سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با درد خود بساز چندانکه با تو بسازد . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 91 فروردین 15 , ساعت 2:12 عصر
رفتن مهدی هاشمی به دامن استعمار پیر ، تنها به دلیل ترس وی از بازداشت به دلیل نقش داشتن در حوادث پس از انتخابات نبود ، دلیل این نکته را به سادگی می توان در روند پرونده خواهر وی که نقش پیاده نظام فتنه را در خیابان ها بازی می کرد دید .

"صراط" - حدود 2 سال پیش و پس از برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری که شکست موسوی را در پی داشت ، اغتشاشاتی در کشور ایجاد شد که بسیاری از افراد صاحب‌نظر در عرصه سیاسی کشور ، مهدی هاشمی را یکی از عاملان ساماندهی آن معرفی می‌کردند که همین امر هم منجر به فرار وی از کشور در آن برهه زمانی شد . 

اما با این وجود ، شائبه‌ فرار مهدی هاشمی از کشور و ارتباط وی با اغتشاشات پبش آمده در ایام پس از انتخابات 22 خرداد 88 آنجا بیشتر تقویت شد که در چهارمین جلسه رسیدگی به پرونده آشوب های پس از انتخابات، مسعود باستانی از روزنامه‌ نگاران فعال دوم خردادی با اشاره به محورهایی که از سوی مهدی هاشمی رفسنجانی به مدیریت سایت "جمهوریت " داده شده بود، گفت: حمله به عملکرد 4 ساله دولت و تضعیف نهادهای قانونی کشور(سپاه ،بسیج، شورای نگهبان و...) و القای تقلب و التهاب‌آفرینی در انتخابات جزو محورهایی بود که دستور کار داشتیم .

اما برخلاف آنچه همگان تصور می‌کنند، رفتن مهدی هاشمی به دامن استعمار پیر ، تنها به دلیل ترس وی از بازداشت به دلیل نقش داشتن در حوادث پس از انتخابات نبود ، دلیل این نکته را به سادگی می توان در روند پرونده خواهر وی که نقش پیاده نظام فتنه را در خیابان ها بازی می کرد دید ، که با وجود مستندات کافی در رابطه با حضورش در پشت پرده تمامی  اردو کشی های خیابانی فتنه 88 هنوز تصمیم گیری قاطع  در رابطه با وی با تعلل روبه روست .

پس با توجه به این تکته  ، واضح است " آقا زاده " محترم جناب هاشمی بهرمانی ! بنا به مصلحت و دلایل عمده تری به خارج از مرز ها کوچ کرده اند ، دلایلی که امروز با افشاگری های هم رزمانش ، به صورت روشن تری خود نمایی خواهد کرد  .

به گزارش سرویس سیاسی صراط، سایت «خودنویس» که توسط  کاریکاتوریست سابق نشریات اصلاح‌طلب مدیریت می‌شود، با انتشار اطلاعاتی خبر داده که ، موید فعالیت های خرابکارانه و ماموریت ویژه آقازاده فراری در لندن برای براندازی نظام جمهوری اسلامی است  ، ماموریتی که زیر نظر مستقیم سازمان سیا و در نزدیکترین مکان با سران این نهاد امنیتی غرب باید پایه ریزی می شد ، اما سوالی که در اینجا مطرح می شود ، این است که چگونه یک هم قطار ضد انقلاب امروز دست به افشاگری های بی پرده می زند .
 
با توجه به اینکه کارشناسان داخلی کشورمان ،  نقش مهدی هاشمی در جریانات فتنه 88 را بیشتر با اتکاء بر روی قدرت مالی وی ارزیابی می کنند ، می شود چنین تصور کرد که به دلیل همین تمکن مالی بود که وی به دعوت رابط های انگلیسی خود ، برای فعالیت های آزاد تر بر علیه جمهوری اسلامی به خارج از کشور دعوت شده است ، ماموریتی که با توجه به کسب اطلاع نگارنده از منابع امنیتی آگاه ، بی شک حول محور ساپورت مالی سایت ها  و  وبلاگ های معاند نظام اسلامی در خارج از مرزها تعریف شده است .

چنین ادعایی می تواند خبرهای رسیده در رابطه با دلیل افشاگری های آتشین چند روز گذشته فردی مثل " نیک آهنگ " را توجیه کند ، به نظر می رسد با توجه به اینکه با تعویض ریاست دانشگاه آزاد و قطع شدن دست " آقازاده"  از منابع گسترده مالی این دانشگاه ، ریخت و پاش های مهدی هاشمی برای گردانندگان موسسات برانداز رو به کاهش رفته باشد و طبق یک عادت قدیمی ، آقازاده لندن نشین هم به لیست مهره های سوخته رفته باشد .

به نظر می رسد با توجه به شرایط به وجود آمده برای آقازاده به ظاهر محصل  در لندن  ، افشاگری " نیک آهنگ " تازه ابتدای فاش شدن داستان روزهای تحصیل " مهدی هاشمی " در فرنگ باشد ، قصه ای که به نظر می رسد با گذر زمان به پرده های گسترده تری نیز کشیده شود .  
به طور کلی با توجه به این نکته که ، در مدت 19 ماهی  که از ماموریت مهدی هاشمی به لندن می گذرد ، وی ماهیانه بابت حقوق و حق ماموریت مبلغ 3200 پوند همراه با 4 میلیون تومان دریافت کرده است که با محاسبه قیمت پوند در بازار ارز تهران که بیش از 3هزار تومان است وی جمعا ماهانه حدود 14 میلیون تومان دریافتی داشته است که بی شک با احتساب منابع مخفی و فاش نشده دیگر می توان این چنین تصور کرد که ماموریت مهدی هاشمی برای بذل و بخشش سرمایه های ملت ایران برای براندازی نظام اسلامی با کوتاه شدن دست این آقازاده از اموال ملت به پایان رسیده و امروز نوبت پاسخ گرفتن از خوش خدمتی به نوکران غرب است .


سه شنبه 91 فروردین 15 , ساعت 2:11 عصر

نکاتی بسیار حیاتی در مورد استفاده از شامپوهای ضدشوره

باید قبل از هرگونه درمان نوع شوره مشخص شود که علت ایجاد شوره از کجاست...


سفید شدن مو بیشتر ارثی است و اینکه برخی فکر می‌کنند مصرف مداوم شامپوی ضدشوره سبب سفید شدن مو می‌شود پایه علمی ندارد.

 

در مورد بی‌تاثیر بودن مصرف برخی شامپوهای ضد شوره باید گفت، شاید برخی شوره‌ها به دلیل خشکی پوست، اگزماپسویاریس یا حالت تحریکی ایجاد شود که در نهایت هر یک با شامپوی مخصوص خود درمان می‌شود.

برخی خودسرانه برای درمان شوره سر به داروخانه مراجعه کرده و شامپوی ضد شوره می‌خرند در حالی که متخصص پوست و مو براساس معاینه‌ای که انجام می‌دهد باید نوع دارو یا شامپو را مشخص کند.

 

حتی برخی شامپوهای گران قیمت خارجی در درمان شوره سر بی‌تاثیرند،می توان گفت گران بودن و خارجی بودن شامپو دلیلی بر بهتر بودن آن نیست. شاید یک شامپوی باکیفیت ایرانی به مراتب تاثیر بیشتری در درمان داشته باشد.

سفید شدن مو منبع ژنتیکی دارد که سلولهای ملانوسیت رنگدانه‌های خود را از دست می‌دهند و مصرف شامپوهای ضدشوره هیچ ربطی به این مورد ندارد.
 

 

حتی برخی رنگ‌کردن مداوم مو را دلیلی برای سفید شدن مو می‌دانند در حالی که رنگ بر روی ساقه مو قرار می‌گیرد و کاری با سلولهای رنگدانه‌ای مو ندارد و می‌توان گفت تنها بخشی از استرس، تغذیه نامناسب و بیماریهای ژنتیک در این امر دخیلند.


