خدایا ! حقایق را چنانکه هست به ما بنمای . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
دوشنبه 90 مرداد 17 , ساعت 7:6 عصر

جهان تشنه عرض تاریخ بود تا طول آن؛ تشنه خون حسین بود تا شمشیر یزد

ویژگی پنجم که اصولگرایان باید به آن توجه داشته باشند، صبغه نرم افزارانه و جهان گستر انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی در شرایطی پیروز شد که جهان تشنه معنویت و اخلاق بود و انقلاب اسلامی ایران پاسخی به این عطش بشری بود. فقط نباید اهداف داخلی انقلاب را در نظر داشت. انقلاب در شرایطی پیروز شد که جهان تشنه معنویت بود و قابلیت عمده ما نیز اخلاقی است اگر به آن توجه داشته باشیم. جهان تشنه عرض تاریخ بود تا طول آن. تشنه حصیر پیامبر بود تا کاخ سبز معاویه. تشنه خون حسین بود تا شمشیر یزد. تشنه فرهنگ بود تا تمدن.
ما با این عالم یک مصاف نرم داریم. ما مصاف اخلاقی و معنوی داریم و احیای خدا در ساحت خردورزی و تقویت معنویت در ساحت روابط اجتماعی از ظرفیت های ماست. ما مبدع جنگ نرم هستیم اما جنگ نرم ما از جنس صداقت، محبت، اخلاق، شجاعت، معنویت و عرض تاریخ است.
مشکل ما این است که نمی‌دانیم در وادی جنگ نرم چه ‌کنیم؟ آیا با قواعد بازی آنها وارد این مصاف نشده‌ایم؟ جنگ نرم آنها مبتنی بر دروغ و نیرنگ و اغوا است. آیا می‌توانیم با دروغ و نیرنگ وارد این مصاف شویم؟

جنس ما جنس دیگری است، لذا اگر جنس خود را درک کرده بودیم این‌گونه نگاه نمی‌کردیم و قابلیت‌های خود را بهتر به نمایش گذاشته و با فیلسوفان عالم به گفت‌وگو می‌پرداختیم. صدور انقلاب یعنی این. صدور انقلاب یعنی گفت‌وگوی فرهنگی و دینی. باید نشست و بحث کرد و این باید در فعالیت‌های فرهنگی خارج از کشور آثار خود را نشان دهد.

این انقلاب، جهانی و جهان گستر است. ما باید جهان را تسخیر کنیم، اما چگونه؟ جهان‌گیری به چه شکل؟ آیا منظور جهان گیری سخت افزارانه است، یا نرم‌افزارانه؟ آیا منظور جهان‌گیری نبوی است؟ یا جهان گیری اموی؟

نکته دیگر بازگشت به اندیشه‌های امام خمینی(ره) است. از ویژگی‌های اصولگرایی بازگشت به اندیشه‌های امام(ره) است. به میزانی که به آن اندیشه برگردیم و به آن متصل شویم اصولگرا هستیم و به میزانی که آن اندیشه را فهم نکرده و از آن دور ‌شویم از اصولگرایی دور شده‌ایم.
رهبر معظم انقلاب هم فرمودند که محوریت در برنامه‌ها، اندیشه‌های امام(ره) باشد. این اندیشه و نگرش، هم بعد هستی‌ شناختی و هم بعد مدیریتی دارد. روش مدیریتی آن وحدت در عین کثرت است.

امام به راحتی اجازه نمی‌دادند گروهی، گروه دیگر را حذف کند و البته این مادامی است که آنها التزام به انقلاب و اسلام داشته باشند و از خطوط قرمزی که امام ترسیم کرده‌اند عدول نکنند.

اینکه ما بگوییم یک عده خاص و قلیل بیایند و کارها را به دست گیرند، چون بهتر از بقیه فکر می‌کنند و می توانند کشور را به صلاح و فلاح برسانند، پنداری بیش نیست. امام علی علیه ‌السّلام می‌فرمایند به زور نمی‌شود کسی را اصلاح کرد و به راه راست آورد. لااری اصلاحکم بافساد نفسی.

