
میزان قدرت این خودرو جدید ممکن است برای طرفداران هیوندایی در مقایسه با جنسیس سدان تعجب آور باشد.

از نظر ظاهری نیز این خودرو شباهت های زیادی به هیوندایی ولستر پیدا کرده است.
چراغ های LED ، جلوپنجره بزرگ و امکانات داخلی به روز شده از ویژگی های این خودرو تازه است.


به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز به نقل از سایت گل، شاید اگر جدایی ناگهانی فرهاد مجیدی از استقلال نظرتان را نسبت به فرهاد مجیدی تغییر داده باشد با دیدن این عکس دوباره به او امیدوار شوید.
او عاشق استقلال است. نیست؟


به گزارش ترکیه آنلاین در تاریخ 13 مارس 2011 میلادی، ابراهیم تاتلیس در محله شیشلی استانبول از ناحیه سر هدف گلوله قرار گرفت و ترور شد. تاتلیسس هنگامی که پس از ضبط برنامه تلویزیونی مشهور خود «ایبو شو» از کانال تلویزیونی «بیاض تیوی» خارج میشد هدف این حمله قرار گرفت. پلیس اعلام کرد که ضارب از یک خودروی مشکی رنگ اقدام به شلیک چند گلوله کرده و به سرعت متواری شد. بنا به اعلام پزشکان، گلوله از پشت وارد جمجمه ابراهیم تاتلیسس شده و از قسمت جلوی سر او خارج شد. پس از یک عمل جراحی 12 ساعته پزشکان به رهبری مجید سمیعی اعلام کردهاند که ممکن است حتی اگر تاتلیسس از این ترور جان سالم به در برد، احتمال دارد باقی عمر خود را فلج باشد. پس از دو هفته اعلام شد وی با خطر جانی جدی مواجه نیست .
وی برای اینکه دوباره مورد حمله افراد مسلح قرار نگیرد به تازگی با تهیه یک ماشین ضد گلوله در استانبول تردد میکند.
ایرنا نوشت: در آینده نزدیک دور جدید مذاکرات ایران و گروه 5+1 برگزار شود، خبرها از سفر "حسن روحانی"مسوول اسبق تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان به وین پایتخت اتریش حکایت دارد.
طبق گزارش های دریافتی خبرنگار ایرنا،"روحانی" صبح روز دوشنبه هفتم فروردین ماه جاری وارد فرودگاه وین شده است.
بر اساس این گزارش، داماد حسن روحانی ، هنگام ورود وی به فرودگاه وین به استقبال او رفته است.
داماد حسن روحانی در اتریش اقامت دارد.
7]
نگاهی گذرا بر دو ویزگی لیبرالیسم
با توجه به مکتب لیبرالیسم، به نظر میرسد دو ویژگی این مکتب بیش از دیگر ویژگیهای لیبرالیسم، به اقدام و ترویج سقط جنین در آمریکا کمک میکنند.
اولویت حق بر سعادت و عدم دخالت دولت در موضوعات شخصی و حتی دفاع از حیطه شخصی فرد، از ویژگیهایی است که سبب میشود حامیان سقط جنین برای توجیه اقدام خود از آن بهره ببرند، این مسئله نه تنها در بحث سقط جنین بلکه در دیگر اقدامات فرد لیبرال همچون همجنس گرایی، ازدواج، طلاق و ... ظهور پیدا میکند.
تقدم حق بر سعادت
یکی از ویژگیهای لیبرالیسم، اولویت حق بر سعادت است، بدان معنا که اگر شخص اقدامی میکند نه بدان جهت است که این فعل او بر مبنای سعادت انجام گرفته بلکه بر این اساس است که این شخص بنابر حقی که دارد تشخیص میدهد که این اقدام در جهت منافع او است و احتمال دارد هیچ خیری پشت این اقدام قرار نگذفته باشد؛ به عنوان مثال حامیان همجنس گرایی این اقدام خود را تنها معطوف به حیطه شخصی و حقی که در قانون برای آنها مشخص شده است، توجیه میکنند.[8]
ورود این طرز تفکر به عرصه سیاست نیز همانند رویکرد قبلی تبعات و آثار خاص خود را به نمایش خواهد گذاشت. بنابراین اگر در عمل قائل به اولویت حق بر سعادت شویم، شاهد جامعهای خواهیم بود که در آن، شیوهای که مردم به آن میزیند و حق زیستن مطابق آن را دارند، الزاماً مطابق با شیوه صحیح و درست زندگی نیست و به عبارت بهتر مردم هیچ نیازی به این که مطابق شیوه صحیح زندگی، زندگی کنند نمیبینند، بلکه آنها در چارچوب حقوقی که برایشان در نظر گرفته شده است زندگی میکنند، بدون این که در انتخاب این نوع و یا هر نوع از زندگی که حقوق آنها به آنان اجازه آن را میدهد، نیازمند به رعایت سعادت و خیرها و یا توجه به آنها (زندگی معطوف به خیر) باشند.[9]
بیطرفی دولت لیبرال در حقوق افراد
مایکل سندل یکی از متفکرین در عرصه لیبرالیسم میگوید: فلسفه سیاستی که ما با آن زندگی میکنیم (لیبرال دموکراسی) نوع خاصی از نظریه سیاسی لیبرال است که اندیشه اصلی آن این است که دولت باید نسبت به رویکردهای مذهبی و اخلاقیای که شهروندان آن اتخاذ میکنند بیطرف باشد و از آنجا که مردم بر سر بهترین راه زندگی اختلاف نظر دارند، دولت نباید در قانون، هیچ رویکرد خاصی به حیات سعادتمند را مورد تأیید قرار دهد.
بدین ترتیب سندل بیطرفی دولت را اندیشه اصلی لیبرال دموکراسی میداند، اندیشهای که به همراه دیگر عوامل، فلسفه اجتماعی این مکتب را تشکیل میدهند. بیطرفی دولت و خنثی بودن آن در مورد زندگی سعادتمند، از شاخصههای اندیشههای سیاسی مدرن محسوب میشود.[10] [11]
مایکل سندل
در این رویکرد، دولت نسبت به انجام اموری که فرد راغب به آن است هیچ دخالتی نداشته و حتی برای راحتی فرد قوانینی وضع میکند تا آزادی وی تأمین شود، به عنوان مثال قانون آزادی همجنس گرایی در آمریکا و عدم مخالف سران آمریکایی با این مسئله حاکی از نگاه لیبرالیسم به عدم دخالت دولت در منع آزادیهای فردی است.
رابطه میان خصوصیات لیبرالیسم و ترویج سقط جنین
چنان که پیش از این ذکر شد، سقط جنین در ایالات متحده به راستی موضوعی مناقشه برانگیز بوده و هست. آنچه در این بخش از نوشتار در پی آن هستیم این است که نشان دهیم رابطهای وثیق میان وضعیت کنونی سقط جنین و خصوصیات اصلی اندیشه لیبرالی وجود دارد و وضعیت کنونی، حاصل اندیشههای لیبرالی و به کارگیری آنها در عرصه عمل است.
به عبارت بهتر در این بخش در پی آن هستیم که نشان دهیم ترویج سقط جنین و آزاد دانستن مادران در پایان دادن به حیات جنین، برخاسته از نگاه لیبرالی است و وضعیت کنونی ایالات متحده آمریکا که در آن 93 درصد از سقط جنینهایی که صورت میگیرد بدون هرگونه اضطرار و نیاز پزشکی و صرفاً به خواست والدین میباشد، محصول عملی شدن نگاه لیبرالی در زندگی جمعی انسانها در ایالات متحده آمریکا است.