سه شنبه 91 فروردین 15 , ساعت 2:10 عصر
معاون سازمان تنظیم مقررات:
افزایش تعرفه مکالمه تلفن ثابت به همراه از سوی مخابرات تخلف است
 
 
افزایش تعرفه مکالمه تلفن ثابت به همراه از سوی مخابرات تخلف است  
 
 
 
 
   
 
 
    در حالی که مدیر عامل شرکت مخابرات از افزایش نرخ مکالمه ثابت به همراه در برخی مناطق در راستای اجرای هم کدی استانی خبر داده، معاون رگولاتوری می گوید: مصوبه هم کدی به هیچ عنوان تعرفه ثابت به همراه را شامل نمی شود.
   
   
 
 
     

در حالی که مدیر عامل شرکت مخابرات از افزایش نرخ مکالمه ثابت به همراه در برخی مناطق در راستای اجرای هم کدی استانی خبر داده، معاون رگولاتوری می گوید: مصوبه هم کدی به هیچ عنوان تعرفه ثابت به همراه را شامل نمی شود.

 

به گزارش خبرنگار فناوری اطلاعات خبرگزاری فارس، مدیرعامل شرکت مخابرات ایران به تازگی از تغییر نرخ مکالمه تلفن ثابت به شماره های همراه اول در برخی مناطق خاص خبر داده است.

 

صابر فیضی این اقدام را در راستای اجرای طرح یکسان سازی کدهای استانی خوانده و گفته است: در مناطقی از کشور که بنا بوده در راستای هم کدی تعرفه های تماس با موبایل هم تغییر یابد اطلاع رسانی صورت گرفته است.

 

در این رابطه لطف الله سبوحی در گفت وگو با خبرنگار فناوری اطلاعات خبرگزاری فارس، در پاسخ به این سوال که آیا مصوبه هم کدی داخل استانی تنها در خصوص افزایش تعرفه تلفن ثابت بوده است، اظهار داشت: مصوبه هم کدی تنها در خصوص افزایش تعرفه تلفن ثابت به ثابت بوده است و به هیچ عنوان تعرفه ثابت به همراه را شامل نمی شود.

 

معاون صدور پروانه و بررسی های فنی و اقتصادی سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی در پاسخ به این سوال که در این مصوبه نرخ پالس افزایش نیافته است، تاکید کرد: در مصوبه هم کدی به هیچ عنوان نرخ پالس افزایش نیافته، بلکه تعرفه هر دقیقه مکالمه ثابت به ثابت افزایش یافته است.

 

وی در پاسخ به این سوال که به تازگی شرکت مخابرات رویه ای دیگر را در پیش گرفته است، گفت: مخابرات مجاز به انجام این کار نیست و این مورد از مواردی است که به هیچ عنوان قابل چشم پوشی نخواهد بود.

 

سبوحی در خصوص تعرفه های فعلی تماس از تلفن ثابت به همراه مخابرات و ایرانسل توضیح داد: از گذشته تعرفه تلفن ثابت به همراه 44.7 ریال، معادل 10 پالس بوده است؛ این تعرفه در خارج از زون 76 تومان است و اعتباری 50 درصد از این تعرفه بالاتر است.

 

معاون رگولاتوری افزود: همچنین از تلفن ثابت به همراه ایرانسل 62.5 تومان است.

 

وی تاکید کرد: به غیر از این تعرفه ها، اگر مخابرات تعرفه دیگری برای مشترکان منظور کند، تخلف است و این موضوع روشن است.

 
 
   
   

سه شنبه 91 فروردین 15 , ساعت 2:9 عصر
تعطیلی مدیریت بازار در تعطیلات و گرانی گوشت و مرغ
 
 
تعطیلی مدیریت بازار در تعطیلات و گرانی گوشت و مرغ  
 
 
 
 
   
 
 
    در حالی ایام عید قیمت انواع گوشت و مرغ در بازار گران شده که به نظر می رسد مدیریت عرضه و کنترل قیمت در بازار نیز با شروع تعطیلی عید تعطیل شده و به گرانی گوشت و مرغ دامن زده است.
   
   
 
 
     

در حالی ایام عید قیمت انواع گوشت و مرغ در بازار گران شده که به نظر می رسد مدیریت عرضه و کنترل قیمت در بازار نیز با شروع تعطیلی عید تعطیل شده و به گرانی گوشت و مرغ دامن زده است.

 

به گزارش فارس سال 90 در حالی به پایان رسید که به نظر می آمد قیمت انواع گوشت با افزایشی که قبلا تجربه کرده بود به ثبات رسیده است اما بعد از تعطیلات عید افزایش جهشی قیمت انواع گوشت، بویژه مرغ و گوساله را شاهد هستیم.

 

این اتفاق در حالی صورت رخ می دهد که مسئولان قبل از عید خبر از ذخیره سازی کافی این اقلام داده بودند و حتی در مورد تولید مرغ نیز اعلام مازاد تولید کرده بودند که به گفته آنها برای تعادل عرضه و تقاضا نیاز به صادرات دارد.

 

اما چه شده که با این وضعیت تولید و ذخیره سازی، به یکباره در مدت کوتاه تعطیلات عید قیمت انواع گوشت و مرغ گران شده است؟

 

شنیده ها حاکی است با شروع تعطیلات نوروزی مدیریت عرضه و کنترل قیمت نیز توسط مسئولان تعطیل شده است و با به هم خوردن نسبت عرضه و تقاضا قیمت انواع گوشت نیز افزایش یافته است.

 

در حالی هر کیلوگرم گوشت گوساله با استخوان در کشتارگاه قبل عید 12 هزار و 500 تومان بود که امروز با هزار و 500 تومان افزایش به 14 هزار تومان رسیده است و با این بهانه قیمت گوشت گوساله خالص در مغازه ها برای مصرف کننده هر کیلوگرم بین 18 الی 19 هزار تومان در نوسان است.

 

همچنین قیمت هر کیلوگرم گوشت مرغ که قبل از عید 4 هزار و 200 تومان بود تا کیلویی 5 هزار و 500 تومان نیز رسیده است.

 

اگرچه در این میان صحبت از افزایش قیمت نهاده های دامی بویژه خوراک دام به عنوان عاملی برای افزایش قیمت مطرح می شود،اما افزایش به یکباره در طول دو هفته تعطیلی سرمنشأ دیگری دارد که به عدم مدیریت صحیح عرضه و کنترل قیمت ختم می شود.

 

* دام به کشتارگاه ها نرسید

 

رئیس اتحادیه گوشت گوسفندی می گوید؛ دلیل اصلی افزایش قیمت هنوز مشخص نیست اگرچه علوفه گران شده و هنوز بره های نو به بازار نیامده است و وضعیت آب و هوایی هم طوری است که علوفه ها سبز نشده،اما در طول ایام عید نیز دام به کشتارگاه ها نرسیده است.

 

ملکی در حالی خروج غیرمجاز دام را دلیل دیگری برای افزایش قیمت گوشت مطرح می کند که این موضوع همواره در طول سال مطرح است و نمی تواند عامل موثری برای افزایش قیمت در کوتاه مدت محسوب شود.

 

* قیمت گوشت متعادل می شود

 

وی همچنین در مورد پیش بینی خود از آینده قیمت گوشت می گوید؛ باید حداقل یک هفته صبر کنیم تا وضعیت تولید و وارداتی که انجام می شود،مشخص شود وگرنه با همین وضعیت موجود قیمت گوشت قابل پیش بینی نیست.

