برای کاندیداتوری در انتخابات 92 احساس وظیفه نمیکنم"
حجتالاسلام والمسلمین علی اکبر ناطق نوری گفت که برای کاندیدا شدن در انتخابات احساس وظیفه نمیکند.
به گزارش تسنیم ، علی اکبر ناطق نوری در حاشیه مراسم تشییع پیکر حسن حبیبی در جمع خبرنگاران در پاسخ به این سوال که آیا در انتخابات 92 کاندید می شوید؟ گفت: برای کاندیدا شدن در انتخابات احساس وظیفه نمی کنم.
وی در پاسخ به سوال خبرنگار دیگری مبنی بر اینکه نظر شما درباره کلیدواژه انتخابات آزاد چیست اظهار داشت: من با این موضوع یاد هیچ چیز نمی افتم؛ تشییع جنازه است و آدم یاد آخرتش میافتد.
مثلث برمودای ایران/ هیچ کس از این سرزمین زنده بازنگشته!+تصاویر
تا به حال چیزی از کویر ترسناکی که مردم محلی ادعا می کنند محل زندگی ارواح و اجنه است و هر انسانی از آنجا عبور کند گرفتار ارواح شده و زنده نمی ماند شنیده اید؟
به گزارش اروم نیوز ، تا به حال چیزی از کویر ترسناکی که مردم محلی ادعا می کنند محل زندگی ارواح و اجنه است و هر انسانی از آنجا عبور کند گرفتار ارواح شده و زنده نمی ماند شنیده اید؟ شاید این اعتقاد قدیمی ها به این دلیل باشد که در گذشته افرادی بدون در نظر گرفتن شرایط سخت سفر به این کویر راهی آن شده اند و هرگز بازنگشته اند. قدیمی ها معتقد بودند، این سرزمین نفرین شده و پایگاه شیطان ها و ارواح پلید است. مردمی که در اطراف این کویر زندگی می کنند بر همین باور هستند.این مردم محلی می گویند هر کسی که وارد این سرزمین شده زنده نمانده و ناپدید شده است.بعضی ها می گویند شاید این افراد درون باتلاق های نمکی گرفتار شده یا از تشنگی تلف شده اند. ” اسون هیدن ” کویرنورد معروف در سفر خود در سال 1900 به ایران از سفر به این ناحیه اجتناب کرد.” آلفرنس گابریل ” توانست در سال 1930 از عرض آن عبور کند. علی پارسا، فارغ التحصیل علوم رایانه از دانشگاه صنعتی شریف همراه با گروهش توانست از طول این کویر چند بار عبور کند.
کویر ریگ جن از صعب العبورترین نواحی دنیا، منطقه کویری و پر از تپه های شنی و باتلاق های نمکی است. مردم محلی معتقدند این سرزمین نفرین شده است. در قدیم کاروان ها و مسافران هرگز از این کویر عبور نمی کردند. در حال حاضر در این منطقه هیچ علایمی از حیات دیده نمی شود.
کویر «ریگ جن» در جنوب غربی و غرب دشت کویر، جنوب سمنان، جنوب شرق گرمسار، شرق منطقه حفاظت شده کویر، شمال انارک و غرب جندق قرار گرفته است و وسعتی برابر با 3800 کیلومتر مربع دارد. هیچ گونه چشمه یا چاه آبی در این منطقه وجود ندارد. در بیشتر نقشه ها نامی از این منطقه نبرده شده است.تنها دو کویر شناس اروپایی در گذشته در سفرنامه های خود به وجود چنین کویری در ایران اشاره ای کرده اند.
این منطقه بدون هرگونه پوشش گیاهی و جانوری است و تا به حال گزارشی درباره حیوانات احتمالی که امکان زندگی شان در این منطقه وجود دارد ارایه نشده است.
ریگ جن را مثلث برمودای ایران هم می نامند. شنزارهای گسترده این منطقه و باتلاق های این منطقه هر انسانی را به وحشت می اندازند. اگر کسی به این منطقه سفر کند گرفتار گل و لجن های بیابان شده و به کسانی می پیوندد که در این بیابان ناپدید شده یا جان خود را از دست داده اند.
با وجود اینکه محققان و کویرنوردانی توانسته اند از این منطقه عبور کنند، اما هنوز هم مردم محلی معتقدند این سرزمین نفرین شده است و هر کسی پا به این سرزمین بگذارد گرفتار شیاطین و ارواح می شود و دیگر هرگز از آن باز نمی گردد.
نماهای سانسورشده افتتاحیه جشنواره فجر + عکس
متیازات تاسف برانگیز خاندان پهلوی به بیگانگان+ عکس
بررسی اعطای امتیازات گوناگون باستان شناسی به آمریکایی ها در این گزارش برای درک درست رفتار آمریکا و دیپلمات های این کشور با مردم مشرق زمین و به کار بردن رابطه ی گرگ و میش در سیاست خارجی آمریکاست. وقتی رابطه ی گرگ و میش و ارباب و رعیت باشد همه چیز از آن ارباب است از نفت و منابع دیگر گرفته تا مزیتهای استراتژیک و ژئوپلتیک و تا گنجینه ی میراث باستانی چند هزار ساله ی یک ملت. بسیاری از موزه های آمریکایی با همکاری دولت آمریکا و به خصوص کمک های وزارت امور خارجه ی این کشور توانستند به بهانه ی تعمیر و مرمت و انجام تحقیقات علمی ، آثار و اشیای ارزشمندی را که میراث کهن ایرانیان بود به تاراج ببرند.