برای نشان دادن چنین امری لازم است که اولاً نگاهی به استدلالهای حامیان سقط جنین داشته باشیم. شایان ذکر است که حامیان سقط جنین میتوانند در سراسر دنیا استدلالهای مختلفی داشته باشند. آنچه ما در این جا در پی نشان دادن آن هستیم این است که حامیان سقط جنین، لیبرالیسم را مکتبی مناسب برای دفاع از خواست خود یافتهاند و از این رو استدلالهایی که در حمایت از سقط جنین مطرح میکنند با مبانی لیبرالیستی سازگار میباشد. علاوه بر این در گامی دیگر روندی که سقط جنین در جامعه آمریکا طی کرده است، منطبق بر عملی شدن معیارها و شاخصههای لیبرالیستی در این جامعه بوده است.
دو سوی مناقشه کنونی در مورد سقط جنین در ایالات متحده آمریکا را میتوان به تقریب زیر تقریر کرد:
الف) طرفداران آزادی سقط جنین: این عده به دلایل مختلفی از جمله آزادی و اختیار زن (در این که باردار باشد یا خیر) و آزادی زن و مرد در انتخاب آینده زندگیشان، استدلال میکنند که مطابق این دلایل زن باید نسبت به حفظ و سقط جنین خود آزاد باشد. به این ترتیب از نظر اینان درست این است که زن را مجبور به حفظ جنین و بارداری نکنند و خلاف این امر ظالمانه و اجبارآمیز است. این نگاه کاملاً همخوان با نگاه لیبرالیستی است. چنانکه متفکرین لیبرالیسم نیز در بیان استدلالهای مختلف حامیان سقط جنین به نگاه لیبرالیستی و تقدم قائل شدن بر حق در برابر سعادت اشاره میکنند و از قول این گروه مینویسند:[12]
از آن جهت نباید علیه سقط جنین قانونگذاری نمود که سقط جنین یک حق است.
ب) مخالفان آزادی سقط جنین: این گروه نیز به دلالیل مختلف از جمله دستورات مذهبی، متمسک میشوند و مدعی آن هستند که جنین در حقیقت یک موجود زنده و انسان صاحب حق است و هیچ کس حتی مادر وی حق ندارد او را از حق حیات محروم کند. به این ترتیب به نظر اینان درست این است که حق انسان ناتوانی که امکان دفاع از خود را ندارد تضییع نشود و یک انسان از حق حیات محروم نگردد.
اعتراض مخالفین سقط جنین در آمریکا
حمایت از سقط جنین برای تجارت لوازم آرایشی و محصولات خوراکی
در کنار حمایت مکتب لیبرالیسم از آزادی سقط جنین در آمریکا، تجارت دیگری بواسطه رشد صنعت سقط جنین رونق گرفته است، تجارت لوازم آرایشی که برای تولید جنس مرغوب نیاز به روغن تولید شده از جنین است.
در کنار این تجارت پر سود، اظهارات سناتور آمریکایی رالف شورتی "Ralph Shortey " در ایالت اوکلاهاما فاش کرد که شرکتهای پپسی، کرافت و نستله از سلولهای کبد جنینهای سقط شده به عنوان طعمدهنده نوشیدنیهای خود استفاده میکنند و روزانه میلیونها نفر در سراسر جهان، از این نوشیدنیها استفاده میکنند.
بنابر این افشاگری مشخص شد شرکتهای یاد شده با همکاری و حمایت از مؤسسات خصوصی سقط جنین، کبدهای جنین سقط شده را برای مصارف خوراکی از جمله طم دهندهها مورد استفاده قرار میدهند.[13]
صنعت سقط جنین و تجارت لوازم آرایش
"ویکی ایوان" محقق کلیسای سان فرانسیسکو در تحقیقات خود درباره سقط جنین در آمریکا نشان میدهد بر اساس قوانین و سیاستهای پشت پرده، رشد سقط جنین نسبت به 30 سال گذشته بیش از 30 درصد افزایش داشته است.
بنابر تحقیقات وی، 1.787 مرکز حمایت از سقط جنین در آمریکا وجود دارد و با توجه به سیاستهای حمایتی دولتها از سال 1997 تا سال 2008؛ 25 درصد افزایش پیدا کرده است.
بنابر تحقیقات ایوان، تبلیغات دولتها و مؤسسات خصوصی برای زیبایی اندام زنان و همچنین جلوگیری از چروک شدن پوست، بستههای تشویقی برای سقط جنین ایجاد کرده و این مسائل در کنار حق قانونی برای هر فرد درباره حاملگی سبب رونق داروسازی و تجارت لوازم آرایشی شده است.
ایوان میگوید: با توجه به فعالیتهای گسترده و آزادانه مؤسسات خصوصی در آمریکا، به نظر میرسد سیاستهای دولتمردان برای سهولت این مسئله بسیار پررنگ است تا جایی که بنابر اسناد منتشر شده، مؤسسات خصوصی سقط جنین در انتخابات ریاست جمهوری کمکهای بسیاری به نامزدها و احزاب سیاسی کردهاند.[14]
وی همچنین در ادامه تحقیقات خود میگوید: بدون استفاده از اندام جنینهای سقط شده، عملا تجارت لوازم آرایشی سود زیادی ندارد، بسیاری از لوازم آرایشی تولید شده برای افراد سالخورده و برای جلوگیری بشتر از چروک شدن و پیری پوست به کار میرود که در این لوازم آرایشی به صورت مستقیم از جنین انسان استفاده میشود.
منابع و مآخذ:
[1] - http://www.enotes.com/william-shakespeare-william-shakespeare- 5-criticism/feminist-criticism
[2] - http://www.divorcerate.org/
[3] - http://www.time.com/time/magazine/article/ 0,9171,1989124,00.html
[4] - http://www.guttmacher.org/pubs/FB-Unintended-Pregnancy-US.html
[5] - Cohen, Susan A., (2006) Roe or No Roe, Right to Abortion Seen Eroding under Newly Constituted Supreme Court, Guttmacher Policy Review, winter, Volume 9, Number 1.
[6] - Guttmacher Institute, (July/2008) Facts on Induced Abortion in the United States, www.guttmacher.org.
[7] - http://plato.stanford.edu/entries/liberalism/
[8] - http://pewresearch.org/pubs/ 1994/poll-support-for-acceptance-of-homosexuality-gay-parenting-marriage
[9] - عزیزی سید مجتبی، لیبرالیسم؛ فلسفة اجتماعی سقط جنین، درآمدی بر علوم انسانی اسلام / دکتر علیاصغر خندان و همکاران، تهران، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)
[10] - Sandel, Michael J., (1996) Democracy"s discontent, America in search of a public philosophy, Cambridge, mass: the bekknap press of Harvard university press.
[11] - عزیزی سید مجتبی، لیبرالیسم؛ فلسفة اجتماعی سقط جنین، درآمدی بر علوم انسانی اسلام/ پیشین
[12] - http://wewantthedebate.ca/for-immediate-release-abortion-there-is-everything-to-debate%E 2%80%A 6/
[13] - http://www.naturalnews.com/ 034777_Pepsi_aborted_fetus_cells_soda_flavoring.html
با ورود بشر به خصوص انسان غربی به زندگی مدرن در سایه مکتب لیبرالیسم، آثار فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی منتج شده از مکتب لیبرالیسم در زندگی بشر عصر مدرن بسیار ملموس و قابل تأمل جلوه میکند.
با توجه به تعریف اجمالی از مکتب لیبرالیسم، تکیه این مکتب بر آزادی یعنی آزادی فرد در جامعه تا جایی که به آزادی دیگران لطمهای وارد نشود، به گونهای رقم خورده است که دولت بنابر توجیه آزادی، به مسائلی از قبیل خانواده توجه نکرده و این موضوعات را در دایره مسائل شخصی تفسیر میکند؛ از سوی دیگر، به دنبال تکیه مکتب لیبرالیسم بر آزادی، روی کار آمدن نفکر فمینیسم با ادعای احیای حقوق زنان، نه تنها حمایتی از زنان نداشته بلکه بر مشکلات زنان افزوده است.[1]
به عنوان مثال بر اساس آمار منتشر شده درباره آمار طلاق در ایالات متحده آمریکا، آمار طلاق در میان قشر جوان آمریکا به طور متوسط 50 درصد و نصفی از ازدواجهای رسمی در این کشور به صورت طلاق پایان میپذیرد.
