جمعه 91 اردیبهشت 1 , ساعت 3:15 عصر
کد خبر: 238627
تاریخ انتشار: 29 فروردین 1391 - 06:47
مامور پلیس که در یک درگیری خونین جوان مورد علاقه همسرش را به قتل رسانده بود در دفاعیاتش ادعا کرد مقتول بر اثر ضربات او به قتل نرسیده است.
به گزارش شرق، متهم که سعید نام دارد ادعا کرد وقتی با مقتول روبهرو شد او را با زنجیر و پنجهبوکس زد و هیچ ضربهای به سر وی نزده است.
در ابتدای جلسه محاکمه که دیروز در شعبه 79 دادگاه کیفریاستان تهران برگزار شد روشن نماینده دادستان، کیفرخواست را خواند و گفت: ماموران پلیس در تاریخ 26 تیر سال 87 در جریان قتل جوانی به نام نیما در بازارچهای در کرج قرار گرفتند. زمانی که پلیس در محل حاضر شد مشخص شد این جوان درجا جان باخته است.
شاهدان گفتند نیما با مرد جوان دیگری درگیر شد و آن مرد آنقدر نیما را زد که او جان داد. تحقیقات پلیس ادامه داشت تا اینکه سعید خود را معرفی کرد و گفت ضارب نیماست. سعید بعد از اینکه به رابطه پنهانی همسرش با نیما پی برد با نیما قرار گذاشت و او را به قتل رساند.
نماینده دادستان در ادامه درخواست صدور حکم قانونی کرد و سپس اولیایدم مقتول در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند.
پدر مقتول گفت: پسرم با زنی رابطه برقرار کرده بود. او نمیدانست این زن شوهر دارد. او گفته بود، میخواهد با پسر من ازدواج کند. بعد از قتل نیما بود که متوجه شدم آن زن شوهر دارد. سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: مدتی بود که متوجه شده بودم همسرم تلفنها و پیامکهای مشکوک دارد اما هربار که از او توضیح میخواستم جواب درستی نمیداد تا اینکه تصمیم گرفتم پرینت تلفن همسرم را بگیرم. با این کار شکی که نسبت به او داشتم به یقین تبدیل شد. شب که به خانه رفتم دوباره متوجه شدم همسرم تلفن مشکوکی دارد. او جلو من با تلفن صحبت نمیکرد. دو بار تلفنش زنگ زد و جواب نداد. چند پیامک برایش آمد باز هم جواب نداد، خواستم گوشی را بگیرم و ببینم چه کسی به زنم زنگ میزند که او مقاومت کرد و پیامکها و شمارهها را حذف کرد. من گوشی را از او گرفتم و سر این موضوع دعوا کردیم. زنم قهر کرد و به خانه پدرش رفت. یک ساعتی گذشت. دوباره پیامکی به شماره همسرم آمد. شماره ناشناسی نوشته بود که چرا جواب پیامکهایم را نمیدهی. فهمیدم همان شخصی است که همسرم با او ارتباط دارد. من هم با شماره همسرم جواب دادم، نمیتوانم حرف بزنم. دوباره جواب آمد میخواهی گریه کنم. دیگر برایم روشن شده بود کسی که به زنم پیامک میدهد یک پسر است. یک ساعت بعد دوباره زنگ زد. گوشی را روشن کردم اما حرف نزدم پسر جوان قطع کرد. دوباره پیامک داد که فردا در میدان آزادگان منتظرم. من هم جواب دادم میآیم. متهم به قتل ادامه داد: صبح که داشتم سرکار میرفتم یک پنجه بوکس با خودم برداشتم تا اگر درگیری ایجاد شد، بتوانم از خودم دفاع کنم اما بعد پشیمان شدم و سر قرار نرفتم. دوباره پیامک داد که چرا نیامدی، گفتم با خواهرم در میانجاده هستم. گفت مقابل باشگاه انقلاب بیا. از باشگاه انقلاب تا میانجاده راهی نبود. قبول کردم اما از آنجایی که باشگاه انقلاب خلوت است، گفتم در بازار میبینمت. بعد به سمت بازار حرکت کردم. وقتی به محل رسیدم چون همدیگر را ندیده بودیم او را نشناختم. دوباره پشیمان شدم و زنجیر موتورم را باز کردم که حرکت کنم و بروم یکدفعه متوجه دو جوانی شدم که پشت سر من داشتند با هم حرف میزدند. یکی از آنها گفت کارت تلفن داری بهش زنگ بزنم. توجهم به کیوسک تلفن جلب شد. او شماره همسر من را گرفت و تلفن زنگ خورد. پسر جوان برگشت و من را نگاه کرد. او هم فهمید تلفن همسرم در دست من است. نگاهم کرد و گفت اشتباه فکر میکنی. بعد فرار کرد من هم دنبالش دویدم در حالیکه زنجیر موتور هم با من بود. بیرون