دکتر مجد نویسنده ی کتاب، بعد از دیدار از چند موزه ی آمریکایی می گوید:
« من از موزه هایی مانند موزه هنر در نیویورک و موزههای متعدد اسمیتسونیان در واشنگتن دیدن کردهام.امری که در همه آنها مرا بینهایت به حیرت انداخت این بود که موزههای مذکور تقریبا تمام آثار باستانی و مصنوعات هنری ایران را در فاصله زمانی 1925 تا 1941 تصاحب کرده بودند.بویژه متوجه شدم موجودی عظیم اشیاء دوران ساسانی و اسلامی از جمله سفالینههای به غایت منحصر به فرد و ارزشمند نیشابور در موزه متروپولیتن همگی در دهه 1930 به تملک این موزه درآمدهاند.یک محراب بزرگ 1400 ساله از جنس کاشی لعابی متعلق به اصفهان بیش از سایر اشیاء توجهم را به خود جلب کرد.این محراب نیز در همان دهه 1930 به این موزه منتقل شده بود،اما اثر هنرمندانهای به این بزرگی که حدود 1300 سال در یکی از مساجد اصفهان آرام گرفته بود چگونه از نیویورک سردرآورده است؟»
فرانسه و امتیاز انحصاری آثار باستانی
کشورهای غربی از قرن هجدهم میلادی متوجه وجود آثار و اشیاء ارزشمند در منطقه ی بین النهرین شدند و فعالیت هایی را در مناطق باستانی ایران ، مصر و عثمان یشروع کردند. درمیان این کشورها، فرانسه توجه ویژه ای به ایران داشت و همین توجه ویژه موجب انعقاد قرادادی در سال 1900 بین ایران و فرانسه و اعطای حق انحصاری و دائمی کاوش های باستان شناسی در ایران به این کشور شد.
این پیمان عملاً حق کاوش های باستان شناسی را از دیگر دیگر کشورها سلب می کرد و از نفوذ انگستان و روسیه به حوزه ی باستان شناسی ایران جلو گیری می کرد. اما این امتیاز برای فرانسه همیشگی نبود و با ظهور حکومت پهلوی در سال 1925 در های ایران به روی باستان شناسان خارجی باز شد. آمریکایی ها اعتراضاتی را به قانون موجود وارد ساختند و انحصار کاوش های باستان شناسی برای فرانسه را نا عادلانه خوانده و مدعی شدند که این کشور نتوانسته است به طور مناسب از شرایط بهره برداری کند. برای همین با کمک عده ای در داخل ایران تلاش های خود را برای لغو معاهده ی 1900 شروع کردند. آرتور اپهام پوپ مشاور موسسه ی هنر شیکاگو در زمینه هنر اسلامی به همراه عبدالحسن تیمور تاش، وزیر فواید عامه، محمد علی فروغی وزیر مالیه و حسین علایی سفیر سابق ایران در واشنگتن در این زمینه تلاش های فراوانی را انجام دادند. برای لغو این قرارداد، طرحی به مجلس فرستاده شد که به دلیل در خطر افتادن برخی امتیازات دیگر( من جمله قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس) ، تصویب نشد. بعد از شکست این طرح بود که تلاش های دیپلماتیک آمریکا برای حل مسئله شروع شد.
لغو انحصار فرانسه
فشارهای دیپلماتیک آمریکا بر فرانسه در نهایت منجر به عقد قراردادی بین ایران و فرانسه در تاریخ 18 اکتبر 1927 شد، طبق این قرارداد فرانسویان متعهد شدند که از حقوق خود در معاهده ی 1900 دست بکشند. در عین حال ماده ی اول این معاهده ریاست آثار باستانی ایران را به مدت بیست سال در اختیار فرانسویان قرار می داد که برای این منظور هم آندره گدار فرانسوی انتخاب شد.
یکی از افرادی که نقش بسزایی در لغو انحصار فرانسه در آثار باستانی ایران داشت آرتور پوپِ آمریکایی بود. او که اطلاعات فراوانی از فرهنگ و هنر اسلامی داشت در سال 1304 وارد ایران شد و در پی رفت و آمدها و تلاش های فراوانش برای معرفی هنر ایران، به رضا شاه نزدیک شد و مورد حمایت او قرار گرفت.
مشاور موسسه ی هنر شیکاگو در زمینه هنر اسلامی
دزدی های پوپ از آثار باستانی ایران
پوپ در مدت اقامت و حضور خود در ایران اقدام به خارج کردن آثار ارزشمندی از ایران کرد که خروج این آثار با کمک سفارت آمریکا در ایران و از طریق ارسال بسته های دیپلماتیک انجام می شد. دزدی های باند پوپ در ایران به قدری واضح بود که یکی از مهندسان معماری آمریکایی به نام مایرون اسمیت به دزدیده شدن محرابی 1300 ساله در مدرسه ای مذهبی در اصفهان و فروختن آن به موزه ی هنر متروپولین نیویورک توسط پوپ و باندش اشاره می کند. « در طول چند سال گذشته پوپ و دستارانش با آنچه به نظر می آمد تحقیقات علمی در مورد منشاء محرابی مهم است – که به تازگی به تملک موزه ی متروپولیتن در آمده – به گدار فضای گسترده ای برای جولان داده اند. مقامات ایرانی و بازاریان هم می دانند که این محراب را دلال عتیقه ای بدنام به نام رابنو به دستور پوپ از مدرسه ی امامیه ی اصفهان دزدیده است.»