* به دوم خردادی‌ها گفتم خودکشی دسته‌جمعی نکنید

من یک بار به دوم خردادی‌ها گفتم خودکشی دسته‌جمعی نکنید و حسابتان را از بعضی گروه‌ها جدا کنید. بالاخره عده‌ای لیبرال و عده‌ای سکولارند. به آنها گفتم خودکشی دسته‌جمعی نکنید، اما حتی خودکشی سیاسی اختیاری هم جوازی برای اعدام دسته‌جمعی سیاسی از سوی جریان غالب و رقیب نیست. پرهیز از خودکشی سیاسی یک توصیه است، اما اعدام سیاسی یک امر حرام، قبیح و خلاف است. مادامی که پایبندی به انقلاب و اهداف نظام هست، امام می‌فرمایند گروهی گروه دیگر را حذف نکند. چون راه‌ها متفاوت است و اختلاف سلیقه امری طبیعی است. ضمن آنکه انقلاب اسلامی یک انقلاب جامع است.

* انقلاب اسلامی جمع آزادی، عدالت و معنویت است

ما به جامعیت انقلاب اسلامی باور داریم، یعنی حقوق شهروندی به تمام معنا در انقلاب لحاظ شده است، انقلاب اسلامی جمع آزادی، عدالت و معنویت است. حالا کسی می‌خواهد بیشتر به آزادی انقلاب توجه کند و دیگری به عدالت اقتصادی آن، چه اشکالی دارد؟ اینکه با هم رقابت می‌کنند و یکی از آنها پیروز می شود، که اشکالی ندارد، اما نباید به طرف دیگر بگوییم تو ضدانقلابی و بیرون برو. ممکن است امروز ببازم اما فردا برنده شوم. مهم این است که یک رقابت درون پارادایمی وجود داشته باشد.

او می‌گوید من به انقلاب التزام دارم، اما من می‌خواهم از حق آزادی‌ام ذیل انقلاب اسلامی استفاده کنم، می‌خواهم پرسش آزاد داشته باشم، می‌خواهم حرف‌هایم را بزنم، بنابراین نباید به او ضدانقلاب گفت. زیرا ملتزم به مبانی است و باید صلاحیتش تایید شود.

اما کسی که انقلاب، مبانی و ارکان انقلاب اسلامی را قبول ندارد، مسئله اش فرق می کند. او برای عهده‌دار شدن یک سمت کلیدی رسمی به دلیل آنکه مبانی را قبول ندارد، صلاحیت ندارد. اما حق شهروندی دارد و می‌تواند در عرصه عمومی فعالیت کند. اما برای زمامداری رسمی باید ویژگی‌هایی داشته باشد و این معنای مردم‌سالاری دینی است.

اینکه بگوییم چون با سلیقه من سازگار نیست، پس انقلابی نیست حرف درستی نیست. وقتی من شما را به بازی بگیرم شما نیز مرا به بازی می‌گیرید. اگر من شما را به بازی نگیرم کجا زمینه همکاری را فراهم کرده‌ام؟ من اگر به شما و تعلقات شما بی‌اعتنا باشم، شما نیز به هنجارهای من بی‌اعتنا خواهید شد.

عده‌ای متوجه نیستند و تصور می‌کنند منجی و وکیل وصی مردم هستند، فکر می‌کنند قیم‌اند. قیمومیت سیاسی تحت هیچ شرایطی جایز نیست. بلکه حقوق، مسئولیت و تکلیف داریم. هرکسی باید تکالیف خود را انجام دهد.

نکته دیگری که باید عرض کنم، اهمیت نقد درون گفتمانی است. خود مکتب امام گفتمان انقلاب اسلامی است که می‌توانیم بر اساس آن سیاست ها و رفتارها را نقد کنیم. بنابراین هر رفتاری با آن مطابقت داشت مورد تایید است و هرکدام مطابقت نداشت باید نقد شود. این شلاق نقد باید همواره تن جمهوری اسلامی را نوازش کند. چرا که نظام ما دینی است و آقایان ممکن است دچار توهم بشوند و اگر نظارت و نقادی نباشد خیال می‌کنند خبری است. قبل از اینکه آقایان به قدرت برسند هیچ جزوه دینی از آنها ندیدم، اما با رسیدن به قدرت تفسیر دین می‌کنند.

