بهترینِ برادرانت، کسی است که تو را به هدایت رهنمون شود، تقوا نصیبت کند و از پیروی هوای نفس بازت دارد . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 89 فروردین 15 , ساعت 2:33 عصر
بازگشت مستضعفین؛
ادبیات بانک جهانی را فراموش کنیم
محمد خوش?چهره
تصمیم‌گیران و سیاست‌گزاران کلان ما بعد از جنگ و از اولین برنامه توسعه، به خصوص در سال‌های اخیر، با به‌کار بردن واژه‌های وارداتی از واژه‌های پرمعنا و پرغنایی مانند محروم و مستضعف اجتناب کرده و بر اساس واژه‌های نامانوس و بعضا بی‌محتوایی مانند قشر آسیب‌پذیر و جدیدا دهک‌های درآمدی، که واژه‌ای برخاسته از توصیه‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول است، جامعه را دسته‌بندی می‌کنند. در حالی‌که تأکید ویژه حضرت امام(ره) روی گروه‌های محروم و مستضعف از نظر واژه‌شناسی مهم است.

ریشه واژه محروم و مستضعف، به فرهنگ غنی ایرانی - اسلامی ما برمی‌گردد. خصوصا آموزه‌های دینی ما که بر اساس رویکرد عدالت محورانه‌ای که دارد، مبین چنین واژه‌هایی است. مستضعف از استضعاف می‌آید. یعنی به ضعف کشیده شده. در حقیقت معنی آن این است که شخص قابلیت و توانایی دارد، اما محیط اجتماعی- اقتصادی حاکم و خصوصا تصمیمات و سیاست‌های ناعادلانه او را به ضعف کشیده، بدون آن که خودش مقصر باشد.

 برای مثال هر شخص حقوق بگیر با درآمد مشخص و ثابت که همه توانایی‌اش را به‌کار بسته و خانواده‌اش را در شان و منزلت مطلوب خودش قرار داده، اگر یک‌باره در اثر سیاست‌های نامناسب پولی، گرفتار تورم شود یا سیاست‌های نادرست زمین و مسکن، چنان قیمت را بالا برد که قدرت خرید او پایین آید، دیگر نخواهد توانست، خودش را به نحو مطلوب اداره کند و ناچار باید خجالت زده اهل خانه باشد. اما خود او در این میان بی گناه است. این یعنی مستضعف. یعنی به ضعف کشیده شده، بدون این که خود بخواهد.

 بنابراین مستضعف با فقیر متفاوت است. مستضعف یعنی شخصی که در شأن و جایگاه اصلی خودش نیست. مصداق به ضعف کشیده شدن می‌تواند عمومیت داشته باشد. حتی می‌تواند شامل اساتید دانشگاه و خیلی از پزشک‌ها هم باشد. کسانی که از حقوق حقه خود بی‌نصیب مانده‌اند. خیلی از کشاورزان ما هم ممکن است مصداق مستضعف باشند. یعنی دولت به‌جای این که به اقتصاد کشاورز که محور توسعه روستاهاست کمک کند تا این قشر از دسترنج خود ارتزاق کند و کرامتش حفظ شود، با عدم حمایت از تولید و نهاده‌های کشارزی، او را به ضعف کشانده و فقیر کرده است. حالا از روی دلسوزی و کم اطلاعی تلاش می‌کند پرداخت‌هایی تحت عناوین مختلف نظیر سهام عدالت و امثالهم انجام دهد. حال آن که اصلا به ریشه‌های استضعاف آن‌ها توجه ندارد.

 کشاورز ایرانی محروم است، اما سیل قوی واردات میوه، باغداری غنی ما را به‌طور جدی تهدید کرده است. در مقطعی نزدیک 90 درصد روغن نباتی وارداتی بود. بخش عمده‌ای از شکر وارداتی است، بالغ بر 90 درصد چای وارداتی است. بخش قابل توجهی از برنج وارداتی است. و این در حالی است که امکان تولید داخلی همه آن‌ها به شرط حمایت از کشاورز و تولیدات کشاورزی فراهم است. پس اگر به‌جای پرداخت‌هایی که می‌تواند جنبه مسکن داشته باشد، به رفع موانع تولید آن‌ها بپردازیم، باعث می‌شویم که درآمدهای پایدار با حفظ کرامت برای کشاورزان ایجاد شود. طوری که دیگر لازم نیست در سفرهای استانی به امید دادن عریضه خود دنبال کاروان هیئت دولت بدود.