با وجود دزدی های فراوان پوپ در ایران و در کمال تعجب، رضا شاه در سال1931 از او و در سال 1935 از همسرش با اعطای مدال ویژه ای به خاطر خدماتشان در زمینه ی حفظ بقایای آثار تاریخی ایران، تقدیر کرد. پوپ علاوه بر حمایت مستقیم رضا شاه از حمایت های محمد علی فروغی و پسرش محسن فروغی نیز بهره مند بود و بسیاری از دزدی های خود را با پشتیبانی این دو انجام می داد.
تصویب قانونی جدید در آثار باستانی
بعد از لغو معاهده ی 1900 که امتیاز کاوش های باستانی در ایران را به کلی در اختیار فرانسه قرار می داد تلاش های پوپ و عوامل داخلی در ایران برای تصویب قانونی جایگزین شروع شد. این تلاش ها موجب تصویب قانونی شد که موزه های آمریکایی قادر بودند انبوه آثار باستانی ذیقیمت ایرانی را بدست آورده و از ایران خارج کنند و در ازای آن هزینه ی نسبتاً ناچیزی پرداخت کنند. این قانون که تحت عنوان «قانون حفظ آثار ملی» در 30 نوامبر 1930 به تصویب مجلس رسید کاملاً غیر قانونی و فاقد مشروعیت بود و بدون کمک رضا شاه و عوامل درجه دوی او مانند فروغی امکان پذیر نبود. چنانچه هارت وزیر مختار آمریکا در ایران در گزارش های خود از تلاش ها و حمایت های فروغی یاد می کند و حمایت های او را تعیین کننده می داند. او مدعی است که فروغی حتی متن فرانسوی پیش نویس را به زبان فارسی ترجمه کرده است. « فروغی با سعه ی صدر، زمان زیادی از روز تعطیلش را به مطالعه ی پیش نویس قانون و ترجمه ی آن به فارسی اختصاص داده است. ام.گدار{ مدیر فرانسویِ آثار باستانی ایران} در مورد جزئیات قانون با وی به مذاکره پرداخت و وزیر امور خارجه را فردی دلسوز ارزیابی کرد.»
مواردی از این قانون که اقتباس شده از قانون مشابه عراقی است، نوعی خیانت به کشور و مردم محسوب می شود و به خروج آثاری که متعلق به مردم ایران و تاریخ آنهاست رسمیت می بخشد؛ به طور مثال ماده ی چهاردهم این قانون اصل تقسیم یافته ها را در بر می گیرد: « در روند عملیات کاوش های باستان شناسی کشفیاتی که نتیجه ی عملیات دولت در زمان و مکانی خاص باشد، به خود دولت تعلق خواهد یافت و در مورد کشفیاتی که نتیجه ی عملیات دیگران باشد، دولت مب تواند ده قطعه از اشیایی را که ویژگی تاریخی یا هنری دارند انتخاب و تصرف کند و نیمی از باقی مانده ی کشفیات را به صورت مجانی به کاشف واگذار نماید و نیم دیگری را به تصرف خود در بیاورد...»
همچنین ماده ی 18 این قانون به کاوشگر اجازه می دهد که سهم خود را بدون پرداخت هزینه و مانع صادر کند: «صدرو اشیای یافت شده در کاوش های علمی با اجازه دولت صورت می گیرد و خروج سهم کاوشگر از کشور تحت هر شرایطی از طرف دولت مجاز و از همه انواع هزینه ها و مالیات های گمرکی معاف است.»
این قانون در ایران در حالی به تصویب رسید که قوانین مشابه در اروپا و دیگر نقاط جهان تفاوت اساسی با این قانون داشت. در قوانین اروپا همه ی آثار باستانی کشف شده متعلق به دولت بود. به طور مثال در ایتالیا، فرانسه، اتحاد شوروی و حتی قبرس، همه ی آثار باستانی کشف نشده دارایی قطعی دولت محسوب می شدند.
هجوم موزه های آمریکایی به ایران
بعد از تصویب این قانون بود که راه ورود موزه های آمریکایی به ایران برای گرفتن امتیاز های باستان شناسی باز شد. اولین تقاضا برای کاوش های باستان شناسی دقیقاً سه روز پس از تصویب قانون جدید در تاریخ 6 نوامبر 1930 از سوی نماینده ی موزه ی دانشگاه پنسیلوانیا داده شد. بعد از مدتی فردی به نام دکتر اف اشمیت به عنوان نماینده ی این گروه باستان شناسی در ایران انتخاب شد. او در مدت حضور خود در ایران به عنوان نماینده ی موزه ی دانشگاه پنسیلوانیا اشیاء گرانبهای بسیاری را از کشور خارج کرد و با خلق و خوی هیتلری خود موجب آزار و اذیت بسیاری از کارگران ایرانی و مردم ایران شد.