بازار او را گرفتم و با پنجهبوکس به کتفش ضربهای زدم. من را هل داد تا دوباره فرار کند اما اینبار با زنجیر او را زدم. زمین خورد و از پشت سرش به پله شکستهای که آنجا بود برخورد کرد و صدای مهیبی داد. متهم ادامه داد: من مامور پلیس هستم و موارد مزاحمتهای تلفنی را چندین بار پیگیری کرده بودم و به این جوان هم به چشم یک مزاحم نگاه میکردم و به غرورم برخورده بود که با همسرم رابطه برقرار کرده بود. حتی وقتی صدای سرش را شنیدم، فهمیدم مرده است چون در صحنههای قتل هم حاضر شده بودم اما مرتب به خودم دلداری میدادم او زنده است. من نمیخواستم او را بکشم، اگر میخواستم این کار را بکنم در جای شلوغ قرار نمیگذاشتم. من همیشه مسلح هستم آن روز حتی سلاحم را نبردم که دست به کار خطرناکی نزنم. متهم در پاسخ به ادعای شاهدان که گفته بودند او به سر مقتول ضربه زده است، گفت: من اصلا به سرش ضربه نزدم و ضرباتی که وارد کردم به کمر و کتفش بود. قسم میخورم قصد کشتن او را نداشتم. فقط خواستم عصبانیتم را نشان دهم.
بنا بر این گزارش بعد از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
به گزارش شرق، متهم که سعید نام دارد ادعا کرد وقتی با مقتول روبهرو شد او را با زنجیر و پنجهبوکس زد و هیچ ضربهای به سر وی نزده است.
در ابتدای جلسه محاکمه که دیروز در شعبه 79 دادگاه کیفریاستان تهران برگزار شد روشن نماینده دادستان، کیفرخواست را خواند و گفت: ماموران پلیس در تاریخ 26 تیر سال 87 در جریان قتل جوانی به نام نیما در بازارچهای در کرج قرار گرفتند. زمانی که پلیس در محل حاضر شد مشخص شد این جوان درجا جان باخته است.
شاهدان گفتند نیما با مرد جوان دیگری درگیر شد و آن مرد آنقدر نیما را زد که او جان داد. تحقیقات پلیس ادامه داشت تا اینکه سعید خود را معرفی کرد و گفت ضارب نیماست. سعید بعد از اینکه به رابطه پنهانی همسرش با نیما پی برد با نیما قرار گذاشت و او را به قتل رساند.
نماینده دادستان در ادامه درخواست صدور حکم قانونی کرد و سپس اولیایدم مقتول در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند.
پدر مقتول گفت: پسرم با زنی رابطه برقرار کرده بود. او نمیدانست این زن شوهر دارد. او گفته بود، میخواهد با پسر من ازدواج کند. بعد از قتل نیما بود که متوجه شدم آن زن شوهر دارد. سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: مدتی بود که متوجه شده بودم همسرم تلفنها و پیامکهای مشکوک دارد اما هربار که از او توضیح میخواستم جواب درستی نمیداد تا اینکه تصمیم گرفتم پرینت تلفن همسرم را بگیرم. با این کار شکی که نسبت به او داشتم به یقین تبدیل شد. شب که به خانه رفتم دوباره متوجه شدم همسرم تلفن مشکوکی دارد. او جلو من با تلفن صحبت نمیکرد. دو بار تلفنش زنگ زد و جواب نداد. چند پیامک برایش آمد باز هم جواب نداد، خواستم گوشی را بگیرم و ببینم چه کسی به زنم زنگ میزند که او مقاومت کرد و پیامکها و شمارهها را حذف کرد. من گوشی را از او گرفتم و سر این موضوع دعوا کردیم. زنم قهر کرد و به خانه پدرش رفت. یک ساعتی گذشت. دوباره پیامکی به شماره همسرم آمد. شماره ناشناسی نوشته بود که چرا جواب پیامکهایم را نمیدهی. فهمیدم همان شخصی است که همسرم با او ارتباط دارد. من هم با شماره همسرم جواب دادم، نمیتوانم حرف بزنم. دوباره جواب آمد میخواهی گریه کنم. دیگر برایم روشن شده بود کسی که به زنم پیامک میدهد یک پسر است. یک ساعت بعد دوباره زنگ زد. گوشی را روشن کردم اما حرف نزدم پسر جوان قطع کرد. دوباره پیامک داد که فردا در میدان آزادگان منتظرم. من هم جواب دادم میآیم. متهم به قتل ادامه داد: صبح که داشتم سرکار میرفتم یک پنجه بوکس با خودم برداشتم تا اگر درگیری ایجاد شد، بتوانم از خودم دفاع کنم اما بعد پشیمان شدم و سر قرار