خداوند، ریختن خون (قربانی) و غذا دادن به مردم و یاری کردن دادخواهان را دوست دارد . [امام باقر علیه السلام]
 
یکشنبه 89 اردیبهشت 5 , ساعت 5:27 عصر
محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله رسالت نوشت: چهارشنبه گذشته در سرمقاله ای تحت عنوان “لیبرالیسم به مثابه یک دین!” گفتم برخی انقلابیون فرسوده و پشیمان متاسفانه تئوری های لیبرالیسم را در حوزه سیاست و فرهنگ باور کرده اند و مرتب آن را در سپهر سیاست ایران بازخوانی و بازتولید می کنند.

آنها نام این بازخوانی را یک “دین” گذاشته اند و مرتب به تبلیغ و ترویج آن می پردازند. شماری از دوستان با بنده تماس گرفتند و گله کردند که چرا بر سر یک اختلاف سیاسی لباس دین می پوشانید و نبرد دو دین معنا می کنید.

چرا با این رویکرد می خواهید با تکفیر حریف نتیجه دعوا را به سود خود تمام کرده و اختلاف را با این ابزار فیصله ببخشید.

خوشبینی برخی دوستان مسئله را حل نمی کند بویژه آنکه شاهد از راه هم رسید.

میرحسین موسوی پنج شنبه گذشته ظاهرا - یک روز پس از نوشتن مقاله یاد شده- در دیدار با عزت سحابی و حبیب الله پیمان مطالبی گفته است که نشان می دهد بنده خیلی هم بی ربط موضوع لیبرالیسم به مثابه یک دین و مبلغان و مروجان آن را مطرح نکرده ام.

موسوی در این دیدار می گوید: “ما مبلغ قرائت رحمانی از دین هستیم. قرائتی از دین که واجد حداکثر مدارا نسبت به همه دیدگاه ها و عقاید است.” وی می افزاید: “جنبش سبز مسئولیت تبلیغ و ترویج رحمانی از دین را بر دوش دارد.”

آقای موسوی موضوع قرائت رحمانی از دین را در دیدار با کسانی مطرح می کند که در همگرایی با منافقین در دهه60 و کشتار هزاران نفر از مردم بی گناه کشور و مسئولان نظام سنگ تمام گذاشتند.

آقای موسوی موضوع قرائت رحمانی از دین را با کسانی مطرح می کند که امام بارها آنها را از منافقین بدتر توصیف کرده و در نامه ای به آقای محتشمی پور وزیر وقت کشور بر این شهادت تاکید ورزیده است.

قرائت رحمانی از دین چیست؟ چرا قرائت علما، مراجع عالی قدر ، اسلام شناسان بزرگ را او بر نمی تابد! چرا او اصلی ترین قرائت از اسلام را بر نمی تابد و پس از20 سال سکوت قیام کرده، برای تبلیغ قرائت رحمانی از دین! هم او پاسخ می دهد؛ قرائت رحمانی از دین واجد حداکثر مدارا نسبت به دیدگاه ها و عقاید است! یعنی همه قرائت ها تحت پرچم جنبش سبز مورد مدارا و محبت و عطوفت سردمداران جنبش واقع می شوند، الا قرائت اصلی و واقعی از اسلام!

لذا او با تردستی جنبشی را سامان داده که از چ‘ ترین تا راست ترین را برای مخالفت با اسلام و نظام، در بر می گیرد. منافقان، مارکسیست ها، لیبرال ها، سلطنت طلبان و حتی همجنس بازان با نماد سبز مخالفت خود را با اسلام و حکومت اسلامی اعلام و موافقت خود را با قرائت رحمانی ازدین در شورش ها و اغتشاشات خیابانی آن هم با شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه اعلام می دارند!

موسوی در دیدار با پیمان و سحابی که طی چهار دهه گذشته مبلغ لیبرالیسم بوده اند تاکید می کند: “رنگ سبز شاخص حداقلی برای پیوند یافتن شهروندان معترض به وضع موجود است. باید انعطاف داشته باشیم روی یک شکل و شمایل از جنبش تصلب پیدا نکنیم.”