کاوش در تخت جمشید
دیگر موسسه ای که در ایران برای کاوش های باستان شناسی موفق به اخذ مجوز از طرف دولت ایران شد، موسسه ی شرق شناسی دانشگاه شیکاگو بود. در اوایل دسامبر 1930 پرفسور جیمز هنری برسیتد در خواست خود را برای اعطای حق بازسازی و مرمت تخت جمشید از طریق پرفسور ارنست هرتسفلد مشاور آلمانی گروه، تقدیم دولت ایران کرد. این در خواست در هیات وزیران مطرح شد و با وجود حامیان اعطای این مجوز در داخل دولت، در کوتاه ترین زمان ممکن جواب مثبت به موسسه ی شرق شناسی داده شد. فروغی این بار هم برای اعطای امتیازی به آمریکایی ها تلاش های فراوانی کرد که وزیر مختار آمریکا در ایران به حمایت های فروغی برای اعطای این مجوز اشاره می کند:«حامی اصلی در خواست های آمریکاییان در جلسه ی هیأت وزیران، وزیر امور خارجه فروغی بود و نیز او بود که پس از آن که تصور می شد قانون آثار ملی در کمسیون رد شده است، بزرگترین کمک را برای تصویب شتابزده ی آن کرد.»
نماینده موسسه ی شرق شناسی شیکاگو
مشاور آلمانی گروه شرق شناسی شیکاگو
با شروع عملیات بازسازی توسط موسسه، اشیاء و اقلام ارزشمندی یافت شد که باعث شگفتی اعضای گروه شد. دو جفت لوح یکی از طلا و دیگری از نقره و از از آن جالب تر 30000 لوح گلی که از دوره ی عیلامی ها به جا مانده بود و کتیبه های فوق العاده به همراه مجموعه ی گسترده ای از ابزار دست ساز که توجه گروه را به خود جلب کرده بود. یافته های این چنینی دکتر هرتسفلد (مشاور گروه موسسه ی شرق شناسی) را به کاوش در استخر و تل های مجاور مشتاق کرد و به همین منظور درخواستی را به دولت ایران ارائه داد که این درخواست در تاریخ دسامبر 1931 مورد موافقت قرار گرفت. از نظر هارت(وزیر مختار آمریکا در ایران) فضایی که این مجوز در بر می گرفت بی شک غنی ترین بخش در تاریخ امتیازات اعطا شده در کشور بود. با فضایی که این مجوز برای خروج آثار باستانی ایرانی بوجود می آورد می توان آن را نوعی کودتای باستان شناسی به حساب آورد.
اعطای این امتیاز، فقط شامل بازسازی و مرمت تخت جمشید و اطراف آن می شد و اشیاء یافت شده در حین کاوش جزو موارد قانون آثار باستانی در رابطه با تقسیم اشیاء قرار نمی گرفت. بنابراین تمام اشیاء یافت شده در طول عملیات متعلق به دولت ایران بود. اما با این حال موسسه ی شرق شناسی انتظار بی موردی برای تقسیم اشیاء یافت شده داشت که مورد موافقت مقامات ایرانی قرار نمی گرفت. در این مورد، هم مقامات ایرانی و هم مسئولین موسسه ی شرق شناسی به ارزش یافته های باستان شناسی در این مناطق پی برده بودند و حاضر به از دست دادن حتی قطعه ای کوچک از این یافته نبودند. این ناهماهنگی ایجاد شده بین دولت ایران و موسسسه ی شرق شناسی باعث بروز اختلافاتی شد که در نهایت موسسه برای مشخص شدن نتیجه ی درخواست های خود، عملیات مرمت و بازسازی در منطقه را تعطیل کرد.
درخواست جدید موسسه
موسسه ی شرق شناسی با مشاهده ی عقب نشینی های پی در پی دولت ایران در برابر خواسته هایش حداکثر چیزی را که می توانست بخواهد درخواست کرد. طبق درخواست جدید، موسسه خواهان ادامه ی کار در تخت جمشید و تقسیم اشیاء یافت شده در آن به مدت سه سال دیگر بود. همچنین موسسه برخی از اشیائی که به آنها نظر داشت را هم در نامه ای به نخست وزیر اعلام کرد:
« نظر به اینکه موسسه شرق شناسی هزینه ی هنگفتی را صرف بازیابی و مرمت گنجینه ی بی نظیر مجسمه های مستقر بر روی دو پلکان عظیم و همچنین الواح زرین و سیمین پایه های بنا کرده است، که ارزش آنها بسیار بیشتر از هر اثر کشف شده دیگری در تخت جمشید است، خود را محق می داند اقلام مشخصه زیر را در حکم سهمش از اشیائی که تا کنون در ایوان کاخ کشف شده اند، مطالبه نماید و صد البته انتظار دارد مجوز خروج آنها از کشور نیز صادر گردد:
مجموعه کامل تندیس های جدای قابل حمل، از جمله پلکان کاملاً جدا و قابل حملی که پیش از بیرون کشیدن دو پلکان عظیم تخت جمشید از زیر خاک کشف شده بود. یک لوح سیمین پایه بنا. آجر های لعابی شکسته متعلق به کتیبه ی زینتی آپادانا، و همه اشیاء کوچک دیگر به استثنای طلا ساخته ها، از جمله 500 لوح گلی. موسسسه انتظار دارد اشیائی که ممکن است در آینده در ایوان کاخ کشف شود نیز مطابق با اصل کلی فوق تقسیم شوند.»