آمار طلاق در ایالات متحده امریکا[2]
با توجه به آمار فوق، میزان سن طلاق میان قشر جوان ایالات متحده آمریکا در مقایسه با سنین بالا از رشد بالایی برخوردار است.
دکتر "جنیفر بیکر" عضو ارشد و رئیس بخش برنامه خانواده درمانی در مؤسسه روانشناسی فارست درباره میزان آمار طلاق در آمریکا میگوید: با توجه به تغییر فرهنگ مردم در آمریکا، آمار بسیار وحشتناکی از طلاق و ازدواجهای غیر رسمی به چشم میخورد، هیچ اطمینانی وجود ندارد که بگوییم 50 درصد ازدواجهای انجام گرفته، به صورت طبیعی ادامه پیدا کند و اغلب به طلاق میانجامد.
جنیفر بیکر
با توجه به آمار مجله enrichment ، آمار طلاق در کشور آمریکا در ازدواج اول، دوم و سوم به طور متوسط بالای 40 درصد است.
این آمار تنها گوشهای از مشکلات فرهنگی و اجتماعی در کشور توسعه یافتهای همچون آمریکاست که برای تحقیقات بیشتر درباره دلایل طلاق و رشد بیش از حد آمار طلاق نیاز به تحقیقات مبسوط تری است، لکن در این نوشتار به دنبال نشان دادن قسمتی از مشکلات فرهنگی غرب زیر نظر مکتب لیبرالیسم هستیم.
در کنار مشکلاتی همچون طلاق و ازدواجهای غیر رسمی در آمریکا، رشد بیش از حد سقط جنین در آمریکا یکی دیگر از مشکلات فرهنگی آمریکا است که در این نوشتار به دنبال بررسی علل و عوامل آن هستیم.
وضعیت بارداری در ایالات متحده امریکا
وضعیت بارداری در ایالات متحده آمریکا نیز با توجه به آمار مراکز علمی و تحقیقاتی همچون موسسه گاتمچر، واقعیتهای جالب و درخور توجهی را به مخاطب عرضه میکند؛ بنابر آمار گاتمچر، نزدیک به نیمی از حاملگی زنان آمریکایی ناخواسته بوده و دلایل متنوعی همچون عدم استفاده از وسایل پیشگیری، اعمال غیر اخلاقی، تجاوز و ... وجود دارد.
آمار حاملگی در آمریکا بر اساس شرایط افراد[4]
بنابر آمار این مؤسسه با توجه به امار فوق، نزدیک به نیمی از زنان در آمریکا بصورت ناخواسته باردار شده و به دنبال راهی برای خارج شدن از این شرایط هسند.
از سوی دیگر، با توجه به قانونی شدن سقط جنین در آمریکا و ایجاد مؤسسههای خصوصی برای انجام عمل سقط جنین و حتی خریداری جنین از زنان و خانوادهها، بازار سقط جنین در آمریکا بسیار پر رونق است.
وضعیت سقط جنین در ایالات متحده آمریکا
سقط جنین قانونی سابقه طولانی در دنیا ندارد. در ایالات متحده آمریکا قانونی شدن سقط جنین هر چند فراز و نشیبهای فراوانی را طی کرده است و مخالفان و موافقان فراوانی داشته است، اما از دهة 1970 تا کنون اصل سقط جنین در این کشور قانونی شده است، البته باید به این نکته توجه داشت که به علت وجود نظام فدرالی در این کشور هر یک از ایالتهای آمریکا قانون خاصی در این زمینه دارند که در محدوده این امر سعه و ضیق ایجاد مینماید. اما در هر صورت آمارهای رسمی سقط جنین در آمریکا به شدت تعجبآور و تأسفانگیز است. برخی از این آمارها عبارتند از:
چهل درصد از حاملگیهای زنان سفید پوست، 69 درصد از حاملگیهای سیاهپوستان و 54 درصد از حاملگیهای آمریکاییهای لاتینتبار ناخواسته صورت میگیرد (در مجموع قریب به 50 درصد کل حاملگیها در ایالات متحده) و از میان کل حاملگیها در ایالات متحده آمریکا 22 درصد آنها به سقط جنین ختم میگردد. (یعنی بیش از یکی از هر پنج مورد).
از سال 1973 (آغاز سقط جنین قانونی در ایالات متحده آمریکا) تا سال 2005 بالغ بر 45 میلیون سقط جنین قانونی در این کشور صورت گرفته است. (موارد سقط جنین غیرقانونی و نیز افزایش شدید به کارگیری روشهای ضد بارداری را باید جداگانه در نظر گرفت.)
در سال 1973 دادگاه عالی ایالات متحده در پرونده «رو دربرابر وید» (Roe v. Wade ) چنین حکم کرد که زنان پس از مشورت با پزشک خود این حق را دارند که اقدام به سقط جنین نمایند و دولت حق مداخله در این زمینه را ندارد.[5]
البته باید این آمار وحشتناک را اضافه کرد که در هر سال در سراسر جهان بین 42 میلیون تا 70 میلیون سقط جنین صورت میگیرد، این بدان معنی است که توجیه نظری سقط جنین عاملی برای تداوم یک نسل کشی وحشتناک در سراسر جهان است. از این میان شایان ذکر است که فقط یک درصد از کل سقط جنینهای صورت گرفته به این علت صورت میگیرد که جنین حاصل تجاوز جنسی و یا زنای با محارم بوده است و کمتر از 5 درصد دیگر به علت خطرات حاملگی برای سلامت مادر یا جنین انجام میشود. این در حالی است که 93 درصد از سقط جنینهای صورت گرفته به خواست والدین(در اینجا خصوصاً مادر) و بدون هیچ مشکل پزشکی صورت میگیرد.[6]
تعریف اجمالی از لیبرالیسم
گرایش غالب امروز حاکم بر جهان غرب این است که مردم جامعه باید در انجام خواستههای فردی خود، هرچه بیشتر آزاد باشند و هیچ مسئولیتی در برابر اداره جامعه برعهده افراد نیست، و تنها گروه خاصی را همین مردم انتخاب و تعیین میکنند تا حد لازم و ضروری مدیریت جامعه را عهده دار شوند و در اجرای مقرراتی که خود مردم وضع میکنند، سهیم باشند. بنابراین دولت باید کمترین تصرف را در زندگی مردم داشته باشد، و هر یک از افراد باید از بیشترین آزادی در رفتار خود برخوردار باشند.
این آزادی شامل فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی میشود و دولت تنها حق دارد آن اندازهای که برای حفظ نظم جامعه ضروری است در امور مردم دخالت کند؛ نه بیش از آن. این گرایش را، به طور عام، لیبرالیسم مینامند. براین اساس، حداکثر آزادی برای افراد ثابت میشود، اما آنان در برابر مشکلات اجتماعی مسئولیتی ندارند.[

توضیح بیشتر آنکه شبکه "فارسی وان" در این زمینه طی خبری اعلام کرد: «بهروز وثوقی در نظر دارد با حضور تعداد محدودی از علاقمندان، یک دوره کلاس بازیگری برگزار می کند.»
شبکه "فارسی وان" خطاب به بینندگانش گفت: «یک صحنه از فیلم مورد علاقهتان را بازی کنید و با ارسال ویدیوتان شانس حضور در این کلاسها را به دست آورید. "فارسی وان" شش نفر از بهترینها را برای شرکت در این کلاسها انتخاب می کند!»
"فارسی وان" افزود: «همچنین شش نفر دیگر نیز میتوانند شانس شرکت در مراسم شام و امضای کتاب زندگی نامه بهروز وثوقی را داشته باشند! در ضمن شش نفر هم میتوانند برنده کتاب امضا شده ایشان باشند که به آدرس آن ها ارسال میشود.»