 

* افزایش 1500 تومانی گوشت گوساله

 

به گفته وی قیمت هر کیلوگرم گوشت گوساله در کشتارگاه از 12500 تومان قبل عید به 14 هزار تومان رسیده است،این در حالی است که قیمت هر کیلوگرم گوشت گوساله به قیمت 18 الی 19 هزار تومان به دست مردم می رسد.

 

* به هم خوردن تعادل عرضه و تقاضا عامل گرانی

 

رئیس اتحادیه گوشت گوساله نیز در مورد وضعیت گرانی گوشت بعداز عید می گوید: به نظر می رسد دام به کشتارگاه ها نرسیده و کمبود عرضه عامل گرانی بوده است.

 

علی خندان رو با اشاره به وارداتی که از کشورهای برزیل و پاکستان و پرواری از سیستان و بلوچستان انجام می شود، اظهار امیدواری می کند که با تنظیم واردات و نیز با سبز شدن مراتع بعد از بارش های سنگین قیمت گوشت در هفته های آینده متعادل شود.

 

رئیس اتحادیه فروشندگان مرغ تهران در خصوص افزایش قیمت مرغ اظهار داشت: در ایام نوروز تقاضای مرغ افزایش پیدا کرده بود و در واقع قیمت مرغ براساس عرضه و تقاضا تعیین می شود.

 

اما سئوال این است که آیا افزایش تقاضا در ایام عید غیر قابل پیش بینی است که نتوان تنظیم کرد و ذخیره سازی های قبل از عید و تولید مازاد مرغ قرار است کی به کار آید؟

 

البته این مقام مسئول در بخش دیگری از صحبت های خود بی انصافی اصناف را دلیل گرانی می داند و می گوید: قیمت مرغ در نقاط مختلف تهران از 4 هزار و 200 تومان تا 5 هزار و 500 تومان نوسان داشت در حالی که همه این افراد مرغ زنده را به همان قیمت 3 هزار و 100 و 3 هزار و 200 تومان خرید می کنند،لذا انتظار می رود تا صنوف انصاف را رعایت کنند.

 

* مرغ زنده 150 و کشتار 1000 تومان افزایش یافته است

 

رئیس اتحادیه فروشندگان مرغ تهران اظهار داشت: قیمت مرغ زنده در ایام نوروز بین 100 تا 150 تومان در هر کیلوگرم گران شد، اما نوسان قیمت مرغ کشتار روز، بیش از هزار تومان در نقاط مختلف شهر بود.

 

* تنظیم بازار مرغ در گرو ورود دولت به بازار

 

وی با بیان اینکه قیمت مرغ کشتار روز در تهران نباید بیشتر از هر کیلوگرم 4 هزار و 500 تومان باشد، ابراز امیدواری کرد تا با ورود دولت به بازار مرغ و توزیع مرغ قیمت گذاری شده هر چه زودتر قیمت این کالای اساسی تنظیم شود.

 
 
   
   
 

سه شنبه 91 فروردین 15 , ساعت 2:4 عصر
سه شنبه, 15 فروردین 1391 14:01
  • پرینت
  • ایمیل

دکتر کم‌وزن بود، ولی انرژی زیادی داشت. به شوخی می‌گفتم دکتر مثل مورچه است و می‌تواند پنج برابر وزن خودش را بلند کند. اگر می‌خواستیم جایی را تجهیز کنیم، طوری همکاری می‌کرد که اگر کسی او را می‌دید تصور می‌کرد نیروی خدماتی است.

شهید شهریاری را قبل از شهادتش عده ای خیلی خوب می شناختند. عده ای خیلی خوب می دانستند غنی سازی 20 درصد اورانیوم و بسیاری پیشرفت های علمی ایران در علوم هسته ای مدیون تلاشهای اوست و اگر نباشد، از سرعت این پیشرفت ها کاسته خواهد شد.این دسته که طیف گسترده ای هستند. از نخست وزیر اسراییل و روسای موساد و سیا، تا موتور سوار مزدوری که بمب را به بدنه خودروی شهید شهریاری چسباند.


همان ها که گفتند ترور شهید شهریاری اقدامی غیر جنگی برای توقف پیشرفت ایران بوده است؛ همان هایی که پسس از شنیدن خبر ترور شهریاری، نفس راحتی کشیدند.

دسته دیگری هم بودند که وقتی خبر شهادت شهریاری را شنیدند نفس در سینه هایشان حبس شد و در سینه ماند تا بغضهاشان بترکد و همراه با سیل اشک جاری شود.اینها هم شهریاری را خوب می شناختند.

دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی پس از شهادت این استاد گرانقدر خاطراتی از این شهید را گردآوری نموده که در ادامه بخش هایی از خاطرات شهید دکتر مجید شهریاری از نظرتان می گذرد.
این خاطرات روایت های دست دوم است برای دسته سومی که شهریاری را با شهادتش شناختند.

*** دکتر برایمان تعریف کرده بود که کلاس اول یا دوم دبستان که بوده، موقع املا نوشتن یکی از همکلاسی ها از روی دست دکتر تقلب می کرده. دکتر می گفت لجم در می آمد که چرا کسی که درسش که درسش خوب نیست نمره اش اندازه من شود؟ گفت عمدا بعضی کلمات را غلط نوشتم تا او هم غلط بنویسد. خودم هم که قبل از اینکه دفترم را به معلم بدهم، سریع غلط ها را پاک کردم./شاگرد شهید

***  دکتر می گفت معلم های دوره دبیرستان که پدرم را می دیدند به پدرم می گفتند این خیلی درسش خوبه. ان شاالله استاد میشه. پدر هم جواب می داد که مجید! عمراً استاد دانشگاه بشه!اینقدر شیطونه که نمیشه./شاگرد شهید

***دکتر خودش تعریف کرد که معلم دوره دبستانمان، برای بچه های کلاس چهارم مسئله ای طرح کرد که نتوانستند حل کنند.معلم به آنها گفت اگر نتوانید این مسئله را حل کنید، از کلاس پایین یک نفر را می آورم تا حل کند. بچه ها حل نکردند و معلم من را برد تا مسئله آنها را حل کنم. خیلی ریزاندام بودم و بر عکس من، آن پسری که قرار بود مسئله را حل کند، هیکل درشتی داشت. معلم من را روی دوشش گذاشت تا دستم به تخته برسد و بتوانم مسئله را حل کنم. در حالی که مسئله را حل می کردم به این فکر می کردم بعد از کلاس با آن پسر درشت هیکل چه کنم؟/شاگرد شهید

***در مقطعی برای امرار معاش برای دانش آموزان دبیرستانی تدریس خصوصی داشت، اما رها کرد. گفتم چرا رها کردی؟ گفت بعضی خانواده ها آداب شرعی را رعایت نمی کنند. بعد خاطره ای تعریف کرد.گفت آخرین روزی که بای تدریس رفتم مادر نوجوانی که به او درس می دادم بدحجاب بود. مدتی پشت در ایستادم تا خودش را بپوشاند، اما بی تفاوت بود. گفتم لااقل یک چادر بیاورید، من خودم را بپوشانم! از همان جا برگشتم./دوست دوران دانشجویی

*** به خاطر کمبود روحانی پیشنماز خوابگاه هر از گاهی تغییر میکرد، این امر برای ما در اقتداء به افراد مختلف مشکل ایجاد میکرد. یکی از ملاک‌های ما در اقتداء به افراد این بود که آقا مجید به ایشان اقتداء کرده باشد. /دوست شهید