این نوع باج خواهی ها در این جا به پایان نرسید و بعد ها طی دستورالعملی که به وزیر مختار آمریکا در ایران رسید، ایران می بایست قسمتی از آثار باستانی خود را به موسسه اهدا کند. شاید دشوار بتوان درک کرد که این نوع ادبیات به کار برده شده، مربوط به یک موسسه ی آمریکایی است که دولت دیگر را خطاب قرار می دهد. « موسسه کرفتر{ یکی از اعضای گروه باستان شناسی} را مجاز می سازد تا مذاکره بر سر تقسیم اشیاء کشف شده را شروع کند، مشروط بر اینکه چون ایرانی ها قبلاً اقلام ارزشمند متعددی را برای خود برداشته اند، موسسه نیز انتظار دارد که در اوایل مذاکرات اشیاء درخور و ارزشمندی به آن اهدا شود. چنانچه در همان اوایل مذاکرات چنین هدایایی داده نشود و روش قابل قبولی برای تقسیم ما بقی اشیاء کشف شده مورد توافق قرار نگیرد، موسسه ناچار خواهد بود بدون هیچگونه بحثی گروه باستان شناسی خود را از ایران خارج کند.»
و زمینه ی خروج بسیاری از آثار ارزشمند را از کشور فراهم کرد
در حالی که بیشتر فعالیت های باستان شناسی در ایران مربوط به موزه ی دانشگاه پنسیلوانیا و موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو بود، گروههای دیگری نیز در ایران به صورت محدود به فعالیت می پرداختند. موزه ی فاگ و هنر های زیبای بوستون، موزه ی هنر متروپولیتن، موزه ی فیلادلفیلا و موزه ی کانزاس سیتی، از این دست هستند.
نقش برجسته ملازمین ،موزه «متروپولیتن» نیویورک
حمایت های وزارت امور خارجه ی آمریکا
در بررسی روابط بین دولت ایران و گروههای باستان شناسی، نقش وزارت خارجه ی آمریکا و به خصوص سفیر آمریکا در ایران، نقشی کلیدی و اساسی است. در تمام موارد اختلافی بین دولت ایران و گروههای باستان شناسی، این وزیر مختار آمریکا در ایران بود که به مذاکره و گفتگو با مقامات ایرانی می پرداخت. این موضوع باعث شد که پس از موفقیت موسسه ی شرق شناسی در تصاحب امتیازات گوناگون، مدیر موسسه در نامه ای از تلاش های موثر وزارت خارجه تشکر کند: «در واقع، بدون اغراق می توان گفت که اگر به خاطر حمایت های وزارت خارجه نبود، شاید اکتشاف در تخت جمشید هرگز صورت نمی گرفت، و یا در صورت شروع، مطمئناً چندین سال پیش نافرجام متوقف می شد.» او همچنین در نام ای دیگر به سفیر آمریکا در ایران این چنین می نویسد: « وقتی این نکته را مد نظر داشته باشیم که گنجینه های اشیاء باستانی ایران، که هم اینک و یا در آینده در حکم پاداشی برای تلاش های درخشان موسسه {بین دولت ایران و موسسه} تقسیم خواهند شد، در واقع گنجینه ملی این کشور {آمریکا} و مردم آمریکاست، مسئله اهمیت دوچندان پیدا می کند. به بیان دیگر، با کمک به موسسه ی شرق شناسی در این زمینه در واقع در پیشرفت فرهنگی ملت آمریکا سهیم بوده ایم..... در خاتمه نمی توانم از ابراز مجدد رضایت خاطرمان از نحوه ی انجام مذاکرات از سوی جنابعالی خودداری کنم.»
نقش رضا شاه در غارت آثار باستانی
البته در تاراج آثار باستانی ایران نباید نقش عوامل داخلی را نادیده گرفت؛ از عوامل دسته دومی مثل فروغی و اعضای هیأت دولت گرفته تا خود شخص رضا شاه. وزیر مختار آمریکا در گزارش محرمانه ای که از صحبت های خودش و حکمت وزیر فواید عامه تهیه شده بود، به نقش شاه در انتقال اشیاء یافت شده در تخت جمشید به آمریکا اشاره می کند: « ایشان { حکمت وزیر فواید عامه} همچنین ابراز داشتند که اعضای هیأت وزیران، به استثنای او و نخست وزیر، شدیداً با انتقال سی هزار لوح گلی به شیکاگو مخالف بودند به نحوی که نهایتاً ناچار مسئله به شخص شاه ارجاع شده بود که ایشان نیز پس از توضیحات وزیر مبنی بر اینکه انتقال لوح های مزیور برای موفقیت مذاکرات کنونی ضروری است، با اکراه نظر قبلی خود را تغییر داده و با انتقال آنها موافقت کرده بودند.»