نرفتم. دوباره پیامک داد که چرا نیامدی، گفتم با خواهرم در میانجاده هستم. گفت مقابل باشگاه انقلاب بیا. از باشگاه انقلاب تا میانجاده راهی نبود. قبول کردم اما از آنجایی که باشگاه انقلاب خلوت است، گفتم در بازار میبینمت. بعد به سمت بازار حرکت کردم. وقتی به محل رسیدم چون همدیگر را ندیده بودیم او را نشناختم. دوباره پشیمان شدم و زنجیر موتورم را باز کردم که حرکت کنم و بروم یکدفعه متوجه دو جوانی شدم که پشت سر من داشتند با هم حرف میزدند. یکی از آنها گفت کارت تلفن داری بهش زنگ بزنم. توجهم به کیوسک تلفن جلب شد. او شماره همسر من را گرفت و تلفن زنگ خورد. پسر جوان برگشت و من را نگاه کرد. او هم فهمید تلفن همسرم در دست من است. نگاهم کرد و گفت اشتباه فکر میکنی. بعد فرار کرد من هم دنبالش دویدم در حالیکه زنجیر موتور هم با من بود. بیرون بازار او را گرفتم و با پنجهبوکس به کتفش ضربهای زدم. من را هل داد تا دوباره فرار کند اما اینبار با زنجیر او را زدم. زمین خورد و از پشت سرش به پله شکستهای که آنجا بود برخورد کرد و صدای مهیبی داد. متهم ادامه داد: من مامور پلیس هستم و موارد مزاحمتهای تلفنی را چندین بار پیگیری کرده بودم و به این جوان هم به چشم یک مزاحم نگاه میکردم و به غرورم برخورده بود که با همسرم رابطه برقرار کرده بود. حتی وقتی صدای سرش را شنیدم، فهمیدم مرده است چون در صحنههای قتل هم حاضر شده بودم اما مرتب به خودم دلداری میدادم او زنده است. من نمیخواستم او را بکشم، اگر میخواستم این کار را بکنم در جای شلوغ قرار نمیگذاشتم. من همیشه مسلح هستم آن روز حتی سلاحم را نبردم که دست به کار خطرناکی نزنم. متهم در پاسخ به ادعای شاهدان که گفته بودند او به سر مقتول ضربه زده است، گفت: من اصلا به سرش ضربه نزدم و ضرباتی که وارد کردم به کمر و کتفش بود. قسم میخورم قصد کشتن او را نداشتم. فقط خواستم عصبانیتم را نشان دهم.
بنا بر این گزارش بعد از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
نوشته شده توسط حسن حسنی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لیاقت هر ملتی به حاکمان آن است ایا این جمله صحیح است؟
چراگ?اه عفونی نگران زندگیتان ?باشید نوش جان آی ایران
کود گاوی ?ه بازار?اب جارو برق?اومد در خونمون رو زد؛ تا در رو با
یک دیدگاه بگذارید حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز در 15 جمله clip
نکته شغلی که کسی بهم نگفت یادداشتهای سروش روحبخش دهه اول کار کر
زندگی یعنی چه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
]چه میشود اگر یک مگس بیفتد توی یک فنجا ن قهوه > What happens i
>> آشتی با خود، آغاز زندگی ست >> >> >> همان
چاقترین زن دنیا + عکس سارا ماسی دارای دو فرزند با 33 سال سن با د
تصاویر/ پرواز زیبای طاووس
اقدام خلاف شرع درسطح شهربامجوزشهرداری پایتخت
فساددرشوراهای شهرباسرعت اغازشد
اعلام کاندیداتوری شورای شهر
[همه عناوین(3811)][عناوین آرشیوشده]
چراگ?اه عفونی نگران زندگیتان ?باشید نوش جان آی ایران
کود گاوی ?ه بازار?اب جارو برق?اومد در خونمون رو زد؛ تا در رو با
یک دیدگاه بگذارید حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز در 15 جمله clip
نکته شغلی که کسی بهم نگفت یادداشتهای سروش روحبخش دهه اول کار کر
زندگی یعنی چه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
]چه میشود اگر یک مگس بیفتد توی یک فنجا ن قهوه > What happens i
>> آشتی با خود، آغاز زندگی ست >> >> >> همان
چاقترین زن دنیا + عکس سارا ماسی دارای دو فرزند با 33 سال سن با د
تصاویر/ پرواز زیبای طاووس
اقدام خلاف شرع درسطح شهربامجوزشهرداری پایتخت
فساددرشوراهای شهرباسرعت اغازشد
اعلام کاندیداتوری شورای شهر
[همه عناوین(3811)][عناوین آرشیوشده]