*** سال 77، 78 بحث‌های پلورالیسم دینی مطرح بود آن ایام بحث‌های آقای جوادی آملی را دنبال می‌کردیم، ایشان در بحث از کثرت به وحدت رسیدن عالم امکان تأکیدی داشتند. این بحث‌های در دوران اصلاحات در ذهن ما چرخ می‌خورد. یک بار سر کلاس دکتر بودم ایشان فرمول جاذبه بین دو بار الکتریکی یا فرمول رابطه بین دو جرم را استفاده کرد، بعد فرمول‌های مشابه را کنار هم چید و خیلی قشنگ گفت وحدت را می‌بینید؟ در آن فضا برای ما خیلی جالب بود. آن زمان در ذهنم این بحث را به صحبت‌های آقای جوادی آملی شباهت دادم. بعد از همسرشان شنیدم که دکتر بحث‌های فلسفی و عرفانی آقای جوادی آملی را دنبال می‌کردند. آن موقع نمی‌دانستم./شاگرد شهید


*** رفتار دکتر به گونه‌ای بود که آدم‌ها را به مسائلی راغب می‌کرد. خیلی از دختران دانشجو که هنگام ورود به دانشگاه با مانتو بودند بعد از یکی دو سال که با ایشان یا دکتر عباسی آشنا می‌شدند چادری می‌شدند./شاگرد شهید


*** اگر به خانه ما زنگ بزنید روی پیغام‌گیر صدای مجید را می‌شنوید که می‌گوید پیغام بگذارید، یادگار نگه داشته‌ام. پریشب که ما نبودیم مادر دکتر زنگ زده بود صدای مجید را که شنیده بود گریه‌اش گرفته بود. ادامه پیغام حاج خانم ضبط شده، گفته بود سلام عزیزم می‌خواستم صدای بچه‌ها را بشنوم، با زبان ترکی گفته فدای صدایت بشوم، دیشب زنگ زدم به حاج خانم بغض کرد، گفتم پیغامتان را گرفتم. گفت صدای مجید را شنیدم. گفتم صدا را برای شما نگه‌داشته‌ام. هروقت دلتان تنگ شد به شماره ما زنگ بزن. هفت تا زنگ که بخورد مجید حرف می‌زند./همسر شهید


*** عادت به ترتیل داشت. انصافاً صدای قشنگی داشت. یکی از دوستان صوت ترتیلش را ضبط کرده. الآن در موبایل دخترم هست. به سبک استاد پرهیزگار می‌خواند. با حافظ عجین بود. از خواندن دیوان حافظ لذت می‌برد. وقتی حافظ می‌خواند، اشک روی گونه‌هایش روان بود. بعضی وقت‌ها دلش می‌خواست خانمش را هم شریک کند. می‌آمد آشپزخانه، میگفت عزیز؛ ببین چه گفته، شروع می‌کرد به خواندن من هم ظرف می‌شستم. طوری رفتار می‌کردم که یعنی گوشم با تو است. قابلمه را زمین گذاشتم و نشستم؛ گفتم بخوان. این یک بیتش را دوباره بخوان. می‌خواستم به او نشان دهم که من هم در این حال هستم. خیلی با توجه به او گوش دادم. شاید احساس می‌کرد که من هم یک ذره می‌فهمم. خوشحال می‌شد. همیشه به خدا می‌گفتم چه شد که مجید را سر راه من قرار دادی./همسر شهید


*** می‌خواستیم بین دو رشته امتحان دهیم. برای این کار حتماً باید درس ترمودینامیک را پاس می‌کردیم. همراه مجید از یکی از دوستان خواستیم که درس ترمودینامیک را به ما درس دهد. قبول کرد و سه روز به ما درس داد. بعد از امتحان، نمره مجید چهار نمره بیشتر از آن دوستی بود که به ما درس داد. او به شوخی به مجید گفت اینها را من به تو یاد دادم! چطور بیشتر شدی؟! /دوست دوران دانشجویی شهید


*** یک مقطعی احساس کردیم بین اساتید تضادها و دسته‌بندی‌هایی وجود دارد. معمولاً چنین گروه‌بندی‌هایی در دانشکده‌های مختلف وجود دارد؛ اما احساس کردیم این تیپ اساتید را در دانشکده زیاد تحویل نمی‌گیرند. دکتر شهریاری و دوستانش می‌خواستند دانشکده فیزیک تبدیل به دانشکده مهندسی هسته‌ای شود، اما جبهه مقابلشان در برابر این کار مقاومت می‌کرد. طیف دکتر شهریاری و دوستانش حزب‌اللهی بودند. طرف مقابلشان هم در ظاهر مذهبی بود؛ اما به راحتی درباره دیگران حرف و تهمت می‌زدند. اما دکتر شهریاری و دوستانش حتی اجازه نمی‌دادند سر کلاس‌هایشان از اختلافات صحبت کنیم. منش و اخلاقشان این بود./شاگر شهید


*** سال 64 یا 65 تصمیم گرفتم از جبهه برگردم و بعد از گذراندن چند واحد درسی دوباره برگردم. رفتم پیش دکتر، گفتم بعضی از درس‌ها پیش‌نیاز دارد و من نمی‌توانم آنها را بخوانم. بعد گفتم که خوش به حال شما. دکتر گفت خوش به حال ما نه! بلکه خوش به حال شما. گفتم چرا؟ گفت که شما در جبهه چیزهایی به دست آوردید که ما هرچه درس بخوانیم یا درس بدهیم، نمی‌توانیم به آنها برسیم. ایام جنگ عده‌ای به سمت شهادت می‌رفتند؛ اما دکتر خودش زمینه‌های فراهم کرد تا شهادت سراغش بیاید. البته دکتر دو نوبت جبهه رفته بود؛ در عملیات مرصاد هم بود./دوست دوران دانشجویی شهید


*** در سال 66 و 67 که در خوابگاه بودیم، دوستان عمدتاً در بعضی از دروس پایه مشکل داشتند. برنامه‌ای طراحی شد تا آقای شهریاری ریاضی یک و دو را به بچه‌ها آموزش دهد. بعد از جنگ هم، نهادی در دانشگاه‌ها ایجاد شد که یکی از اهداف آن کمک به افرادی بود که به واسطه حضور در جبهه از درس عقب افتاده بودند. دکتر در این زمینه به شدت فعال بود و کلاس‌های جمعی یا دو، سه نفری تشکیل می‌داد. /دوست دوران دانشجویی شهید


*** اسباب کشی آزمایشگاهی کار سختی است. وسایل آزمایشگاهی، هم سنگین هستند و هم حساس. قیمت آنها هم بسیار بالا است و بعضی از آنها را به واسطه تحریم نمی‌توانستیم از خارج بخریم. برای انتقال آنها چند نفر از خدماتی‌ها را به کار گرفتیم. خود دکتر هم بود و مرتب تذکر می‌داد تا وسیله‌ای نشکند. یک دفعه پای یکی از نیروها گیر کرد و یک وسیله شکست. دکتر او را سرزنش کرد. آن بنده خدا دلگیر شد و از جمع فاصله گرفت. چند دقیقه بعد دکتر رفت کنارش و صورتش را بوسید. گفت از من ناراحت نباش، اینها همه قیمتی‌اند و کمتر پیدا می‌شوند. باید مواظب باشیم. /شاگر شهید


*** سه شنبه‌ها همراه دکتر شهریاری و دیگر دوستان می‌رفتیم فوتبال. یک روز هندوانه‌ای گرفته بود تا بعد از بازی بخوریم. دم اذان، هوا تاریک شد؛ فوتبال را تمام کردیم. همگی دویدیم سر هندوانه و شروع کردیم به خوردن. دکتر شهریاری با همان لباس ورزشی در چمن شروع کرده بود به نماز خواندن؛ بعد آمد سراغ هندوانه!/دوست شهید


*** نسبت به ائمه(ع) خیلی تعصب داشت. حتی در وفات حضرت عبدالعظیم حسنی مشکی(ع) می‌پوشید. می‌گفتیم دکتر چه اتفاقی افتاده؟ می‌گفت وفات است. شده بود تقویم مذهبی ما. حساس بود در ولادت همه ائمه(ع) شیرینی پخش کنند. اگر نمی‌کردند ناراحت می‌شد. می‌گفت مگر امام تنی و ناتنی داریم که برای ولادت امام علی(ع) از دو روز قبل شیرینی می‌گذارید، ولی برای ولادت امام هادی(ع) یا سایر امام‌ها نمی‌گذارید. اگر نگرفته بودند، خودش شیرینی می‌گرفت و در دانشکده پخش می‌کرد./کارمند دانشگاه