رضا شاه به دلیل نداشتن محبوبیتی در داخل کشور، بقا و پایداری حکومت خود را در کمک و حمایت دولت های خارجی می دید؛ به همین دلیل هموراه در پی کسب رضایت این دولت ها گام برمی داشت که این رضایت گاهی به قیمت غارت منابع مردم ایران تمام می شد. اریک اف اشمیت که در سال 1935 به ریاست گروه باستان شناسی اعزامی به تخت جمشید منصوب شده بود، پس از ایجاد مشکلاتی در روند کاری خود، در صحبت هایی با کاردار سفارت آمریکا به این موضوع اشاره می کند. کاردار سفارت آمریکا در گزارشی از صحبت های اشمیت می گوید: « در این صحبت ها تصریح شد که اعطای امکانات به باستان شناسان آمریکایی بخشی از سیاست رضا شاه برای جلب حمایت دولت آمریکا از رژیم پهلوی بوده است. هرگونه احساس تضعیف این حمایت ها ( نظیر چاپ مقاله ی خصمانه در مطبوعات) بلافاصله تأثیری منفی در فعالیت گروه باستان شناسی می گذارد.»
خروج حجم زیادی از اشیاء باستانی از ایران
در طول سالهای 1930 تا 1939 که گروههای باستان شناسی آمریکایی به فعالیت پرداختند حجم بسیاری از آثار باستانی ایرانی از کشور خارج شد. به طوری که در سال 1935 پس از خروج اولین محموله از اشیای مکشوفه در تخت جمشید سفیر آمریکا در ایران گفت: «تعداد زیادی کامیون نیاز بود تا آثار باستانی متعلق به موسسه ی شرق شناسی از تخت جمشید برای انتقال به آمریکا، به بوشهر فرستاده شود.» رئیس موسسه شرق شناسی هم در سال 1940 در اظهار نظری در رابطه با اشیائی که موسسه در تخت جمشید به دست آورده بود، گفت: « کمتر محلی چنین ثمرات جالب توجهی به بار آورده است.»
فرح؛ ملکه بی بند و بار دربار + عکس
کد خبر: 49543. جمعه 13 بهمن 1391، ساعت 9:47 [ نسخه چاپی ]
اگر شعارها، دیوار نوشتهها و پلاکاردهای مردم ایران در دوره انقلاب تجزیه و تحلیل شود، این ادعا را ثابت میکند که فساد دربار پهلوی یکی از عوامل اعتراض آشتیناپذیر مردم ایران بود.
به گزارش زلال نیوز یکی از عوامل بروز نارضایتی شدید از رژیم شاه، فساد بیحد و حصر دربار بود. فساد اخلاقی، تکبر و تفرعن، فساد جنسی، فساد مالی و فساد دینی تمام تار و پود دربار را درنوردیده بود. فساد با ظهور رژیم پهلوی در دربار همزاد بود، ولی در پایان عمر رژیم، به صورت یک فرهنگ حاکم درآمده بود.
در ابتدا رژیم سعی میکرد فساد دربار را به دلایل فرهنگی مردم مخفی نگه دارد و همین امر موجب شد تا خاندان سلطنت خود را از مردم پنهان و کمکم رابطه باریک خود را با مردم قطع کنند و دربار به یک اشرافیت و طبقهای تبدیل شود که هیچ چیز بین آنان و مردم را پیوند نزند.
فساد دربار نهتنها در چهار دیواری کاخهای پهلوی نماند، بلکه در تمام ارکان رژیم ریشه زد. نهادهای رژیم هرچه به دربار نزدیکتر بودند بیشتر به مظهر فساد تبدیل میشدند و کمکم از درون میپوسیدند و ناگهان فرو میریختند. ممکن است در هر رژیمی فسادی رخ بدهد، اما آنچه منجر به بیاعتمادی مردم میشود، دو موضوع است:
1- برخورد نکردن نظام و نهادهای آن با فساد.
2- رخنه کردن فساد در بدنه و در رأس نظام که در این صورت فساد نهادینه خواهد شد.
فساد در رژیم شاه به علت مبتلا شدن به هر دو موضوع، جزئی از ماهیت آن شده بود تا جایی که فساد دربار کمکم از پرده برون افتاد و مردم مسلمان ایران را سخت به عکسالعمل واداشت.
بخش اعظم تظاهراتی که از سال 1356 در ایران آغاز شد، متوجه فساد دربار بود. به گفته ژان لوروریه، روزنامهنگار فرانسوی: «اگر در کوچه و خیابان از ایرانیان بپرسید چرا رژیم را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند و جواب آنها را جمع کنید، فساد و انحطاط اخلاقی رژیم در ردیف اول پاسخ آنها خواهد بود.» (1)
اگر شعارها، دیوار نوشتهها و پلاکاردهای مردم ایران در دوره انقلاب تجزیه و تحلیل شود، این ادعا را ثابت میکند که فساد دربار پهلوی یکی از عوامل اعتراض آشتیناپذیر مردم ایران بود. بسیاری از شعارهای مردم، فساد رژیم و مظاهر فساد و عوامل آن را مورد اعتراض قرار میدادند. در ادامه این نوشتار و به عنوان نمونه، گذری برمنقولات نزدیکان فرح پهلوی درباره مفاسد اخلاقی او خواهیم داشت:
فرح پهلوی در یک خانواده بیبند و بار تربیت شده بود. پدرش یک استوار ارتش بود که به علت سرطان درگذشت و او بهزودی با مادرش راهی تهران شد. دایی فرح، محمدعلی قطبی سرپرستی هر دو را بر عهده گرفت. در این خانواده هیچیک از امور شرعی مراعات نمیشد. فرح در تهران در مدرسه ژاندارک تحت نظر راهبههای فرانسوی دبستان و دبیرستان را طی کرد. به گفته مادر فرح، فرح با پسرداییاش، رضا قطبی «در زیر یک سقف زندگی میکردند.»