نکته بعد نگاه جامع به حقوق شهروندی است. این یک نکته اساسی است که باید به آن توجه شود لذا زمانی می‌توانیم درک درستی از عدالت داشته باشیم که شامل آزادی هم باشد. اگر ما عدالت را با حق پیوند دهیم و حق را در معنای جامعش لحاظ کنیم و به عنوان حقوق شهروندی که ابعاد فردی، گروهی و اجتماعی دارد، به آن بنگریم، هم آزادی، هم حقوق گروهی و مشارکت‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و هم ثبات سیاسی، امنیت ملی، عدالت اجتماعی و حقوق فرهنگی را در بر می‌گیرد. در این صورت عدالت و آزادی قابل جمع خواهند بود و تعارضی که در نظام‌های غربی بین آزادی و عدالت هست، در نظام جمهوری اسلامی می‌تواند رنگ ببازد. توقع من این است که اصولگرایی واقعی، این ویژگی‌ها را داشته باشد.

به هر حال بعد از جنگ ما به یک پارادایمی پناه آوردیم که با نقد‌ها و اشکالاتی جدی همراه بود و یک پراگماتیسم و عمل‌گرایی باب شد.
سؤال اینجا نکته مهمی است، چون سرآغاز برخی انحرافات در همین دوران است که 16 سال درگیر مباحثی بودیم که موجب پس‌رفت و در جا زدن ما شد؟

من از دوران سازندگی به دوران ابزارگرایی یاد می‌کنم و در مصاحبه‌ای 17 نقد به این دوران وارد کرده ام که به معدودی از آنها فهرست‌وار اشاره می‌کنم.

یکی فقدان نقد درون گفتمانی و سکوت همراه با توجیه بود. در آن دوران عده‌ای مقام ریاست جمهوری وقت را تا مقام پیامبر بالا بردند و کنار این سیاست‌ها شاهد سکوت و تقدیس برخی از روحانیون نیز بودیم.

عبارت مانور تجملات در نماز جمعه تهران به هیچ وجه موجه نبود. ما در دوران دفاع مقدس با نگرش عرضی به موفقیت رسیدیم، نه با نگرش طولی. بسیجی‌ها با چه انگیزه‌ای به دفاع برخاستند؟ این انگیزه، انگیزه عرضی بود نه طولی. معنوی و اخلاقی بود. مانور تجملات حتی از لحاظ اقتصادی نیز شعار خوبی نیست. زیرا هیچ کشوری با تجمل نتوانسته‌ است به پیشرفت اقتصادی برسد، بلکه با قناعت و صرفه‌جویی به جایی رسیده اند.
یادم هست آن دوران در فرودگاه تهران نوشته شده بود مصرف تولید را بالا می‌برد این مصرف گرایی به نوعی عبور از اصول بود.

* در برخی دوران مردم را مانع توسعه معرفی می‌کردند، در حالی که مردم عامل توسعه هستند

در همان دوران برخی مردم را مانع توسعه معرفی می‌کردند، در حالی که مردم عامل توسعه هستند. اینها بر حسب همان الگوی توسعه‌ای که به کار گرفته بودند به جای توسعه فرهنگی، فرهنگ توسعه را مطرح می‌کردند.

یعنی بینش و فرهنگ مردم مانع توسعه است و بایستی تحولی ایجاد شود درست به‌خلاف توسعه فرهنگی، که توسعه باید خود را با فرهنگ وفق دهد، آقایان به دنبال الگوی توسعه غربی بودند. بدین معنا که فرهنگ باید خود را با توسعه و فرهنگ خاص غربی وفق دهد. همان موقع یادداشتی با عنوان: "آیا ما عقب مانده‌ایم؟ " در نقد این نگرش چاپ کردم.

در ادامه به تدریج نوعی فردگرایی اقتصادی جوانه زد و ما به حقوق اجتماعی و حقوق فرهنگی و عدالت اجتماعی بی‌توجه شدیم. در کتاب هویت ایرانی و حقوق فرهنگی به تفصیل به آسیب شناسی فرهنگی دوره‌های بعد از جنگ پرداخته‌ام که برای کوتاه‌تر شدن مصاحبه به آن ارجاع می دهم. به هر حال ما در انتظار یک اصولگرایی خلاق و انتقادی بودیم، اما سر از اصولگرایی توده‌‌وار درآوردیم.