*** درباره دانشجوها می‌گفت این‌ها عائله ما هستند. پدر و مادرشان اینها را به ما سپرده‌اند. اگر مریض می‌شدند یا مشکل مالی داشتند، رسیدگی می‌کرد. به سؤالات دانشجویان اساتید دیگر پاسخ می‌داد. بعضاً دانشجویانش اعتراض می‌کردند چرا دانشجویان اساتید دیگر جلوی اتاقش صف می‌کشند./همکار شهید


*** به زندگی شخصی دانشجوها به شدت اهمیت می‌داد. دوستی داشتم که موقع ازدواج، به مشکل مالی برخورد. استاد کمکش کرد تا زندگی‌اش را شروع کند. گفته بود هروقت داشتی، برگردان. آن بنده خدا هم ماهیانه مبلغی را برمی‌گرداند. همیشه نگران شغل و آینده دانشجوها بود. اگر می‌دید دانشجویی سال قبل فارغ‌التحصیل شده، ولی هنوز شغل ندارد، برایش شغلی پیدا می‌کرد یا در پروژه‌های خود، از او استفاده می‌کرد. این نگرانی همیشه در ذهنش بود. دانشجوهایی که با دکتر پروژه‌ داشتند، می‌گفتند امکان نداشت دکتر سر ماه فراموش کند حق‌الزحمه ما را بدهد. حواسش بود اگر یکی از بچه‌ها متأهل است و درآمدی ندارد، به او کمک کند./شاگرد شهید


*** با دوستانی که در امیرکبیر درس خوانده بودیم (ورودی‌های سال 62، 63 یا 64)، هر شش ماه یا هر سال یک بار جلسه داشتیم. دکتر هم می‌آمد. در یکی از جلسات به من گفت روستایی در اصفهان هست به نام «کوهپایه» که حدود 100 کیلومتر از اصفهان فاصله دارد. آدرسی داد و یک شخص را معرفی کرد. خواست بررسی کنیم اوضاع او چگونه است. دو هفته بعد گزارشی به ایشان درباره آن شخص دادم. آن شخص تحصیل کرده بود، اما مشکل ذهنی و عصبی داشت. دکتر می‌خواست دو اتاق برای او بسازیم. شماره حسابم را گرفت و مبلغی واریز کرد. آن شخص اصرار داشت خودش درست کند، اما دکتر گفت من وضعیت او را بهتر می‌دانم؛ خودتان بسازید. یک روز به دکتر گفتم آن شخص نمی‌گذارد خانه را کامل کنیم و گروه که بخش عمده کار را انجام داده بود، مجبور شد برگردد. دیگر ادامه ندادیم. بعد از شهادت دکتر قضیه را برای همسرشان تعریف کردم. ایشن گفت یک روز ما خودمان رفتیم کوهپایه؛ گروهی را پیدا کردیم و کار خانه تام شد. /دوست دوران دانشجویی شهید


*** دکتر کم‌وزن بود، ولی انرژی زیادی داشت. به شوخی می‌گفتم دکتر مثل مورچه است و می‌تواند پنج برابر وزن خودش را بلند کند. اگر می‌خواستیم جایی را تجهیز کنیم، طوری همکاری می‌کرد که اگر کسی او را می‌دید تصور می‌کرد نیروی خدماتی است. در راه‌اندازی کارگاه‌ها و تجهیزشان مشارکت می‌کرد. می‌رفت بازار، وسیله‌ای را که مورد نیاز بود می‌خرید. وقتی پروژه به ایشان ربط داشت، همه کارهای اجرایی و مالی را خودش انجام می‌داد. اگر وارد امور مالی هم می‌شد، درست و حسابی کار می‌کرد.


*** علاقه مندی و پشت کارش سبب می‌شد که نیروهای رشته‌های تخصصی دیگر هم جذبش شوند. یکی، دو جلسه با بچه‌های کشاورزی صحبت کردیم. خیلی زود کارشان به مبادله شماره تلفن رسید. اگر با متخصصان سازمان فضایی صحبت می‌کردیم، دکتر می‌گفت باید یک کلاس ویژه بگذارم تا ادبیاتمان را یکی کنیم. برای گردآوری افراد با تخصص‌های مختلف قدرت عجیبی داشت. با محوریت دکتر و معنویتی که بر فضای کار حاکم می‌کرد، همه نیروها با تمام وجود کار می‌کردند./همکار شهید


*** دانشجوی دکتری بودم. وقتی پیش ایشان می‌رفتم، مثل معلمی که بخواهد به بچه کلاس اول یاد بدهد، اگر اشتباهی می‌کردم گوشم را می‌پیچاند و می‌گفت این را می‌پیچانم که یادت بماند! گوشم داغ و قرمز می‌شد و تا نیم ساعت می‌سوخت! اگر دانشجوی خانمی اشتباه می‌کرد با خطکش به دستش می‌زد./شاگر شهید


*** یک بار در دانشکده ولیمه دادند. همسرشان آبگوشت درست کرده بود. بعد از کلاس ما را صدا کردند و گفتند که هرکس به نوبه خودش بیاید و گوشت این را بکوبد. یکی از بچه‌ها هم فیلم گرفت. آبگوشت را خوردیم؛ چقدر هم صمیمی. اینهایی را که تعریف می‌کنم، به هیچ عنوان روی بحث علمی تأثیر نمی‌گذاشت. وقتی سر کلاس درس بودیم، باید شش دانگ حواسمان جمع می‌بود. روی تمرین‌ها خیلی حساس بود. اگر کسی انجام نمی‌داد، جدی تذکر می‌داد. در عین حال اینقدر صمیمی بود. /شاگر شهید


*** یک سری از دانشجوها رفته بودند پیش دکتر عباسی از دکتر شهریاری چغلی کرده بودند که دکتر شهریاری خیلی به ما فشار می‌آورد. درس ایشان واقعاً سنگین بود. جلسه بعد که دکتر آمد، می‌توانست بگوید که رفتید چغلی کردید، حالتان را می‌گیرم. به جای این کار آمد و عذرخواهی کرد! گفت معذرت می‌خواهم اگر کدورتی پیش آمده است./شاگر شهید


*** سالن عروسی ما سلف سرویس دانشگاه بود. وقتی که سر کلاس درس این را برای بچه‌ها تعریف می‌کنم، می‌بینم که بچه‌ها اصلاً در مخیله‌شان نمی‌گنجد. وقتی که ازدواج کردیم به خوابگاه دانشجویی رفتیم. دکتر گفت می‌خواهی خانه بگیرم؟ گفتم نه؛ خوابگاه خوب است. با لباس عروس از پله‌های خوابگاه بالا رفتم. یک سوئیت کوچک متأهلی داشتیم. آقای دکتر صالحی استاد ما بود. ایشان با خانمشان، آقای دکتر غفرانی هم با خانمشان، مهمان ما بودند. یک سفره کوچک انداختیم. دو تا پتو و دو تا پشتی داشتیم. با افتخار از این دو استاد بزرگوار در همان خانه کوچک خوابگاهی پذیرایی کردیم. بعد هم دوتایی نشستیم راجع به مسائل هسته‌ای صحبت کردیم./ همسر شهید


*** در آن سوئیت یک صندلی نداشتیم که پشت میز کامپیوتر بنشینیم. کامپیوتر را روی میز کوچکی که قدیم‌ها زیر چرخ خیاطی می‌گذاشتند، گذاشته بودیم. پسر دکتر عباسی قرار بود به خانه ما بیاید. دکتر به او گفته بود اگر میایی، یک صندلی هم برای خودت بیاور. من فقط یک دانه صندلی دارم./ همسر شهید