جام نیوز نوشت:شایان ذکر است که خیانت و توطئه شبکههای “من و تو” و “فارسی وان” به مردم ایران تا حدی است که چندی پیش مدیر یکی از شبکههای لس آنجلسی – که شبکهاش در ابتذال دست کمی از این دو شبکه ندارد - ضمن افشای پشت پرده مدیریت این دو شبکه به ایرانیان بافرهنگ هشدار داد و گفت: «از زمانی که این شبکههای من و تو و فارسی وان تاسیس شدهاند هدف اصلی آنها ضربه زدن به فرهنگ اصیل ایرانی است و حرمت خانواده را یک چیز لوسی نشان میدهند و از دیدگاه و فرهنگ های مختلف به فرهنگ ایرانی هجوم آورده اند و از صبح تا شب برنامه هایی را نشان می دهند که دروغ، خیانت، نامردی، فحاشی، بی اخلاقی و هر صفت زشت اجتماعی را که بگویید به مردم ایران یاد میدهند و تنها هدفشان این است که فرهنگ اصیل ایرانی را از بین ببرند و حرمتها را بشکنند و حریم خانواده و احترام متقابل بین پدر و مادر، حرمت و حیای بین برادر و خواهر، اعتماد و محبت به همدیگر را از بین ببرند و اعضای خانواده را به جان هم بیندازد.»
در فقه اسلامی «نجس» به شیئی گفته میشود که به خاطر شدّت پلیدی باید از آن دوری و اجتناب کرد. وفاداری سگ سبب شده که توجه انسان را جلب کند و در دنیای امروزی که همواره شاهد بیوفایی انسان ها به یکدیگر هستیم. فقهای عظام شیعه، سگ را یکی از نجاسات میدانند و این حکم بین آنها اجماعی است. در مذاهب اسلامی، تنها گروهی که سگ را نجس نمیدانند مالکیها (یکی از فرق اهل سنت) هستند که آنها هم معتقدند احکام و دستورات مربوط به سگ، باید به صورت تعبّدی عمل شود. آنها با این که سگ را نجس نمیدانند، اما از روی تعبد ظرفی راکه سگ لیسیده، هفت بار میشویند. در نجاست سگ فرقی بین انواع آن نیست و حکم همهی آنها یکی است.
منبع: برهان
افکار: به دلیل درخواست مخاطبین خبر تکمیلی در زیر تقدیم می گردد:
الف - ابتدا باید تصریح نمود که معتبرترین و رسمیترین منابع فقهی برای «مقلدین»، همین رسالههای عملیه است که توسط مجتهدین جامع الشرایط و مراجع عظما ارائه شده است. چرا که فهم و استخراج احکام (فقه)، (مانند: حقوق، پزشکی، داروشناسی و ...) یک رشتهی تخصصی است که مستلزم سالها تحصیلات مقدماتی و تخصصی میباشد. لذا:
باید دقت شود که اخیراً در حملات سایبری و جوسازیها بسیار سعی میشود که با سوء استفاده از ایمان مردم به اسلام، قرآن و احادیث، آنها را از مبانی و راههای عملی که «تقلید» یکی از اساسیترین و علمیترین آنهاست سوق دهند، چنان چه گویا میتوانند با قرائت یک آیه یا یک حدیث، حکم فقهی آن را بیان دارند.
اسلام (به ویژه تشیع)، باب تفقه و اجتهاد را باز گذاشته است، راه برای هیچ کسی که میخواهد و میتواند بسته نیست. اما بدیهی است که تحصیل تخصصی در یک رشته از همگان بر نمیآید، لذا دستور این است که اگر نمیتوانید خود فقیه و مجتهد شوید، در احکام (و البته نه در اصول) به فقیه و مجتهد رجوع کنید. چنانچه چون همگان نمیتوانیم در پزشکی تحصیل نموده و متخصص شویم، به هنگام نیاز و ضرورت به پزشک رجوع میکنیم و نسخهی پزشک نیز جهت عمل ارائه میشود و اگر از پزشکی سؤال شود که چرا فلان دارو برای فلان بیماری، فلان تأثیر را دارد، یا چرا آن را تجویز کردید، خواهد گفت: لطفاً دست کم 10 الی 15 سال در رشتههای داروشناسی یا پزشکی تحصیل نمایید تا بفهمید چرا؟
فقه هم این گونه است. پس معتبرترین و رسمیترین سند برای نجاست خوک و سگ، همان احکام مندرج در رسالهها میباشد که بر اساس فهم و استخراج از قرآن، حدیث و ...، بیان گردیده است.
ب – پس از توجه به نکتهی مهم فوق، دانستن معنای «نجس» در اصطلاح فقهی حایز اهمیت است. دقت شود که «نجس» با کثیف یا میکروب متفاوت است. چنان چه آب روانی که رنگ و بوی آن تغییر نکرده باشد، پاک است، اما تمیز نیست و نوشیدن آن به لحاظ بهداشت و سلامت جایز نمیباشد. و یا الکل خود از بین برندهی میکروب است، ولی پاک نیست.
«نجس» که گاهی با واژهی «رجس» به معنای پلیدی از آن یاد میشود، در اصطلاح فقهی به چیزی میگویند که به لحاظ ظاهر و نیز باطن زیانبار و خطر ساز است، خواه ضرر آن متوجه ظاهر انسان (بدن) گردد و یا متوجه امور و جبنهی غیر مادی، مانند: روحی، روانی، اخلاقی و ... و یا هر دو. لذا حکم نجاست و اطلاق آن به چیزی، سبب میشود که انسان در ارتباط و تماس با آن جوانب لازم احتیاط و چارچوبهای خاصی را رعایت نماید. چنان چه خداوند متعال در قرآن کریم مشرکین را نیز «نجس» قلمداد مینماید و نزدیک شدن آنان به مسجدالحرام (کعبه) را ممنوع اعلام میدارد:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ حَکیمٌ»
ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده اید! مشرکان نجساند و بعد از امسال دیگر نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند، و اگر از فقر مى ترسید زود باشد که خدا اگر بخواهد از کرم خویش شما را توانگر کند که خدا دانا و شایسته کار است.
ج – اما درباره نجس بودن خوک و سگ روایات مستند و صحیح بسیاری که منبع فقه میباشند وجود دارد که به عنوان نمونه به ذکر چند روایت بسنده میگردد:
ج/1: «أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْکَلْبِ فَقَالَ رِجْسٌ نِجْسٌ لَا یُتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ وَ اصْبُبْ ذَلِکَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّةٍ ثُمَّ بِالْمَاءِ»
از امام صادق (ع) دربار? سگ سؤال شد. آن حضرت فرمودند: نجس است. آب نیم خورد? سگ را دور بریزید و با آن وضو نگیرید، ظرف آب را ابتدا با خاک و سپس با آب بشویید. (وسائل الشیعة، ج 3، باب نجاست کلب، ص 415 – 418 و باب نجاست خنزیر، ص 418- 419)
ج/2: «أَسْأَلُهُ عَنِ الثَّوْبِ یُصِیبُهُ الْخَمْرُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ أَ یُصَلَّى فِیهِ أَمْ لَا فَإِنَّ أَصْحَابَنَا قَدِ اخْتَلَفُوا فِیهِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ صَلِّ فِیهِ فَإِنَّ اللَّهَ إِنَّمَا حَرَّمَ شُرْبَهَا وَ قَالَ بَعْضُهُمْ لَا تُصَلِّ فِیهِ فَکَتَبَ (ع) لَا تُصَلِّ فِیهِ فَإِنَّهُ رِجْسٌ».
از امام (ع) دربار? حکم لباسی که به شراب و گوشت خوک برخوردکرده سؤال کردم، آیا می شود در این لباس نماز خواند...، حضرت در جواب پاسخ فرمودند، خیر. با این لباس نماز نخوان، چراکه نجس (پلید) است. (همان مدرک)
ج/3: «فی خبر ابی سهیل عن ابی عبدالله(ع) سألته عن لحم الکلب؟ فقال: هو مسخ، قلت: هو حرام؟ قال هو نجس ... یقولها ثلاثاً»
از امام صادق(ع) درباره گوشت سگ سؤال شد، فرمودند از حیوانات مسخ شده است، عرضه داشتم حرام است، فرمود: نجس است و این کلمه را سه بار تکرار فرمود.»