* ظهور فزاینده نقد درون گفتمانی در سطح کلان، یکی از واقعیت‌های قابل قبول این دوره در مقایسه با دوران گذشته است

در این دوره با چالش‌های توده‌وار مثل خرافه‌گرایی، عاطفه‌گرایی، قشری‌گری، عوام‌زدگی، انتظارگرایی‌های نامعقول و غیرمستند، تمثال‌گرایی و در کل ابزارگرایی توده‌وار مواجه شدیم.

بحث دوم بازگشت ابزارگرایی و عمل‌گرایی اقتصادی در قالب جدید و با پشتوانه دینی بود. همان عمل‌گرایی و ابزارگرایی بعد از جنگ دوباره تکرار شد. منتها در قلب جدید و با پشتوانه باورهای دینی و در نتیجه غلبه اقتصادزدگی و سیاست‌زدگی با توجیهات دینی بر اخلاق.
سکوت و بی‌رمق شدن روشنفکری نسل چهارم ویژگی دیگری است که به آن اشاره شد.
ظهور فزاینده نقد درون گفتمانی در سطح کلان خود یکی از واقعیت های قابل قبول این دوره در مقایسه با دوران گذشته است.

* اینکه اصولگرایان در انتخابات دوره دهم با یک کاندیدا وارد مبارزات انتخاباتی نشدند، اتفاق مبارکی بود

اینکه اصولگرایان خودکشی دسته‌‌جمعی نکردند و در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری با یک کاندیدا وارد مبارزات انتخاباتی نشدند یک اتفاق مبارکی بود که بعدها اهمیتش بیشتر معلوم خواهد شد. تمام تلاش من این بود که برای حضور حداکثری مردم کاندیداهای متعدد بیایند و واقعیت‌ طیفی جامعه نمود پیدا کند. احساس می‌کردم اگر آقای خاتمی بیاید هم باعث اجماع در اصولگرایان و هم اصلاح‌طلبان می‌شود و این مغایر با واقعیت طیفی جامعه و حضور حداکثری است. لذا در نمایشگاه مطبوعات از آقای میرحسین موسوی دعوت کردم، چون می‌دانستم در این صورت با تکثر کاندیداها در دو جناح روبه‌رو خواهیم شد و همین اتفاق هم افتاد. راجع به بقیه موارد و ویژگی‌های مثبت و منفی شما را به همان منبع قبلی ارجاع می دهم.

* فارس: از مباحث‌ اصلی انقلاب شرکت در انتخابات است؛ اصلاح طلبانی که با فتنه مرزبندی نداشتند چگونه باید باشند؟ ارتباط فتنه و اصلاح طلبان را چگونه می‌بینید؟
- افروغ: اولا برای بنده بحث التزام به انقلاب اسلامی مطرح است، بحث حیات و تداوم مکتب امام مطرح است، حال هرکسی که التزام خود را به این مکتب جامع نشان داده باشد، مورد اعتماد و احترام است، حال هر اسمی می‌خواهد داشته باشد. چه اصولگرا، چه اصلاح طلب. برای من اسم مهم نیست.

* تکلیف پرونده‌های باز باید مشخص شود

نکته دوم اینکه در خصوص جریانات بعد از انتخابات 88 یک پرونده‌هایی باز شده است، اینها باید تکلیفشان یا حقوقی یا اخلاقی معلوم شود. قابل توجیه نیست که بعد از 32 سال از پیروزی انقلاب، شاهد یک قوه قضائیه مقتدر و مستقل نباشیم تا تکلیف را مشخص کند، محاکمه چیز بدی نیست.
کیفرخواست‌هایی تنظیم شده است و این کیفرخواست عمدتا حکایت از مخملی بودن اعتراضات می‌کند و عده‌ای در مظان اتهام هستند. خوب، باید دادگاه تشکیل شود و به آن رسیدگی شود. اسناد محکمه‌پسند رو شود و افراد نیز فرصت دفاع داشته باشند و احکام لازم صادر و اجرا شود و اگر سند محکمه‌پسندی در مورد طرفین دعوا وجود ندارد، اعلام کنیم و قضیه را فیصله دهیم.