وی در توضیح این معنا می گوید: “نقاش های مدرن هنگام خلق اثر دو رویکرد دارند؛ یک گروه آنچه را مشاهده می کنند یا تصور کرده اند روی بوم می آورند اما گروه دیگر شروع می کنند بدون تصوری از اثر نهایی به تدریج بر روی بوم ، نقاشی نهایی را سامان دهند.

آنچه در جنبش سبز در حال وقوع است را می توان از نوع رویکرد دوم توصیف کرد.”

همان طور که ملاحظه می شود او نمی خواهد تصویر درستی از قرائت رحمانی از دین به دست بدهد، تنها به نفی و طرد قرائت اصلی از دین با بر چسب قرائت غیر رحمانی از دین می پردازد.

یادم می آید آن روزهای اول انقلاب که حزب جمهوری اسلامی تاسیس شد می گفتند مرحوم شهید بهشتی از حبیب الله پیمان برای عضویت در شورای مرکزی دعوت کرد اما او هیچ گاه حاضر نشد به این دعوت پاسخ مثبت دهد. همان روزها گفته می شد مهندس موسوی تمایل به جنبش مسلمانان مبارز دارد و از پیمان دفاع می کند. اما به هر دلیل او به حزب آمد.

شهید بهشتی در خود این قدرت را می دید که ویروس تفکر لیبرالیسم را از جان برخی که خود بهتر از هر کس می شناخت بیرون کند اما شقاوت و قضاوت منافقین حادثه تلخ هفتم تیر را به وجود آورد و آن رادمرد عرصه اندیشه و عمل را از انقلاب گرفت. متاسفانه رگه هایی از ویروس لیبرالیسم در حزب ماند و حزب جمهوری اسلامی را که بزرگترین تجربه تحزب بود به تعطیلی کشاند.

موسوی در به شکست رساندن اولین تجربه تحزب اسلامی نقش کلیدی داشت. رهبران حزب تاکنون یک واکاوی دقیق از این رویداد ارائه نداده اند. ملاقات موسوی با عزت سحابی و حبیب الله پیمان و مباحث مطرح شده شاید یک رونمایی دقیق از مسببان اصلی آن تجربه تلخ ارائه کند. تاکید موسوی، سحابی و پیمان در این دیدار روی فعالیت و کیفیت بخشی “شبکه های اجتماعی سبز”، “جامعه مدنی به هم پیوسته” و “سازمان های مردم نهاد سبز” برای چیست؟

این “شبکه ها” و “سازمان ها” کدام “جامعه مدنی” را تشکیل می دهند.

تمامی کسانی که به نوعی طی30 سال گذشته از انقلاب و نظام آسیب دیده اند در یک خط مستقیم در این شبکه ها و سازمان ها گوش به فرمان رهبری جنبش سبز آماده مبارزه با نظامی هستند که میلیون ها تن از سه نسل پای آن ایستاده اند و صدها هزار شهید، جانباز و آزاده در صفحات زرین تاریخ آن ثبت است.

موسوی هر وقت حرف می زند پرده ای را از عقاید و رفتار سیاسی خود بالا می زند که حتی نزدیک ترین دوستان وی توانایی دیدن این همه زشتی را ندارند. ما با آرایش جدیدی از مخالفان نظام تحت رهبری انقلابیون فرسوده و پشیمانی هستیم که با یک نعره حیدری بسیجیان جان بر کف و مردم بصیر ایران از هم می پاشد.

باید با بصیرت این آرایش جدید را رصد کرد و همواره آماده بود از سوراخ لیبرالیسم ده بار گزیده نشویم ولو اینکه در هر دهه با شکل و شمایل جدیدی ظاهر شوند که احتمال آن را نمی دادیم!

لیست کل یادداشت های این وبلاگ