عشرتکده کیش فرح پهلوی با دوست صمیمی اش کنستانتین پادشاه سابق یونان
محمدعلی قطبی تصمیم گرفت فرزندش رضا را برای تحصیل به فرانسه بفرستد. فرح که اینک دختر 18 سالهای شده بود، «اصرار ورزید او را هم همراه با رضا به فرانسه» بفرستند و سرانجام دو جوان با یکدیگر برای تحصیل به فرانسه رفتند. (2)
فرح در فرانسه با چهار دوست جدید به نامهای لیلی امیرارجمند، کریم پاشا بهادری، فریدون جوادی و بژورن مایرولد آشنا شد. لیلی امیرارجمند بعدها در کاخ پهلوی به جرگه دربار پیوست و سپس همهکاره فرح در کانون پرورش فکری کودکان شد. لیلی امیرارجمند از مبتذلترین زنان و مظهر فساد دربار بود.
ملکه مادر در توصیف خانم امیرارجمند میگوید: «این خانم نمونه یک زن بیبندوبار و آزاد از هر نوع قید و بند بود... گاهی اوقات 10، 15 و 20 زن از کارکنان دربار و ندیمهها و خدمه و دوستانش را لخت لخت مادرزاد میکرد و در استخر کاخ بدون هیچ پوششی شنا میکردند.» (3) یک مرتبه آقای صاحب اختیار، سرپرست خدمههای کاخ به لیلی اعتراض کرد و گفت: «این کار جلوی کارگران کاخ خوب نیست.» لیلی گفت: «بگذار نگاه کنند، برای سوی چشمشان خوب است.» (4)
فرح در حال رقص با آلن دلون
لیلی امیرارجمند میگفت: «اگر آدمها در حضور هم معاشقه، مغازله و زناشویی کنند لذتش دوچندان میشود و خودش همیشه مجالس چند نفره راه میانداخت و گاهی که مرد کم میآوردند از همین خدمه دربار صدا میکردند و میبردند به داخل محفل خودشان.» (5) شوهر لیلی امیرارجمند، حسینعلی امیرارجمند از او بیغیرتتر بود. «هر وقت مردی [لیلی] زنش را میبوسید، او مؤدبانه تشکر میکرد.» (6)
مادر فرح نیز از فساد این دوست شبانهروزی فرح تعجب میکند و مینویسد: «البته من از بیپروایی جنسی لیلی ناراضی بودم، بهویژه در مسافرتهای نوشهر و کیش عادت داشت بدون هیچ پوششی وارد دریا شود و برایش اهمیتی نداشت که دهها نفر نگهبان و گاردیها دارند او را تماشا میکنند.» (7)
خوشبختانه خانم امیرارجمند در همان دوران تحصیل در فرانسه «تغییر دین داده و به کاتولیک گرویده بود.» (8) لیلی امیرارجمند با این همه فساد، شب و روز در کنار فرح بود. هرگاه در تهران بودند، در کاخ بود و هرگاه مسافرت میرفتند ملتزم رکاب بود. امیرارجمند چنان به فرح علاقه نشان میداد که «سعی میکرد حتی در طرز لباس پوشیدن و آرایش شبیه فرح باشد.»(9) و فرح نیز سعی میکرد در بیبندوباری شبیه امیرارجمند باشد.
به گفته محافظ شاه «این خانم از دوستان ملکه، فرح دیبا بود و خیلی از کارهای آنها مثل هم بود. مثلاً در وقاحت و بیشرمی کاملاً شبیه هم بودند. از اینکه جلوی مردم لخت قدم بزنند، لذت میبردند. البته گاهی فرح در اثر فشار مادرش کمی رعایت میکرد.» (10) البته لیلی دیگری نیز به نام «لیلی دفتری» دختر سرتیپ دفتری که در وقاحت دست کمی از امیرارجمند نداشت، جزو حلقه دوستان فرح بود. این دو نفر نیز «وقتی در نوشهر همراه فرح بودند با وضع قبیحی روی ماسهها میخوابیدند و در مقابل سربازان گارد حرکات شنیعی میکردند. خود فرح هم دست کمی از آنها نداشت و حتی به یک عکاس اجازه داده بودند که. . .» (11)
یکی دیگر از دوستان پاریسی فرح «کریم پاشا بهادری» بود. فرح «از اوایل ورود به پاریس با او آشنا شده بود و بیشتر اوقات خود را با هم سپری میکردند.» کریم از فرح خواستگاری کرد و با اینکه رضا قطبی پسردایی فرح مخالفت کرد، این خواستگاری موافقت شد و بدون اجازه خانواده «در یک جشن کوچک با حضور دوستان و تنی چند از دانشجویان ایرانی مقیم پاریس رسماً نامزدی خود را اعلام کردند.» (12
به محض خواستگاری شاه، فرح نسبت به این نامزد بیوفایی کرد و او را در خماری گذاشت، ولی بیوفایی فرح طولی نکشید و هنگامی که ملکه ایران شد، این دوست قدیمی را به کاخ آورد و محفل انس سابق را با سایر دوستان راهاندازی کرد. به گفته ملکه مادر «این دختر (فرح) آنقدر وقیح بود که کریم پاشا بهادری را آورده بود کنار دست محمدرضا به عنوان رئیس دفتر ملکه.»