*** اوایل زندگی، مخارج ما از طریق پولی که از راه تدریس یا حق تألیف کتاب دکتر و نیز حقوق من که با مدرک لیسانس در دانشگاه امیرکبیر با ماهی 13500 تومان مشغول کار بودم تأمین می‌شد. در تمام این سال‌ها خودم را در اوج عزّت دیدم. نمی‌دانم این را چگونه بیان کنم. احساس می‌کردم خواهرم برادرم، اقوام و هرکس که به خانه من می‌آید، خیلی مفتخر شده که به خانه من آمده است. این مرد مرا در زندگی غنی کرده بود. عشقش، محبتشع یگانگیش، خلوصش، نمازهایش برای من ارزش بود. این چیزها برای من ارزش بود و ایشان این چیزها را تام و تمام داشت. / همسر شهید


*** خیلی وقت‌ها که بر اثر فشار فعالیت‌ها شب دیر به منزل می‌آمد، به شوخی می‌گفتم: «راه گم کردی! چه عجب این طرف ها!» متواضعانه می‌گفت شرمنده ام. رعایت اهل منزل را زیاد می‌کرد. خیلی مقید بود که در مناسبت‌ها حتماً هدیه‌ای برای اعضای خانواده بگیرد؛ حتی اگر یک شاخه گل بود. با بچه‌ها بسیار دوست بود. دوستی صمیمی و واقعی و تا حد امکان زمانی را به آنها اختصاص می‌داد. بچه‌ها به این وقت شبانه عادت کرده بودند. وقتی ساعت مقرر می‌رسید، دخترم بهانه حضورش را می‌گرفت. با پسرم محسن بازی‌های مردانه می‌کرد؛ بدون این که ملاحظه بچگی یا توان جسمی او را بکند. به جد کشتی می‌گرفت و این مایه غرور محسن بود. /همسر شهید


*** صبح از منزل بیرون آمدیم. وارد اتوبان ارتش شدیم. همسرشان هم در ماشین بود. حدود 4، 5 دقیقه‌ای از منزل فاصله رفتیم. موتورسواری بمب را به آن سمت که آقای دکتر نشسته بود چسباند. چند ثانیه نشد که نگه داشتم و صدا زدم که پیاده شوید. دکتر یک پایان‌نامه را مطالعه می‌کرد. فکر کنم همان روز جلسه دفاع داشت. کاملاً در فضای پایان‌نامه بود. زمانی که گفتم پیاده شوید، حاج خانم در را باز کرد و پیاده شد. دکتر سرگرم مطالعه بو دو عکس‌العملی نشان نداد. حاج خانم که زود پیاده شده بود، خواست در را باز کند که با انفجار مجروح شد. ایشان ضربه شدیدی خورده بود؛ از پا و سرش خون می‌رفت. تمام بدنش مجروح شده بود. آمبولانس آمد و ایشان را به بیمارستان فرستادیم. آقای دکتر در جا شهید شده بود./راننده و محافظ شهید


*** دکتر ماشین و راننده داشت. من هم با ماشین خودم می‌رفتم. آن موقع طرح زوج و فرد را اجرا می‌کردند. پلاک ماشین من فرد بود. گفت بیا با هم برویم. آن روز اتفاقی با هم همراه شدیم. 500 متر از اتوبان ارتش را طی نکرده بودیم که با ترافیک ابتدای اقدسیه مواجه شدیم. راننده سرعت را کم کرد تا از منتهی‌الیه سمت راست به سمت دارآباد برود. یادم هست که چند ثانیه قبل از انفجار یک چیزی از دکتر پرسیدم؛ برگشت و جواب داد. بعداً در نامه‌هایش که می‌گشتم، دیدم بعدازظهر همان روز در دانشگاه شریف جلسه دفاع داشته. آن لحظه تز آن دانشجو را مطالعه می‌کرد. سرش به آن گرم بود. موتوری آمد و بمب را چسباند. من داشتم بیرون را نگاه می‌کردم. از پنجره سمت دکتر موتوری را دیدم. راننده متوجه شد و سریع نگه داشت. من آنتن بمب را دیدم. راننده داد زد برید بیرون. همان لحظه صدای مجید را شنیدم که گفت چه شده؟ سریع پریدم که در را برایش باز کنم. قبل از این که بیرون بروم، دست مجید را دیدم که رفت کمربند را باز کند. ظاهراً کمربند را باز کرده و برگشته بود تا در را باز کند. من هم رفتم در جلو را باز کنم. بمب خیلی بزرگ بود؛ یک چیزی مثل گوشی تلفن‌های سیار. آنتن بلندی داشت. خواستم در را باز کنم که دکتر پیاده شود. دستم نرسید. منفجر شد. بمب طوری طراحی شده بود که موجش به سمت داخل باشد. تمام موج روی مجید من منتقل شد. انفجار من را پرت کرد. سمت عقب ماشین افتادم. دردی احساس نکردم. فقط یک لحظه سوزش اولیه بمب را روی صورتم حس کردم. بعداً فهمیدم که همه صورتم و موها و چشم و ابرویم سوخته. هوشیار بودم. آمدم بلند شوم، نمی‌توانستم. پای چپم خرد شده بود، ولی درد نداشتم. هر بار آمدم بلند شوم، می‌افتادم. راننده هم در همین حین بالای سرم آمد. گفتم من را ببر پیش دکتر. توی سر خودش می‌زد. یک عابر این صحنه را فیلمبرداری کرده است. با آرنج، خودم را روی زمین کشیدم. تنها دردی که احساس کردم، وقتی بود که خدم را روی آسفالت کشیدم. دستم پاره شده بود و گوشتش روی آسفالت کشیده می‌شد. به هر حال خودم را تا در جلو کشیدم. روی زمین بودم. دیدم که دکتر روی صندلی نشسته. من چیز منهدم شده ندیدم. فقط دیدم که سرش روی صندلی افتاده است. بعداً گفتند که پای راست و دست چپ دکتر کاملاً از بین رفته بود. چون هوشیار بودم، می‌دانستم که تمام شده است. خیلی دلم می‌خواستم می‌توانستم بالا بروم. می‌دانستم که آخرین لحظه‌ای است که او را می‌بینم. اگر این برانکاردی‌ها پخته بودند، یک لحظه من را بالای سرش می‌بردند. ولی دو تا پسر بچه‌ بودند. به خودم گفتم اگر من امدادگر بودم، آن لحظه فکر می‌کردم که این آخرین لحظه‌ای است که این فرد می‌تواند بدن گرم عزیزش را حس کند. شاید خودم این پیشنهاد را می‌دادم که می‌خواهی ببرمت تا بغلش کنی. ولی بچه بودند. از امدادگر پرسیدم دکتر شهید شده/ خیلی بچه سال بود. گفت شما راحت باشید. گفتم به من بگو. گفت شما آرام باشید. گفتم بچه جان به من بگو. پیش خودم گفتم که بچه است دیگر. می‌دانستم تمام شده است. دکتر به ملکوت پرواز کرده بود و من در اثر شدت جراحت، در حسرت دیدن چهره مجید، توسط نیروهای امدادگر منتقل شدم. / همسر شهید


سه شنبه 91 فروردین 15 , ساعت 2:3 عصر

پیش بینی سرنوشت قیمت بنزین در ماه های آینده /سهمیه سوخت خودروهای شخصی صفرمی شود؟

انرژی - این روزها شایعات مختلف در خصوص قیمت بنزین درماه های آینده برای خود حکایتی شده؛ برخی می گویند قیمت بنزین 840 تومان می شود و برخی دیگر از بنزین هزار تومانی می گویند.