در روایت دیگر نیز از آن حضرت وارد شده است که فرمودند: «إنه رجس نجس، سگ پلید و نجس می باشد.»
د – اما در مورد علل نجاست سگ و خوک و هر نجس یا حرام دیگری که در احکام بیان شده است، ابتدا دقت شود که چون احکام از منبع علم و حکمت الهی که حد و نهایتی ندارد و انسان و همه چیز را او خلق نموده و به تأثیر و تأثر هر ارتباطی آگاه میباشد صادر شده است، چرایی یا علت یک حکم به یک یا دو موضوع بر نمیگردد که اگر انسان آن را کشف کرد، بگوید همهی علل را فهمیدم و اگر احیاناً آن را برطرف نمود، مدعی شود که پس دیگر این حکم جایگاه و ضرورتی ندارد.
به عنوان مثال: شاید در هزار سال پیش، علم آن قدر پیشرفت نکرده بود که به لحاظ فیزیکی مضرات خوک را کشف کند و مردم چون با عقل و استدلال خدا، پیامبر (ص)، قرآن و ... را پذیرفته بودند، احکام را نیز تابع بودند. پس از مدتی علم به وجود نوعی کرم در گوشت خوک پیبرد. بسیاری گفتند: لابد علت حرام و نجس بودند همین بوده است، پس از مدتی به یمن پیشرفت تکنولوژی توانستند آن کرم را از بین ببرند. آیا خوک حلال و پاک شد؟! خیر. دوباره قرن یا قرونی گذشت تا علم به مضرات دیگری پیبرد و برخی گفتند: لابد علت همین است. و دوباره پیشرفت تکنولوژی انسان را قادر ساخت تا آنها را نیز از بین ببرد. آیا حلال و پاک شد؟ باز هم خیر. چرا که بیان این حرمت و نجاست، مشروط به چیزی نبود که اگر آن حذف شود یا از بین برود، حکم تعلق نگیرد. بلکه به طور کلی حرام و نجس اعلام شده بود.
اکنون دانشمندان ضمن آن که «خوک» را ناقل بیماریهایی چون: مرض لادرری در کشورهائی که (مثل آلمان و آمریکا) گوشت خوک زیاد مصرف میشود مبتلای بسیاری دارد – بیماریهای معدوی به خاطر دیر هضم بودن – وجود سمی که در اصطلاح علمی آنرا بوتولیسم مینامند - مرضی که از کرم تریکین حاصل میگردد و به نام تریکیوز مشهور است (این مرض در کشورهایی چون آلمان بسیار و در کشورهای اسلامی اصلاً دیده نشده است) – مرض دشواری مضغ، بلع و تنفس – روماتیسم، کوفتگی عضلات و نوعی بیماری عضلانی که موجب مرگ ظرف مدت 5 روز میگردد و ...، به کشف جدیدی دست یافتهاند که هیچ پیشرفت علمی نمیتواند آن را از بین ببرد.
این دانشمندان (به ویژه انگلیسی) با انجام آزمایشات فراوان (و به ویژه با گوشت مرغ) دریافتند که «گوشت هر حیوانی، طینت آن حیوان را به خورنده منتقل مینماید». و بدیهی است که طینت حیوان قابل از بین بردن نیست، چرا که خلقتش بر این اساس است و نقش آن نیز در عالم خلقت و اکوسیستم و آن چه میکند نیز بر اساس همین طینت است.
لذا توجه میکنیم به حدیث پیامبر اکرم (ص) که به رغم منع اسلام از ترک خوردن گوشت، حتی دربارهی گوشت حلال نیز میفرماید: «شکم خود را قبرستان لاشهی حیوانات نکنید». و امروزه علم پزشکی و تغذیه نیز ضمن آن که ترک خوردن گوشت را جایز نمیداند، زیاده روی در آن را نیز مضر بر شمرده است.
در مورد سگ نیز ضمن تثبیت موجبات بیماریهایی چون: جرب ، کچلی و امراض جلدی که در اثر قارچها به وجود می آید ، هاری و بالاتر از همه مرض کرم کدوی سگ ، انتقال انواع شپشها از سگ به انسان ، سرایت سل و غیره، ثابت شده است که حتی بیماریهای سگ به انسان منتقل میگردد. حتی در آب دهان سگ میکروبهایی وجود دارد که (چنانچه در احکام اسلامی بیان شده است) به جز با خاک مال کردن از بین نمیرود.
ھ – آن چه بیان شد، فقط مضرات فیزیکی یا جسمی حیوانات حرام یا نجسی مانند سگ و خوک بود و با دقت به آن چه در ابتدا بیان گردید، معلوم میشود که فرض به از بین رفتن تمامی این بیماریها (اگر چه طینت قابل تغییر نیست)، سبب امید به حلیت و پاکی آنها نمیشود، چرا بشر پس از قرنها به این مضرات پیبرده و قطعاً مضرات دیگری هم هست که بشر قرنها بعد پیخواهد برد، اما مضرات روحی، روانی، اخلاقی و ... به مراتب بیشتر است.
اولین ضرر و زیان بزرگ و مهلک روحی، روانی و معنوی، از ناحیهی سبک شمردن و یا نادیده گرفتن حکم خدا و ترجیح محبت غیر و آن هم محبت «سگ و خوک» به محبت عبادت و اطاعت پروردگار منان متوجه انسان میشود.
ضرر مهلک بعدی، ریشه در حقارت روحی و تعلقات و به ویژه محبت آدمی که شاکلهی او را میسازد، به خاطر انس با یک حیوان، آن هم حیوان پلید و نجس دارد.
به عنوان مثال: در سگ، صفات خوبی وجود دارد (خداوند هیچ چیز بدی نیافریده است، بلکه چگونگی ارتباط و نحوهی بهروری به خوب و بد تقسیم میگردد). در سگ حتی صفاتی وجود دارد که برای انسان حسنه محسوب میگردد. مانند: وفاداری، منعم شناسی، شاکر بودن و ... .
همین صفات سبب مساعدت زمینه برای انس میگردد و این انس و صمیمت، انسان را خوار میکند. جالب بدانید در آلمان که بیشتر از سایر ملل اروپایی انس با سگ وجود دارد و معمولاً کودکان از همان ابتدا با سگشان مأنوس و بزرگ میشوند، رذیلهی اخلاقی بسیار مخرب و مهلکی بروز یافته است. بسیاری از آلمانیها می گویند: «ما سگمان را بیشتر از خانوادهی خود دوست داریم، چرا که آنها میروند، اما این میماند!» لذا، تنها مونس، همدم، همراز، یار وفادار و محبوب یک آلمانی (و بسیاری دیگر در آمریکا و اورپا)، یک سگ است! حال از چنین انسانی در زمینهی رشد و بروز استعدادهای انسانی، اخلاقی، اجتماعی و ... چه انتظاری میرود؟!
البته ناگفته نماند که هم خوابی با سگ که قابل تعلیم و انس نیز میباشد (به ویژه در جامعهی زنان و دختران اروپایی) از حد اتفاق نادر گذشته و به یک رفتار طبیعی مبدل شده است. و جالب است که از بدترین فحشها در همان آلمان – به خاطر رذیلتهایی که از این دو حیوان میشناسند، « Hund - سگ» و «Schwein – خوک» میباشد.
و – در خاتمه باید دقت کنیم که اگر نسبت به چیزی که حرام، معصیت، نجس و اعلام شده و به دوری یا پرهیز آن توصیه شدهایم علاقهای در خود احساس کردیم، نباید به دنبال راهکاری باشیم که به نوعی آن را حلال نماییم و یا چون راهکاری پیدا نکردیم، آیات، احادیث، روایات و احکام را مردود یا مشتبه بخوانیم. ریشهی همهی انحرافات از همین محبتهای ساده و بیارزش و راهکارهای اشتباه آغاز میگردد.
