجدداً دادکان ادامه داد: «پذیرفتیم علی رغم اینکه تیم ملی بازیهای خوبی انجام داد و در هر سه بازی تا دقیقه 67 نتیجه بازی مساوی بود. از دقیقه 67 به بعد نتیجه عوض شد و نه به کادر فنی تیم ملی اجازه داده شد در یک برنامه از موجودیت تیم ملی دفاع کند و یک کارشناس هم نیامد، بنشیند و واقعیت را برای شما بگوید. وقتی تایم ول بازی ایران و پرتغال تمام شد و داشتم با کارتی که می‏توانستم به وسیله آن به رختکن بروم، از جلوی رختکن پرتغال رد شدم و دیدم وقتی آقای اسکولاری برای بازیکنان صحبت می‏کرد، تمامی بازیکنان ایستا بوند ولی به رختکن خودمان رسیدم، تمام بازیکنان خوابیده بودند و پاهایشان روی صندلی بود. تیم ملی پرتال تیم را دواند، بازیکنان ما دویدند. آقای کارشناس که می‏آیی و این جا می‏شینی و می‏گویی ایران باید پرتغال را ببرد، مگر ایران می‏تواند پرتغال را ببرد؟! حالا که تیم ملی به بحرین می‏بازد چرا نمی‏آید بگوید شرافت ملی زیر سوال رفت و آن موقع که به پرتغال باختیم، عنوان کردند، برانکو و دکتر دادکان حیثیت ملی را زیر سوال بردند؟!»

فردوسی‏پور در پاسخ به گفته‏های دادکان از افزایش توقعات و انتظارات با وعده‏های داده شده توسط دادکان و دیگر مسئولان سخن به میان آورد: «پرتغال را مساوی می‏کنیم و مکزیک و آنگولا را نیز می‏بریم. خود شما هم یک سری مصاحبه کرده بودید که انتظارات را بالا برده بودید. مثلاً یک مصاحبه با رادیو صدای آلمان داشتید که گفته بودید ایران از شانس صعود به مرحله دوم برخوردار است و در یک مصاحبه دیگر هم در تاریخ 84/10/8 گفته بودید، ایران بی‏تردید در جام جهانی شگفتی‏ساز خواهد شد.» و دادکان در پاسخ به این گفتمان که دیگر شکل مجادله به خود گرفته بود، عنوان کرد: «شگفتی‏ساز یعنی به مرحله دوم رفتن و شرایط مساوی داریم، یعنی به مرحله بعد رفتن؟ البته بنده رئیس فدراسیون فوتبال هستم» که فردوسی پور در جوابش گفت: «خب علی آبادی هم می‏گوید من رئیس سازمان ورزش هستم و دوست دارم تیمم به مرحله دوم صعود کند.»

دادکان که تازه گرم شده بود، تلاشی برای بی‏پاسخ گذاشتن نکرد و عنوان نمود: «اگر یک روز بخواهم سیاست‏های سازمان ورزش را بگویم، نقش رئیس سازمان تربیت بدنی اظهارنظر راجع به بازیهای تیم ملی نیست و نقشش، یک نقش کلان، نظارتی و هدایتی است. ایشان در اذهان عمومی نمی‏تواند بگوی، تیم ببرد یا ببازد.»

فردوسی‏پور با یادآوری شرایط و مشکلاتی که در آن مقطع برای تیم ملی به وجود آمد، نتایج حاصله را تا حدودی منبعث از این موارد که از میان آنها به مصدومیت برخی بازیکنان کلیدی و عدم برگزاری بازیهای تدارکاتی مناسب اشاره کرد دانست که دادکان در پاسخ نقش عدم حمایت مجموعه ورزش از فدراسیون فوتبال و تیم ملی در آن مقطع و تنها شدن فدراسیون را بسیار پررنگ خواند که مجدداً قطبی مقصر بخشی از این عدم حمایت‏ها را خود دادکان خواند و ماجرای حضور بکن بائر و عدم اجازه دادکان برای ملاقات علی آبادی با بکن بائر ذکر کرد که دادکان نیز گفت: «چرا نمی‏گویید قبل از این جایگاه ویژه را می‏گیرند و مسئولان فدراسیون فوتبال را به جایگاه راه نمی‏دهند» که مجری اعتقاد داشت، می‏شد آنجا به خاطر فوتبال کوتاه آمد که دادکان حرف‏هایش را قطع کرد و گفت: «دعوا بر سر ریاست داشتیم. من که گفته بودم می‏روم و ایشان هم می‏خواست رئیس شود. بعد هم دیدید کاندیدا شد که رئیس شود. اگر ایشان طمعی به ریاست فدراسیون فوتبال نداشت ثبت نام نمی‏کرد. آقای فردوسی پور، شما وقتی رئیس سازمان هستی و مثلاً 90 هستی، سراغ 89 می‏روی؟ دنبال این می‏روی که رئیس فدراسیون هم شوی؟ دنبال دبیرکلی کمیته ملی المپیک هم می‏روی؟ دنبال ورزش باستانی می‏روی؟»