هنوز مشخص نیست دولت در خصوص قیمت بنزین در دور دوم هدفمندی یارانه ها چه تصمیمی خواهد گرفت اما این نکته مشهود است که هیچگاه دولت تمایلی به اجرای دقیق قوانین نداشته و گلایه بهارستانی ها نیز راه به جایی نبرده است.
قیمت بنزین قرار نبود از 400 تومان به 700 تومان برسد.چراکه قانون هدفمندی یارانه ها به دولت اجازه داده بود که قیمت این فرآورده را تا مرز 20 درصد افزایش دهد اما این امر محقق نشد و علی رغم گلایه کارشناسان و بهارستانی ها اما نقض قانون توسط دولت عملی شد.
اینبار نیز نمایندگان مجلس در آخرین روزهای سال گذشته در قالب بودجه 91 دولت را مکلف کرد که قیمت بنزین را تا مرز 20 درصد و درسه ماهه دوم امسال افزایش دهد.اما پیگیری های خبرآنلاین نشان می دهد دولت همچنان سه سناریو خود را دنبال می کند.برهمین اساس اخیرا نیز رییس سندیکای جایگاه داران بنزین با اشاره به مصوبه مجلس تاکید کرده افزایش قیمت بنزین تا پایان تیرماه منتفی شده و حداکثر رشد قیمت 20 درصد یا 140 تومان برای بنزین آزاد خواهد بود.
این درحالی است که رئیس ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت معتقد است که دولت اجازه دارد تا مرز 40 درصد قیمت بنزین را افزایش دهد.
استدلال رویانیان مشخص است:"ما سال گذشته قیمت بنزین را افزایش نداده ایم بنابراین با احتساب 20 درصد افزایش قیمت در سال گذشته امسال دولت اختیار دارد که 40 درصد قیمت ها را بالاببرد."
براین اساس آنچه تا کنون از احتمال قوی تری برخورداراست حذف سهمیه های بنزین و تک نرخی شدن این فرآورده است.
به نظر می رسد دولت در تلاش حداقل سهمیه سوخت خودروهای شخصی را همانند دولتی ها قطع و آنها را ملزم به خرید بنزین آزاد کند.
دراینصورت این امکان وجود دارد که این بار دولت با بهارستانی ها همراهی و قیمت بنزین را تا مرز 20 درصد افزایش و آن را به نرخ هر لیتر 840 تومان عرضه کند.
البته استدلال های دیگری نیز وجود دارد.استدلال هایی چون حفظ سهمیه ها و عرضه بنزین با نرخ هزار تومان!
اما تا کنون گفته می شود تلاش دولت در وهله اول حذف سهیه ها و توقف این پروژه است.
این امر در شرایطی است که برخی از مسوولان تاکید می کنند که سه سناریو شامل تک نرخی شدن بنزین،حذف سهمیه ها و افزایش قیمت می شود که امکان دارد دو سناریو همزمان اجرایی شود.

 


سه شنبه 91 فروردین 15 , ساعت 2:2 عصر

اولین تصاویر 13 دزد دریایی دستگیر شده توسط نیروی دریایی ارتش


کد خبر: 19220. سه شنبه 15 فروردین 1391، ساعت 14:7 [ نسخه چاپی ]
فرمانده نیروی دریایی ارتش از اسارات 13دزد دریایی توسط ناوگروه ارتش در سه هزار کیلومتری آب‌های ایران خبر داد.


عملیات اسارت 13 دزد دریایی توسط ناوگروه نیروی دریایی ارتش در سه هزار کیلومتری آب‌های ایران
برای دیدن دیگر عکس ها از عملیات

سه شنبه 91 فروردین 15 , ساعت 2:1 عصر
نوزادی که بدون خون متولد شد+ عکس
پزشکان استرالیایی این پدیده را بسیار نادر می دانند و از هر پنج هزار نوزادی که متولد می شود تنها یک نفر به این بیماری مبتلا می شود.
به گزارش جوان امروز به نقل از سرویس علمی فناوری جام نیوز (15 فروردین / 3 آوریل )، در پدیده ای نادر نوزادی بدون داشتن خون در رگ هایش متولد شد .
" اولویا نوروتن" دختر شش ماهه ای است که طی یک پدیده نادر بدون وجود خون در رگ هایش متولد شد.
براساس گزارش ها، این دختر هنگامی که بدنیا آمده است در رگ هایش خون جاری نبود و بدون خون زنده ماند و به حیاتش ادامه داده است.
طبق تشخیص پزشکان استرالیایی، این نوزاد هنگام تولد تمامی خونی را که در رگ هایش جاری بوده را از دست داده است .
پزشکان پس از تولد این نوزاد تنها دو ساعت وقت داشته اند که خون را به بدن این نوزاد بازگرداند تا وی بتواند به زندگی خود ادامه دهد.
پزشکان توانستند طی دو ساعت خون را به بدن او بازگرداندند و جان وی را نجات دادند.
به گزارش یاهو، پزشکان استرالیایی این پدیده را بسیار نادر می دانند و از هر پنج هزار نوزادی که متولد می شود تنها یک نفر به این بیماری مبتلا می شود.
ماجرای اختلاس هزارمیلیارد تومانی تامین اجتماعی
سه شنبه 15 فروردین 1391 ساعت 13:48
9 آبان ماه سال گذشته خبری مبنی بر اختلاس هزار میلیارد تومانی در سازمان تامین اجتماعی منتشر شد.
سرویس اقتصادی افکار نیوز - هنوز یک روز از قرائت گزارش کمیسیون اصل 90 از اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی مجلس نگذشته بود که خبر یک اختلاس کلان دیگر منتشر شد. تخلف مالی که حتی ممکن است آن‌گونه که گفته شده به بیش از 3 هزار میلیارد تومان برسد.

9 آبان ماه سال 1390 رییس کمیته تحقیق و تفحص از سازمان تامین‌اجتماعی مجلس از اختلاس یک‌هزار میلیارد تومانی در 150 شرکت زیرمجموعه سازمان بازنشستگی و شستا خبر داد. سلیمان جعفرزاده ضمن اعلام این خبر به مهر گفت: اگر هیات رییسه مجلس از ادامه کار جلوگیری نمی‌کرد، می‌توانستیم بیش از سه‌هزار میلیارد تومان اسناد و مدارک تخلف در این شرکت‌ها را اثبات کنیم.

جعفرزاده در مورد دلایل تاخیر ارایه گزارش کمیته تحقیق و تفحص مجلس از سازمان تامین‌اجتماعی اظهار داشت: چالش‌های پیش‌رو در این پرونده آنقدر زیاد است که بنده با وجود اینکه دو دوره نماینده مجلس شورای اسلامی بوده‌ام در این هشت سال هیچ موردی مانند تحقیق و تفحص از سازمان تامین‌اجتماعی اینچنین سیاسی نشده بود.

شستا مخفف «شرکت سرمایه‌گذاری تامین‌اجتماعی» است که با هدف آرمانی «حفظ و ارتقای ارزش واقعی ذخایر بیمه‌شدگان تامین‌اجتماعی» در سال 1365 تاسیس شده است. این هدف آرمانی در حالی برای شستا در نظر گرفته شد که در سال‌های گذشته همواره بدهی‌های دولت به سازمان تامین‌اجتماعی به گسترده شدن این شرکت سرمایه‌گذاری کمک کرد.

اما از روز اولی که طرح تحقیق و تفحص از سازمان تامین‌اجتماعی آغاز شد، بلافاصله با فشارهای سیاسی از سوی بسیاری از مواجه شد. چرا که نمایندگان حاضر در تیم تحقیق و تفحص به سراغ شرکت‌هایی رفتند که 60 سال هیچ‌گونه نظارتی بر عملکرد آنها نبوده است.