همهی امتحان خدا، نسبت به چیزهایی است که ما به آن علاقه پیدا میکنیم، نه آن چه ذاتاً بدمان میآید و یا از آن متنفریم. لذا اگر حکم خدا را ترجیح دادیم، یک درجه رشد میکنیم و به کمال و انسانیت تمام نزدیکتر میشویم.
مهم این است که میتوانیم امر خدا را ترجیح دهیم و در ارتباط با آن چه به آن علاقه داریم، چارچوبهای را رعایت کنیم، یا خیر، بلکه نفس بر ما غلبه دارد.
قلاده های خیانت؛ از مجتبی واحدی تا حسین موسویان!

اگر مردی بیا اینجا!!!
همسرش نیز سراسیمه شد و دلنگرانه به پای شوی افتاد که: بیا و از حماقت اش بگذر و خون به پا نکن!
داستان و شهر خیالی فوق حکایت واقعی کسری از فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور است. پهلوانانی که تا زمانی که در ایرانند خوش نشینان سیاست اند و بمجرد خروج از کشور مبتلا به سندروم «خود چه گوآرا بینی» می شوند.
ابراهیم حاتمی کیا کارگردان شاخص نسل انقلاب اسلامی چندی پیش در گفت و گو با هفته نامه «شهروند» وقتی خبرنگار این نشریه از وی پرسید:
فکر می کنید حاتمی کیا در گذر سال ها با آن بخش از شخصیت خودش کم کم به یک جور تعیین تکلیف نرسیده است؟
در پاسخ نکته حائز اهمیتی را مطرح کرد و گفت:
من که تکلیفم با فیلم هایی که ساختم روشنه. دیکته نوشته شده ای است که به راحتی قابل شناساییه. ولی یه ساده انگاری تو این جمله «تعیین تکلیف» شما خوابیده. تعیین تکلیف یعنی چی؟ مگه این راه خط پایان داره که بشه ادعا کرد؟ انقلاب مثل آزمایشگاه هسته ایه و فرزندانش مثل اورانیومیه که وقتی فعال شدن، دیگه به این راحتی خاموش شدنی نیستند ، اگر هم خاموش بشن ، با سوخته اش هم نمی شه شوخی کرد. به نظرم اونایی که اعلام برائت قطعی می کنن یا از سر رندی تقیه کردند یا اصلأ از اولش قلابی بودند.
پنج سال پیش طی مصاحبه با سایت انتخاب گفتم:
وقتی یکی از پیش کسوتان مطبوعات ایران (محمد آقازاده) در وبلاگ شخصی اش لطف کرد و مطلبی را در مورد بنده به این مضمون نوشت که «سجادی چقدر در خارج از کشور شبیه خودش مانده» در پاسخ به ایشان معروض داشتم:
علت مانائی سجادی در خارج از کشور به سیاق داخل، ناشی از آن است که سجادی داخل کشور، همان سجادی خارج از کشور است، اگر جای تعجبی است نسبت به آنانی باید باشد که در خارج از کشور شبیه خویش نیستند و علت را باید در آنجا بکاویم که ایشان در داخل کشور نیز «خود» نبودند و تصویر واقعی شان گریم شده بود و به محض ورود به فضای جدید، چهره جدیدی از خود نشان دادند. این که سجادی در خارج از کشور شبیه خودش مانده متضمن فضیلتی نیست بلکه آن را باید یک روال معمولی و بایسته فرض کرد. آنچه که نامتوقع است و محل اعجاب، ریاکاری آن موقع و دگرباشی نامتعارف امروزین آن دسته از دوستانی است که همچون بت عیار و بمنظور دخول در دل دلدار هر لحظه به سیما و شمائی ز در آیند!
محمد تهوری، بابک داد و مجتبی واحدی نمونه هائی برجسته و در دسترس از چنان «باد نوردانی» اند که می توانند اسباب تنبُــّه دیگر مبتلایان به چنین سندرومی را فراهم آورند.
مورد نخست (تهوری) یکی از پدیده های خلق الساعه از جوار جنبش دوم خرداد بود که صرفاً از قبال یک «بعله گرفتن» پای سفره عقد از یکی از نمایندگان اناث و ماجراجو در مجلس ششم، ناگهان از کسوت خبرنگاری ساده و محجوب در پارلمان ایران خود را به کانون و عمق مجاهدت و انقلابیگری در خارج از کشور پرتاب کرد یا لااقل چنین تخیلی از خود را به خود پمپ کرد!
مشارالیه بعد از آن وصلت انشاالله فرخنده بود که با عزیمت و اقامت در ایالات متحده در معیت همسر متدرجاً مبتلا به همان سندرومی شد که پیش تر از آن تحت عنوان سندروم «خود چه گوآرا بینی» یاد کردم.
این که در بهمن ماه سال گذشته و در اجلاس دو روزه اپوزیسیون ایرانی در استکهلم «محمد تهوری» به اتفاق دیگر مدعوین بر این امر صحه گذاشته که: نظام جمهوری اسلامی باید ساقط شود! چنین «فتوائی»! موید ظرفیت بالا و اثرگذار «تئوری مبارزه با دشمن فرضی» نزد غالب ایرانیانی است که تا در ایران بودند پیاز حکومت را می خوردند و پوزیسیون بودند و با خروج از کشور به طرفة العینی متوجه می شوند که از بطن مادر اپوزیسیون و انقلابی بوده اند.
مبارزه با دشمن فرضی این امکان را به مبتلایان به سندرم «خود چه گوآرا بینی» می دهد تا در «ناخودآگاه خود» نیازهای توجه طلبانه و دل چرکینی از فراموش شدگی یا تمام شدگی یا خود قهرمان بینی را از مسیر فرو بردن «خود» در نشئه «بودن» مرتفع نمایند.
تابستان سال 88 و در خلال سفر محمود احمدی نژاد به نیویورک تصادفاً و برای دقایقی با «تهوری» در حالی مواجه شدم که می کوشید خود را از حلقه حفاظتی مامورین FBI عبور داده و وارد هتل محل اقامت رئیس جمهور ایران شود و در مواجهه با اینجانب ضمن گفتگوئی کوتاه گلایه از آن کرد که:
شما در تمامی تحلیل های تان در نهایت حرمت و حفظ تمامیت نظام را لحاظ می کنید؟
در پاسخ به ایشان عرض کردم:
شما تردید نفرمائید که بنده تحت هیچ شرایطی در تحلیل نظامی که هزینه ساخت و دوام و دفاع از آن با خون بهترین و پاک ترین جوانان مملکت تامین شده، ارزنی مضایقه انصاف نکرده و حداکثر با فرض کج روی بخش هائی از حکومت همه اهتمام خود را در حد بضاعتم صرف اصلاح چنان کجی هائی می کنم.
هر چند ایشان در آن تاریخ بنا به هر دلیلی ترجیح دادند این گفتگو بدون پاسخ ایشان تمام شود اما تنها دو سال وقت لازم بود تا اینک آن جوان تازه انقلابی شده به سعایت «ژنیو عبدو» مدیر بخش ایران «سنچوری فاندیشن» در وبلاگ CNN از کنفرانس دو روزه استکهلم خبر از آن دهد که «تهوری» و دیگر مدعوین در اجلاس مزبور مشترکاً بر این امر به توافق رسیدند که نظام جمهوری اسلامی را باید ساقط کرد!