وی در ارتباط با این پرسش فردوسی‏پور که گفته می‏شود در دوره‏اش تنها بر تیم ملی بزرگسالان تمرکز شده و در رده‏های پایه فعالیت صورت نپذیرفته، تاکید کرد: «کیومرث هاشمی که سرپرست فدراسیون فوتبال شد، نامه تبریکی برایش نشوتم که در آن قید کردم اول استقلال فدراسیون فوتبال از بین نرود و دوم تیم‏های پایه که برایش زحمت کشیده شده است، حفظ شود. ما برای تیم‏های پایه‏ای نزدیک به سه سال زحمت شبانه‏روزی کشیدم و از 8 سال بالا آوردیم و این دوستان ما هم زحمت کشیدند ولی می‏خواهیم این سوال را بپرسم که مگر تیم پایه ایران که در آسای اول شد، در این یک سالی که آقای کفاشیان و همکارانشان آمدند، درست شد؟» و فردوسی‏پور متر را نتایج هر دوره اعلام کرد که دادکان یادآور شد، آن موقع تیم ملی اصلاً محروم بوده و نمی‏توانسته در مسابقات شرکت کند.

فردوسی‏پور در ادامه با به چالش کشیدن نوع درآمدزایی فدراسیون، عنوان کرد: «اگرچه جذب منابع مالی از بازاریان یک حرکت خوب و کار راه انداز است اما به نظر می‏رسد در فدراسیون در دوره شما که گفته می‏شود یک فدراسیون شسته رفته با سه میلیارد موجودی (جایزه صعود به جام جهانی) حساب تحوی گرفته‏اید، سیستم مالی دقیق و نظام‏مندی نبوده است.» که دادکان نیز چنین پاسخ داد: «یک بخشی‏اش این کمک‏ها بوده اما یک بخش عظیمی نیز خود فدراسیون بوده است. چرا نمی‏گویید وقتی ما رفتیم در حساب فدراسیون یک میلیارد و هشتصد میلیون تومان پول به انضمام 4 میلیارد و دویست میلیون تومان جایزه فیفا برای صعود به جام جهانی بود و در واقع فدراسیون را با شش میلیارد تومان بودجه تحویل دادیم. ما از جوراب تیم ملی تا روی کلاه پول درآوردیم و اگر می‏گویید چون به جام جهانی صعود کردیم، اسپانسر شده‏اند، باید متذکر شوم که ایرانول اسپانسر تیم‏های ملی بود. پس برای بخش اقتصادی برنامه داشتیم. این سیستمی که الان هست خوب است که ده میلیارد بدهکاریم.» که فردوسی‏پور عنوان کرد: «الان که اصلاً سیستم نداریم!»


در ادامه بخش اول صحبت‏های کفاشیان پخش شد که در مهم‏ترین بخش‏های آن عنوان شد: «پتانسیل فوتبال ایران بالا است ولی سرمایه‏گذاری اندازه پتانسیل نبوده است. مدیریت هم در حد متوسط بوده ولی با همه اینها تغییرات مربیان در عملکرد تاثیرگذار بوده است.» وی به رنکنیگ فیفا اشاره کرد و با اشاره به جایگاه کره و ژاپن، این رنکینگ را معیار خوبی ندانست و برای آنکه حرفش را بیشتر ثابت کند، عنوان کرد: «حتی استرالیا در جایگاه 60 است»، حال آنکه مشاهده رنکنیگ فیفا نشان می‏دهد، استرالیا در جایگاه بیست و یکم فوتبال جهان است!