به گزارش افکار نیوز ، طبق گزارش هیئت تحقیق و تفحص ؛ پس از بررسی وضعیت 150 شرکت زیرمجموعه سازمان بازنشستگی و «شستا» بیش از یک‌هزار میلیارد تومان اختلاس انجام شده است. به گفته رئیس هیئت تحقیق و تفحص؛ در حالی که این هیئت به سرنخ‌های بیشتری در این پرونده بزرگ اختلاس پی برده بود ، از ادامه تحقیق و تفحص جلوگیری شد.

به استناد گزارش هیئت تحقیق و تفحص مجلس؛ اموال 30میلیون بازنشسته تامین‌اجتماعی به شرکت‌های خانوادگی تبدیل و تمامی قراردادهای کوچک و بزرگ به فرزندان مدیران و بستگان و آقازاده‌ها واگذار شده است. همچنین شرکت‌های زیرمجموعه شستا و سازمان بازنشستگی حیاط‌خلوت احزاب و گروه‌ها و طیف‌ها در دولت‌های قبلی و فعلی بوده است.

تحقیق هیئت تحقیق و تفحص مجلس در مورد سه سال اخیر بوده است اما طبق مستندات، پای دولت‌های قبلی هم گیر است. در شرکتهای زیر مجموعه سازمان تامین اجتماعی افرادی هستند که در 10شرکت عضو هیات‌مدیره هستند.

دامنه این فساد مالی تا جایی بود که خبر‌هایی مبنی بر دخالت سه نماینده مجلس در پرونده اختلاس 3000میلیارد تومانی از سوی برخی از نمایندگان اعلام شد.
همچنین در این تحقیقات مشخص شد که مدیری، کارخانه‌ای را بیش از 300میلیارد تومان اضافه بر قیمتش خریداری کرده و به‌عنوان تشویق پاداش‌های 450 میلیون تومانی تا یک‌هزار سکه به برخی افراد و کارکنان داده است.


واکنش تامین‌اجتماعی؛ تخلف شده اما قبل از ما

پس از انتشار تخلف مالی کلان در شرکت‌های زیرمجموعه شستا، این سازمان نسبت به این خبر واکنش نشان داد. سازمان تامین‌اجتماعی در واکنش به اظهارات جعفر‌زاده اعلام کرد؛ تمام موارد بررسی شده در گزارش تحقیق و تفحص مجلس مربوط به عملکرد مدیریت‌های دوره قبلی سازمان تامین‌اجتماعی است و ارتباطی با عملکرد تیم مدیریتی یک سال گذشته ندارد.

روابط عمومی این سازمان با ارسال توضیحی به رسانه‌ها اعلام کرد: «عطف به مطلب مندرج در آن خبرگزاری با عنوان «تخلف 1000 میلیارد تومانی در سازمان بازنشستگی و شستا» به استحضار می‌رساند: کلیه موارد بررسی شده در گزارش تحقیق و تفحص مجلس که مورد استناد رییس این کمیته در مصاحبه با خبرگزاری قرار گرفته است، مربوط به عملکرد مدیریت‌های دوره قبلی سازمان تامین‌اجتماعی است و ارتباطی با عملکرد تیم مدیریتی یک سال گذشته ندارد.

همچنین مدیرعامل سازمان تامین‌اجتماعی در اظهارنظرهای مکرر ضمن استقبال از وظیفه نظارتی مجلس و تحقیق و تفحص، نظارت بر سازمان تامین‌اجتماعی را منجر به شناسایی نقاط ضعف دانسته و این نظارت را عاملی برای شفافیت در فرآیندهای عملیاتی و برطرف شدن نقاط ضعف و چالش‌ها می‌داند» در واقع مدیریت کنونی سازمان تامین‌اجتماعی به نوعی با این توضیح بر انجام این تخلف تاکید کرده است اما آن را به مدیران قبلی سازمان تامین‌اجتماعی نسبت داده است.

باید دید در حالی که هنوز آتش اختلاس 3000 میلیارد تومانی داغ است، مسوولان قضایی و نمایندگان مجلس چگونه با این تخلف مالی افشا‌شده مواجه می‌شوند.
با برملا شدن اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی ، نتایج تحقیق و تفحص مجلس از سازمان تامین اجتماعی به فراموشی سپرده شد.

سه شنبه 91 فروردین 15 , ساعت 2:0 عصر

 جمعیت بالای 60 سال جهان از جمعیت کمتر از 14 سال پیشی می گیرد

 

دبیر ستاد هفته سلامت گفت: تا سال 2050 جمعیت بالای 60 سال جهان از جمعیت کمتر از 14 سال پیشی می گیرد.

به گزارش وب­دا دکتر حسن آقاجانی افزود: جمعیت سالمندان جهان که در سال 2007 حدود 5/10 درصد جمعیت جهان بود در سال 2050 به مرز 5/21 درصد می رسد.

وی اظهار داشت: در ایران نیز تا سال 85 جمعیت سالمندان کشور 3/7 درصد از جمعیت کل کشور بوده است.

وی با اعلام اینکه تا 5 سال آینده جمعیت بیش از 60 سال جهان از جمعیت کمتر از 5 سال پیشی می گیرد، گفت: 80 درصد جمعیت سالمندان جهان در این سال در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران خواهد بود.

گفتنی است موضوع شعار روز بهداشت جهانی امسال «سالمندی و سلامت» اعلام شده است./202

 

 
 سه شنبه 15 فروردین 1391-

سه شنبه 91 فروردین 15 , ساعت 1:44 عصر
آرزوی پیرترین مرد آمریکا برای ازدواج در 110 سالگی
تاریخ انتشار : سه شنبه 15 فروردین 1391 ساعت 13:45
پیرترین مرد آمریکایی از ایالت "ایندیانا" پس از جشن گرفتن یکصد و یازدهمین سال تولد خود اعلام کرد که دوست دارد یک بار دیگر ازدواج کند.

به گزارش فارس به نقل از روزنامه آمریکایی هافینگتون‌پست، "شلبی هریس" از ایالت "ایندیانا" آمریکا پس از آنکه اوایل هفته جاری یکصد و یازدهمین سال تولد خود را جشن گرفت، اعلام کرد که دوست دارد یکبار دیگر ازدواج کند.

هریس که در سال 1901 به دنیا آمده است و تا سن 102 سالگی یکی از خادمان کلیسای باب‌تیست بوده است، تاکنون بیشتر از سه دختر و دو همسر سابق خود عمر کرده است.

هریس که هم‌اکنون نبیره خود را نیز دیده در ایندیانا بزرگ شده است اما هم‌اکنون در مرکز توانبخشی "راک آیلند" در ایلینویز به سر می‌برد.

پیرترین مرد آمریکایی با اشاره به دو آرزوی خود می گوید: دوست دارم یکبار دیگر بیس‌بال بازی کنم و یک بار دیگر ازدواج کنم. من می‌خواهم صرفاً زندگی کنم و قصد دارم در انتظار بنشینم.

وی در پایان تأکید کرد: یکی از بزرگترین چیزهای جهان این است که دیگران را دوست داشته باشیم و آنها را باور داشته باشیم. من صرفاً تلاش می‌کنم هر روز زندگی کنم. سعی می‌کنم درست زندگی کنم و تلاش می‌کنم تا حقیقت را زنده نگه دارم و همه را دوست دارم و می‌خواهم همه نیز مرا دوست داشته باشند.

این گزارش می افزاید گرچه شاید عروسی برای این داماد 111 ساله پیدا نشود اما حداقل این است که هریس به یکی از دو آرزوی خود که بازی بیس‌بال است در هفته جاری می‌رسد. قرار است هریس در بازی‌های لیگ دسته دوم بیس‌بال در "داونپورت" بازی کند

<   <<   51   52   53   54   55   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