 متأسفانه ما در حال حاضر به‌جای آن که به رونق اقتصاد ملی توجه کنیم و موانع را از بین ببریم و با کسب درآمدهای مستمر و پایدار، موجب ارتقای سطح رفاه جامعه شویم، عمدتا مشغول توزیع ثروت و دارایی متراکم شده 100 سال اخیر هستیم که این روزها دولت تحت عنوان اصل 44 بخش قابل توجهی از آن را در قالب سهام عدالت و امثالهم مصرف می‌کند. به‌عبارت دیگر با خصوصی‌سازی دارایی‌های متراکم شده که مربوط به 100 سال گذشته است - نه یک دولت خاص - بخش قابل توجهی از پول‌های حاصله به‌جای مولد بودن و تزریق به تولید، ناشیانه مصرف می‌شود. این در حالی است که به اعتقاد بسیاری از صاحب‌نظران دلسوز طرح هدفمند کردن یارانه‌ها در مقایسه با طرح‌ها و برنامه‌هایی که می‌تواند در کشور اجرا شود، اولویت اول نیست که بخواهیم این میزان برایش وقت بگذاریم.

 باید به واژه مستضعف برگردیم و بعد به‌دنبال ریشه‌های محرومیت و استضعاف باشیم. امتیاز به کار بردن واژه‌هایی نظیر مستضعف و محروم این است که وقتی از این واژه‌ها استفاده می‌کنیم، به طور طبیعی دنبال دلایل، ریشه‌های محرومیت و استضعاف می‌گردیم. این ریشه‌های یا برون زاست و یا درون زا؛ یا ناشی از سیاست‌ها و تصمیمات است یا موارد دیگر. تشخیص ریشه‌های استضعاف، روش‌ها برای تحقق عدالت را متفاوت می‌کند.

 بنابراین خیلی غیرقابل قبول است که واژهایی نظیر محروم و مستضعف را با واژه‌های وارداتی دهک و اقشار آسیب پذیر مقایسه کنیم و مثلا بگوییم دهک دهم 30 برابر دهک اول مثلا انرژی مصرف می‌کند. این نوع نگرش‌ها و مقایسه از اساس اشتباه است. دهک اول یعنی فقیرترین افرادی که زیر خط فقر هستند، مشکل مسکن دارند و و بی‌خانمان هستند. مشخص است که افراد بی‌خانمان اصلا برق مصرف نمی‌کنند یا نمی‌توانند خودرو داشته باشند که بنزین مصرف کنند. پس نوع مقایسه و تقسیم بندی غلط است. این موضوع فوق العاده مهم است. دلیل آن قبل از آن که نتوانستن مصرف باشد، مربوط به عدم تامین نیازهای اساسی مانند سرپناه و مسکن است.

 البته نباید نادیده گرفت که اشکال اقتصاد ایران مخصوصا پس از جنگ، این بوده است که اشرافیت در ایران، هزینه اشرافیت خود را نمی‌پردازد. این اشکال عمدتا ریشه در ضعف نظام مالیاتی و تعرفه‌ها دارد. باید توجه داشت که ایران اسلامی ما به هیچ وجه من الوجوه استحقاق فقر و این حجم بیکاری را ندارد و اختلالات پیش آمده در اقتصاد ناشی از برخی ضعف‌های نظام تصمیم‌گیری، اجرایی و قانون‌گذاری کشور است که عموما پس از جنگ به‌وجود آمده. بنابراین مشکلات به خود نظام یا ماهیت نظام بر نمی‌گردد.

نگرش‌های حضرت امام(ره) به‌عنوان بنیانگزار جمهوری اسلایم ایران و تأکیدات مقام معظم رهبری و مخصوصا قانون اساسی ما در حوزه اقصاد جنبه‌های بسیار برجسته، مترقی و قابل دفاعی دارد، اما اعمال سلایق و باورهای شخصی و عدم درک صحیح از برخی واژه‌ها مانند عدالت، پیشرفت و ترقی زمینه ساز ایجاد این مشکلات شده است.

*عضو هیئت علمی دانشگاه تهران

منبع: پنجره


لیست کل یادداشت های این وبلاگ