دومین نمونه، پدیده ای بنام «بابک داد» است که تا وقتی توانست از پستان نظام شیر بنوشد ارزنی در دفاع از تمامیت جمهوری اسلامی مضایقه نکرد تا جائی که در آذر ماه سال 81 که «قاسم شعله سعدی» نماینده پیشین مجلس ایران بنا به هر دلیلی اقدام به تحریر و انتشار نامه ای سرگشاده و هتاکانه خطاب به آیت الله خامنه ای کرد این «بابک داد» بود که بیش و پیش از هر کسی وظیفه خود می دانست تا پاسخی دندان کوب به شعله سعدی داده و ایشان را انذار دهد:
نسلی که من متعلق به آنم؛ در تلاش است «اخلاق» را با «سیاست» پیوند بزند.نسل ما صبورانه پای نهال نوپای «سیاست اخلاق گرا» نشسته و بزرگ شدن آن را تماشا می کند. نسلی که میان «نقد» و «تخطئه» و «هتاکی» فرق می گذارد و به رغم جوانی، هرگز آنقدرها بازیچه و خام نمی شود که به هر آدم گستاخ و هتاکی، عنوان «سوپرمن» و «سیاستمدار شجاع» بدهد و اختیار و آینده اش را به دست وی بسپارد. نسل ما به رغم جوانی، «هتاکی و پرده دری» را برای نیل به هدف (هر هدفی) مردود می داند و چنین برخورد هتاکانه و دور از نزاکت سیاسی را حتی برای برخورد با دشمنان نیز مقبول نمی داند. به طریق اولی، این نسل نواندیش،ذره ای با مضمون نامه سرگشاده آقای شعله خطاب به مقام رهبری همنوایی و موافقت ندارد.
تابستان سال 78 در هتل پالازای نیویورک و در خلال سفر سید محمد خاتمی به نیویورک بود که مجال آن پیدا شد تا با «بابک داد» نیز که عضو هیئت همراه با رئیس جمهور بود از نزدیک گفتگو کنم. صرف نظر از جزئیات، بابک داد در آن گفتگو صادقانه اعتراف کرد که از قبال دریافت کمک هزینه های ریاست جمهوری موفق به درمان بیماری صعب العلاج اش شده و از این بابت خود را مدیون نظام می دانست اما این همان «بابک دادی» بود که در خلال اغتشاشات سال 88 و تاکنون با «شعله سعدی گوئی هائی مسبوق به سابقه» نهایتاً خود را به «فرانسه اش» رساند و آنجا بود که برای نخستین بار صداقت به خرج داد و در وب سایت شخصی اش اعتراف کرد که «هرگز مذهبی نبوده» (!)
اعترافی که اسباب تحیُــّر آنانی را فراهم کرد که تا دیروز و حسب نقش بازی کردن های مذهبی مشارالیه گشاد دستانه نیازهای مالی اش را از کیسه نظام مرتفع می کردند و اکنون ناجوانمردانه اعتراف می کند در تمامی آن سالها مشغول نقش بازی کردن و چیدن لقمه های حرام از سفره نظام بوده و امروز نیز لااقل حاضر نیست بابت چنان ریاکاری ها و رانت خواری ها حرمت نگاه دارد و بیش از این شرافت فروشی نکند و فضاحت تا آنجا بالا می گیرد که در میزگرد صدای آمریکا این بار این «محمد نوریزاد» باید باشد که در مقابل ادبیات تند و هتاکانه «داد» نسبت به رهبری ایران به مشارالیه «آرام باشی» بدهد که چند سال پیش تر «شعله سعدی» دریافت کننده مشابه چنین کارت زردی از «آقا بابک» بود!
ایضاً «مجتبی واحدی» را نیز نمی توان از این قافله منفک کرد که تا دیروز که ایام به کام بود در همان جمهوری اسلامی خوش می خرامید و بزرگترین دغدغه اش طی مصاحبه با اینجانب در تلویزیون هما و در دور نخست ریاست جمهوری همین «محمود احمدی نژاد» اعتراض به مد شدن جراحی گونه آقایان و رواج لاابالی گری و قرتی بازی جوانان بود! و اکنون که در جوار کاخ سفید نماینده خود خوانده «شیخ مهدی کروبی» شده تازه یادش افتاده آیت الله خمینی فریب کار بوده که حفظ نظام را اوجب واجبات اعلام کرده و حکومت در ایران نه جمهوری است و نه اسلامی و مخاطب ایشان هم لابد باید خود را سفیه فرض کند که در تمامی سال هائی که مشارالیه در مصادر امور در همان نظام تشریف داشتند ماخوذ به حیا بوده و اکنون و در بلاد «ورزیل» زبان شان به صراحت و قوه باصره شان به نور حقیقت روشن شده!
هذیان گوئی علیه وطن به نیت نفوذ در دل محبوب توسط «واحدی» زمانی چشمگیرتر می شود که فقط «چند ده مایل» دورتر از وی در دانشگاه پرینستون شاهد حضور «حسین موسویان» سفیر سرشناس و پیشین ایران در آلمان و معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی و عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته ای هستیم که به اعتبار سمت هایش امثال «واحدی» گماشته ایشان نیز محسوب نمی شدند اما کاش یک تار موی امثال موسویان بر تن چنان واحدی ها و دادها و تهوری ها بود که علی رغم سالها تقبل مسئولیت در بالاترین سطوح در نظام جمهوری اسلامی زمانی هم که به حق یا ناحق توسط عدلیه همان نظام به اتهام سنگین جاسوسی بازداشت و محاکمه می شود بعد از ختم غائله باز هم حرمت نگاه می دارد و با وجود اقامت در همان کشوری که واحدی و ایضاً تهوری نیز مقیمان آنند طی مصاحبه با «فارن افرز» در نهایت صداقت و سیاست و جوانمردی ضمن دفاع منصفانه از منافع ملی کشورش در مقابل اجنبی ثابت می کند خاک ایران می تواند فرزندان صالحی را نیز در دامن خود بپروراند ولو آنکه با کمال تاسف در همان خاک می توان شاهد رشد و نمو امثال «واحدی ها» و «تهوری ها» و ایضاً «دادها» نیز بود.
http://www.radiofarda.com/content/f4_former_diplomat_iran_reason_fail_dialogue/24483581.html
این سیاهه را می توان تا مخملباف ها و سازگاراها و حقیقت جوها و امیرارجمندها و ابراهیم نبوی ها و کوثرها و کذا و کذا و کذا ادامه داد و لامروت خاک ایران در کنار قهرمانانش تا چه اندازه و همزمان در پروراندن شامورتی بازان و خوش خرامان در زمین اجنبی از استعدادی بالا برخوردار است! اما برای نگارنده سالها مجالست با چنان مبتلایانی در غربت تا آن اندازه کفایت می کند تا ضمن گذشتن از ظواهر، باطن تاجرمسلک و ابن الوقتی مشارالیها را نشانه گذاری کند.
شخصاً و پیش تر بر این نکته تاکید کرده بودم که اپوزیسیون در خارج از کشور جز «بیزینس» چیز دیگری نیست و مشارالیها صرفاً در جدال بر سر بودن و رُبایش سهم و جیره خود از بودجه هائی که بتناوب توسط دولت آمریکا و متحدین اش در اروپا بمنظور براندازی حکومت در ایران تخصیص داده می شود با یکدیگر بر سر اثبات بیشتر انقلابی بودن نزد «خزانه دار» ازطریق هر چه هذیان گوئی بیشتر به رقابت می پردازند.
نگاهی به دیاگرام حرفه ای چنان «باد نوردانی» نشان می دهد که غالب ایشان مهاجرانی ورشکسته به تقصیرند که ابتدا در رویای «الحاق به تجمل و تنعم در غرب» تن به مهاجرت داده اما از آنجا که فاقد مهارت و قابلیت جهت جذب در بازار کاری آبرومند و متوقع در غربت بوده و از حیث محاوره با گویش کشور محل اقامت شان نیز برخوردار از زبانی الکن اند یگانه امکانی که برای ایشان باقی می ماند جمع شدن در کلنی هم زبانان و انقلابی شدن در مقام یک «معیشت» خواهد بود. معیشتی که بارزترین قابلیت آن استعداد بالای دروغ گوئی است.
پیش تر «آرامش دوستدار» از منتهی الیه فیلسوفان سکولار در ادعائی جسورانه و بمنظور تخطئه دین ورزان، دین خوئی را از خصلت های ایرانیان مقید به دین معرفی کرده بود اما برخلاف مشارالیه شخصاً قائل به آنم برجسته ترین ویژگی رفتاری ایرانیان «دروغ خوئی» است.