* فتنه یک سر ندارد، فتنه دو سر یا چند سر دارد

البته منظور من یک سر فتنه نیست، فتنه یک سر ندارد، فتنه دو سر یا چند سر دارد و ریشه‌های فتنه را هم باید مشخص کرد. فتنه آمیزش حق و باطل است، لذا فضای فتنه پیچیده است و با توجه به چندسویگی فتنه هرجا پرونده‌ای باز شده است و تهمتی به افرادی زده شده باید رسیدگی شود هرچند آن افراد نیز می‌توانند علیه فرد اتهام زننده شکایت کنند. با این کار مشخص می‌شود که بالاخره یک دستگاهی در رسیدگی به این مسائل وجود دارد.

بنابراین تا موقعی که این پرونده‌ها نیمه‌باز هستند، چه موضعی می‌توان گرفت؟ این مسائل اخیر، متهمان مختلفی دارد، لذا همه کسانی که متهم هستند باید تکلیفشان مشخص شود و نباید فله‌ای با آنها برخورد کرد. قانون و نظام قضایی مشخص کند که چه‌کسانی مجرم هستند و اگر کسانی مجرم نیستند، چرا نباید از حق قانونی خود استفاده کنند و کاندیدا نشوند؟

* فارس: کسانی که آبروی نظام را بردند آیا صلاحیت حضور در نظام را دارند؟
- افروغ: کسانی که مقابل نظام ایستادند و آبروی نظام را بردند، صلاحیت ندارند. آنها اپوزیسیون نظام هستند، اما باید از تفسیرهای سلیقه‌ای در تعریف ایستادگی مقابل نظام پرهیز کرد. برای مثال چون بنده گفته‌ام که در شبهه تقلب، فرآیند اقناعی طی نشده است، پس اپوزیسیون هستم؟ اما کسی که می‌گوید تقلب شده، در حالی که شورای نگهبان سلامت انتخابات را تأیید کرده و سند و مدرکی هم دال بر تقلب نمی‌تواند ارائه کند، وضعش فرق می‌کند. یعنی به نظر شما هرکس که معتقد باشد در شمارش آرا خطاها و حتی تقلب‌هایی صورت گرفته و البته هیچ اقدام جمعی نیز از خود نشان نمی‌دهد، مصداق اپوزیسیون است؟ در این صورت دایره اپوزیسیون که خیلی تنگ می‌شود. من در مقام صدور حکم نیستم، اما قبلا گفته‌ام هرکس و هر کانونی که اعلام زودهنگام نتیجه انتخابات کرد، کار غلط و ناصوابی کرد. هرکس می‌خواهد باشد. چرا که به راحتی قابل پیش‌‌بینی بود که اعلام زودهنگام، تبعات سویی در پی خواهد داشت و ما همان موقع و قبل از اتفاقات ناگوار نگرانی خود را منتقل کردیم.

* کسی که اصل شورای نگهبان را قبول ندارد، نمی‌تواند در انتخابات شرکت کند

* فارس: کسی که سازوکار شورای نگهبان، هیئت اجرایی و . . . را قبول نداشته باشد آیا می‌تواند در انتخابات شرکت کند؟
- افروغ: کسی که اصل شورای نگهبان را قبول ندارد، نمی‌تواند در انتخابات شرکت کند. (البته می‌تواند ثبت‌نام کند اما نباید توقع داشته باشد که صلاحیتش تایید شود). شورای نگهبان یک ساختار رسمی و قانونی دارد و کسی که ساختار را نپذیرد نباید تایید شود. البته ممکن است نقدهای شکلی و غیرشکلی به شورای نگهبان داشته باشیم، اما این فرق می‌کند.

* کسی که ساختار شورای نگهبان را زیر سؤال می‌برد، مسلماً صلاحیت کاندیدا شدن برای انتخابات را ندارد

من به اصل نظارت شورای نگهبان باور دارم. چون هم قانونی است و هم لازمه مردم‌سالاری دینی است. ولی ممکن است در شکل و مکانیزم‌های آن نقدهایی داشته باشم. اگر کسی ساختار شورای نگهبان را زیر سؤال می‌برد و این نهاد مهم را تخریب می‌کند مسلماً صلاحیت کاندیدا شدن برای انتخابات را ندارد. من شکی در این ندارم. به‌هرحال هرکس که به لحاظ قانونی برانداز تفسیر شود، مسلم است که حق کاندیدا شدن ندارد.