وی اعتراف کرد در زمان دادکان، فدراسیون فوتبال یکی از بهترین ترازهای مالی را داشته است و در مقابل گفت: «در آن زمان 200 هزار دلار با پوما قرارداد بسته شده بود اما الان 800 هزار دلار است.» که البته همین نشان می‏دهد وضعیت مالی فدراسیون فوتبال ایران در این زمان چقدر خوب است و کاملاً روی پای خود ایستاده و استقلال مالی دارد!

او در ادامه عنوان کرد: «چون قراردادها اجرا نشده بود، اعتماد اسپانسرها از بین رفته بود و نمی‏آمدند جلو و ما یک سال تلاش کردیم که بیایند اما ما از لحاظ جذب اسپانسر از آن موقع ضعیف‏تر بودیم. سایپا اسپانسر شد که تعهداتش را به شکل کامل اجرا نکرد و مکاتبه کردیم تا بتوانیم حق فدراسیون را بگیریم!» و کفاشیان در انتهای بخش اول صحبت‏هایش کارهای علمی صورت پذیرفته در دوره مدیریتش را نیز بسیار بسیار بیشتر از دوره قبل خواند و البته نگفت بازخورد این فعالیت4های علمی چه بوده است.


پس از این مجدداً این برنامه در استودیو پیگیری شد و دادکان از آمارهای قهرمانی تیم ملی در دوره مدیریتش سخن به میان آورد که
در بوسان قهرمان شد، در سال 2004 و با ناداوری در جام ملت‏ها سوم شد و به راحتی به جام جهانی صعود کرد و سپس به روند فعالیت‏های عمرانی فدراسیون و کمک‏های صورت پذیرفته به باشگاه‏ها و حتی برخی دیگر از فدراسیون‏ها - به واسطه تمکن مالی فدراسیون فوتبال در آن زمان- اشاره کرد و گفت: «ما دو باشگاه بزرگ کشور که فاقد مکان ثابتی بودند، صاحب ساختمان کردیم یا همین ساختمان فدراسیون فوتبال که یازده میلیارد امروز پولش است، زمان ما خریده شد و ده‏ها هزار متر زمین در آب سر دماوند خریدم که اردوگاه شود و استادیوم بم و آکادمی فوتبال را درست کردم. اینها که مال من نیست، یادگار فوتبال کشور است»

پیشکسوت فوتبال ادامه داد: «آیا کسی آمد به من و همکارانم یک خسته نباشید، بگوید؟ آقای فردوسی‏پور! خود را بگذار جای من. اگر چهار سال زحمت بکشی، موهایت سفید شود، پانزده کیلو وزنت کم شود، خانواده‏ات زیر فشار باشند و در آلمان حکمت به عنوان نماینده ایران لغو شود، می‏توانی تا ابد ببخشی؟ پانزده کیلو وزنم کم شد ولی بعضی می‏آید دور شکمشان را گنده می‏کنند. ما آمدیم براین مملکت کار کنیم و امروز هم اگر بگویند مسئولیت بپذیر، هیچ کاری نمی‏کنم و اگر دوست دارید مرا بگذارید مسئول پیشکسوتان که به اینها برسم! جایگاهی که در کشور تعریف نشده پیشکسوتان است. الان کسی دوست دارد به صحنه ورزش برگردم که هر روز اعلام می‏کنند پرسپولیس یا فدراسیون می‏آید؟ من هیچ جا نمی‏روم و اگر بخواهم سمتی قبول نکنم، برای پیشکسوتان خدمت می‏کنم. با توجه به اینکه ممکن است این یک ساعت و نیمه، نیم ساعت شود و خداحافظی کنیم که از این اتفاقات افتاده(!) لازم می‏دانم از نوآموز، پهلوان، دانشور، مرتضوی، کاظمی، زمان آبادی، وزیری، درودگر، خداداد، غفاری و در نهایت مجد قوانلو و یاسر رفیق دوست  و هیات رئیسه من که اسامی‏شان برای همه مشخص اشت که صادقانه و موثر برای فوتبال کشور کار کردند، تشکر کنم.»



لیست کل یادداشت های این وبلاگ