این دروغ خوئی به اعتبار قدمت 3000 ساله حکام مستبد در ایران در طول تاریخ و عرض جامعه شمولیت پیدا کرده تا جائی که تبعات آن برخلاف نظریه «دین خوئی» دوستدار که تنها ناظر بر اقشار مذهبی است همه اقشار جامعه از فقیر تا غنی و از دین دار تا بی دین و از شهری تا روستائی و از بی سواد تا باسواد را پوشش می دهد. تا بدآنجا که 2500 سال پیش داریوش اول پادشاه هخامنشی را تا آن درجه مستاصل از دروغ خوئی ایرانیان می کند که در دعای معروف ثلاثه اش از خداوند جهت تفوق بر دشمن و خشکسالی در کنار دروغگوئی ایرانیان استمداد می طلبد!
تبعات دروغ خوئی منجر به آن می شود که مبتلایان را از دروغگوئی عبور داده و با تبدیل شدن دروغ به خوی ایشان، دیگر «مرتکب» بابت ارتکاب چنان رذیلت اخلاقی نه تنها احساس شرم یا گناه نمی کند بلکه آن را طبیعی فهم می کند.
این در حالی است راستگوئی ذاتی انسان است و تحت شرایط محیطی متوسل به دروغ و دروغگوئی می شود. گذشته از آنکه دروغ در باور مسلمانان در اعداد معاصی کبیره تعریف شده علی رغم این می توان استبداد تاریخی و ترس از حکومت و در نتیجه احساس مستمر ناامنی را عامل محدثه و ایضاً مشدده در ترویج دروغ نزد ایرانیان محسوب کرد.
دروغ بمعنای واقع را ناواقع یا ناواقع را واقع ارائه کردن است و عموماً در کنار ترس ریشه در طمع نیز دارد. انسان یا از خوف یک قدرت بیرونی و یا به نیت و طمع کسب مال و منفعتی متوسل به دروغ می شود. علی رغم این و مبتنی بر باورهای دینی یک مومن هرگز به خداوند دروغ نمی گوید؟ چون نمی تواند به ایشان دروغ بگوید چرا که مطابق مبانی دین خداوند را ناظر بر اعمال و رفتار و پندار خود می داند. لذا در چنین فضای شفافی عملاً انسان بدلیل «ترس اصیل» از خداوند نمی تواند به ایشان دروغ بگوید و بر این اساس با توجه به عنصر ترس در توسل به دروغ است که در مبانی دین «دروغگوئی» معصیت کبیره فرض شده.
بنا بر باورهای دینی ترس تنها شایسته خداوند است و ترس از غیر خداوند شرک محسوب شده و انسان حق ندارد جز از خداوند از قدرتی در جوار قدرت خداوند بهراسد. چنین ترسی منشا مشرکانه دارد و دروغگو را به عمل مشرکانه ترغیب می کند که منجر به ذلت انسان شده و بر همین مبنا معصیت کبیره تلقی می شود.
لذا دروغگوئی موید پذیرش قدرتی در جوار قدرت خدا برای ترسیدن از ترساننده ای است که نمی تواند ترساننده فهم شود.
علی رغم این، شواهد موید آن است ایرانیان راحت ترین افراد در تکلم آغشته به دروغ اند.
نمونه مشهود و در دسترس از دروغ خوئی ایرانیان جمعیت ایرانی مقیم آمریکا و انگلستان است که به صفت جمعی غالباً برخوردار از تحصیلات عالیه بوده و عموماً اگر دین ستیز هم نباشد لااقل سکولارند و دین نقش چندانی در رفتارهای فردی و اجتماعی ایشان بازی نمی کند و بنا بر نظریه «آرامش دوستدار» نباید دین خو باشند که نیستند اما ایشان نیز در جوار دیگر هم وطنان شان بغایت دروغ خویند.
در یک تحقیق میدانی مشخص شد بالغ بر 97 درصد ایرانیان تحصیلکرده که عموماً نیز در اعداد اقشار سکولار تعریف می شوند و در ایالات متحده و انگلستان اقامت دارند در پروسه خلع تابعیت ایرانی و اخذ تابعیت آمریکا یا انگلستان با کمترین دغدغه یا احساس شرم یا ناراحتی در مراسم رسمی سوگند شهروندی شرکت کرده و به اعتراف خود با قرائت «سوگند دروغ» التزام و وفاداری خود به قانون اساسی کشور و دولت جدید الاتباع خود را اعلام کرده و می کنند!
بر همین اساس است که نباید و نمی توان نه در عقبه عقیدتی ایشان خدای «واحدی» را توقع کرد و نه می توان مواضع «داد» خواهانه ایشان را باور کرد و نه «تهوری» در سلوک اخلاقی ایشان را می توان انتظار کشید!
اما بلافاصله این پرسش اذهان آشنایان با تاریخ ایران را می گزد که بر فرض قبول دروغ خوئی ایرانیان، رفتارهای شجاعانه و قابل افتخار و اخلاقی ایرانیان در مقاطع متعدد تاریخی را چگونه باید فهم کرد؟ برای فهم این واقعیت گریزی از این اصل نمی توان داشت که تاریخ در سلطه قهرمانان است و ترش یا شیرین مردم عموماً نقش سیاهی لشکر را در تحولات سیاسی و اجتماعی عهده داری کرده اند. رفتار اجتماعی و فردی توده ها در تاریخ برآیند و پسآمد سیاق و سلوک رهبران موسمی ایشان است و به تعبیری «مردم بر دین ملوک و رهبران خویش اند»
زمانی حسین ابن علی در انذار به دشمنان خویش ایشان را نهیب می زد: اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. به سیاق ایشان می توان برای همه آنانی که رغبت به ورود به دنیای سیاست و ارتکاب فعل سیاسی دارند این واقعیت را گوشزد کرد که حضور در دنیای سیاست مشروط به برخورداری از لوازم آن است و اصلی ترین شرط برای حفظ صیانت نفس در دنیای پر جاذبه سیاست برخورداری از «اشرافیت مالی» است.
اشرافیت مالی بدین معنا که یک فعال سیاسی بمنظور مصون ماندن از دغدغه های معاش از حد متعارف «تمّـُـول» برخوردار بوده و در غیر این صورت می توان به همه راغبین جهت ورود به دنیای پر چالش و پر جاذبه و فریبای سیاست گوشزد کرد:
برای حضور سالم در این عرصه اگر اشرافیت مالی ندارید لااقل اشرافیت اخلاقی داشته باشید.
به بیان شیوای همان حسین ابن علی:
نه مرگ آن قدر خوفناک است و نه زندگی آن قدر شیرین که شرف انسانی را بتوان بدآن فروخت.
اخبار داغ حاشیه ای در از 90 تا 90 ؛ فیلم

برای اطلاع از سایر اخبار سرویس ورزشی جام نیوز اینجا را کلیک کنید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
چراگ?اه عفونی نگران زندگیتان ?باشید نوش جان آی ایران
کود گاوی ?ه بازار?اب جارو برق?اومد در خونمون رو زد؛ تا در رو با
یک دیدگاه بگذارید حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز در 15 جمله clip
نکته شغلی که کسی بهم نگفت یادداشتهای سروش روحبخش دهه اول کار کر
زندگی یعنی چه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
]چه میشود اگر یک مگس بیفتد توی یک فنجا ن قهوه > What happens i
>> آشتی با خود، آغاز زندگی ست >> >> >> همان
چاقترین زن دنیا + عکس سارا ماسی دارای دو فرزند با 33 سال سن با د
تصاویر/ پرواز زیبای طاووس
اقدام خلاف شرع درسطح شهربامجوزشهرداری پایتخت
فساددرشوراهای شهرباسرعت اغازشد
اعلام کاندیداتوری شورای شهر
[همه عناوین(3811)][عناوین آرشیوشده]