برگردیم به سوال شما، ممکن است کسی مستقیم آبرو و حیثیت نظام را ببرد و کسی دیگر زمینه این آبروریزی‌ها را فراهم کرده باشد. کسی که آبروی افراد را هم می‌برد، آبروی نظام را برده است.

آن کسی هم که فساد اقتصادی می‌کند و از روابط قدرت - ثروت بهره‌مند می‌شود و مال‌اندوزی می‌کند او نیز آبروی نظام را برده است. آبروی نظام بردن مراتب دارد وقتی مراتب آن را دیدید، من هم تأیید می‌کنم. بله یک مصداق آن کسانی هستند که مشروعیت و مقبولیت نظام را زیر سوال بردند.

در انتخابات هشتاد و هشت هیچ‌کس برد نکرد، همه بازنده بودند. بازی برد - باخت نبود بازی باخت - باخت بود. تنها مردم بودند که با حضور چشمگیر خود در انتخابات برنده اصلی به شمار می‌روند. چرا که در کل هیمنه و وقار نظام فرو ریخت. آن عقبه تاریخی و نقطه ارجاع همه ذیل گفتمان انقلاب اسلامی فرو ریخت و همه چیز زیر سؤال رفت. باید تمام تلاش خود را معطوف احیای این نقطه ارجاع کنیم.

اصل، بازگشت آن عظمت و فضیلت نظام جمهوری اسلامی است که روش‌ها و سازوکارهای خاص خود را می‌طلبد و یکی از سازوکارها همین است که پرونده‌های بازشده، چه به لحاظ قضایی و چه به لحاظ اخلاقی بسته شود.

نباید تر و خشک را با هم سوزاند. لذا مسئله پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. حرف‌های شعاری زدن کار دشواری نیست، اما باید مدبرانه به این پیچیدگی‌ها توجه کرد. مقام معظم رهبری به این پیچیدگی‌‌ها توجه دارند و زمانی که ظلم سکه رایج شده بود ایشان گفتند، ظلم روا نیست.
و یا آن زمانی که هتاکی به اوج خود رسید، فرمودند این کار غلط اندر غلط است. مسئله کهریزک را خود پیگیری کردند، بنابراین همه مسائل را باید با هم دید. رهنمودهای رهبری در این خصوص می‌تواند راهگشا باشد.

همیشه کاندیداها بحث تقلب را مطرح می‌کردند، اما هیچ‌گاه این حوادث رخ نداد چرا توجه نمی‌کنیم که در چهار سال گذشته قبل از انتخابات چه رخ داده است؟ نباید بدون توجه به این ریشه‌‌ها تنها به نمودهای ناموجه و موجه آن توجه کرد. در این 4 سال هرکه در این بزم متملق‌تر بود مقرب‌تر بود. اینها را باید دید.

بنابراین باید فتنه را ریشه‌یابی کرد و به درآمیختن حق و باطل دقت کرد. ما باید دو طرف معادله را ببینیم. در شرایط فعلی با توجه به شرایط باید اقداماتی انجام داد که شاهد حضور حداکثری مردم باشیم و کاندیداها بتوانند خود را عرضه کنند، کاندیداها باید مستقل، پاک و در شأن مجلس باشند و به وکیل الدوله بودن خود افتخار نکنند. شخصاً معتقدم باید اعتمادسازی را بالا برد، هتاکی‌ها و تخریب‌های شخصیتی را تقلیل داد.

مدعی العموم اخلاقی‌ ما که قوه قضائیه است باید وارد عمل شود و با این بی‌اخلاقی‌‌ها برخورد کند. شورای نگهبان باید وسعت نظر داشته باشد و از روش‌ها و مکانیزم‌های صحیحی برای تایید صلاحیت استفاده کند و اگر کسی رد صلاحیت می‌شود مستند باشد و کاندیدای رد صلاحیت شده نیز از دلایل مطلع باشد.

نکته دیگر اینکه به پرونده‌های باز رسیدگی شود. در محاکمه تسریع شود و تکلیف آنها مشخص شود. در این صورت قطعاً در انتخابات شرایط خوبی خواهیم داشت و استقبال هم خوب خواهد بود



لیست کل یادداشت های این وبلاگ