معروفترین فساد جنسی فرح، کشف رابطه او با فریدون جوادی بود. «فریدون جوادی از قدیمیترین دوستان ایام تحصیل فرح در پاریس و در واقع اولین دوست او در فرانسه بود.» (13) به دنبال فرح، جوادی نیز به دربار راه یافت. جوادی دوست سفر و حضر فرح بود.
در مسافرتی که فرح و دوستانش به خجیر در منطقه جاجرود رفته بودند، فرح با جوادی مشغول معاشقه بود که یکی از سربازان گارد آنها را دید. سرباز چون جرئت اعتراض به فرح را نداشت، (14) به فریدون جوادی اعتراض میکند. این سرباز از لرهای خرمآباد بود و چون متعصب بود، نزد فرماندهاش سرهنگ بیگلری رفت و گفت: «ما خیال میکردیم که از یک زن عفیفه نگهبانی میکنیم و نمیدانستیم که اینطور مسائل هم در میان است.» سرانجام سرباز را با تهدید و تحبیب و خریدن یک مغازه مرخص کردند. (15)
رابطه فرح و جوادی در یک دربار فاسد، امر غیرمنتظرهای جلوه نمیکرد و تنها در موقع بروز رقابتها و حسادتها تجلی میکرد. فرح نهتنها از فاش شدن این ماجرا واهمهای نداشت، بلکه دستور داد تا اتاق یکی از مأموران گارد را در اختیار جوادی قرار دهند تا نزدیک او باشد. (16) ملکه مادر در این باره معتقد است فرح «عمداً و عالماً کاری میکرد که به محمدرضا لطمه بخورد.»
ملکه مادر در عکسالعمل به این ماجرای عشقی مینویسد: «خب چه کار میتوانستم بکنم؟ اگر میخواستم به محمدرضا بگویم درست نبود و پسرم ناراحت میشد. این بود که خودم فرح را خواستم که به او نهیب زدم و زنیکه گدازاده خجالت نمیکشی این قبیل کارها را جلوی چشم کارکنان دربار انجام میدهی؟» البته ملکه پهلوی درباره غیرت محمدرضا گزافهگویی میکند. چطور ممکن است شاهی که خود مظهر فساد است و خواهر و مادرش در پیش چشمش به هرزگی میپرداختند از رابطه همسرش ناراحت شود؟ شاید پاسخ فرح به ملکه تأییدی بر استنباط ما باشد.
فرح گفت: «درست گفتهاند، شاه میبخشد؛ شیخ علیخان نمیبخشد! خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، آن وقت به تو حساب پس بدهم؟ من آزاد هستم و اختیار پایینتنهام را دارم!»(17) اختیار پایینتنه ظاهراً از اعتقادات راسخ فرح بوده است. یک بار دیگر که فرح به خاطر خوابیدن با فریدون جوادی در یک اتاق، در بیمارستان قاهره مورد اعتراض احمدعلی انصاری قرار گرفت، همین پاسخ را داد که همه «اختیار پایینتنه خودشان را دارند.» (18)
ماجرای عشقی دیگر فرح با بژورن مایرولد است. فرح یک شب در کافه محله لاتن با وی که یک دانشجوی نروژی بود، آشنا شد و «این آشنایی یک عشق آتشین بین آنها ایجاد کرد. در ابتدا، کار آنها لاس زدنهای پاک! بود، ولی دیری نپایید که این لاس زدنها تبدیل به بوسههای بسیار عاشقانه شد.»
این رابطه همچنان برقرار بود تا اینکه فرح چند وقت بعد ناپدید شد. پس از آن بژورن از روزنامهها فهمید که فرح نامزد شاه ایران شده است. فرح هنگام بازگشت به فرانسه او را خواست و موضوع را به اطلاع وی رساند. فرح به وی گفت: «بژورن من همان هستم که بودم، برای تو ملکه یا علیاحضرت نیستم، فقط و فقط فرح هستم. به من وعده بده که دوستی ما در قلب ما هر طوری که شده است، باقی بماند.» (19)
فرح گاهی اوقات رعایت شأن و جایگاه ملکه را نمیکرد و با هر بیسر و پایی طرح مراوده میریخت. از جمله با مربی اسکیاش که یک نجار سوئیسی بود، در حال معاشقه دیده شد. (20)
رفتار جلف فرح در کاخ یک مرتبه شاه را نیز به خشم آورد. او در پاسخ به فرح که از شاه میخواست استراحت بیشتری بکند با لحنی پرخاشکنان گفت: «تنها یک راه برای استراحت کردن من وجود دارد و آن هم این است که از دعوت کردن این بچه خوشگلها که دور و برتان میگردند، دست بردارید. وقتی اینجور آدمها دور و برم را گرفتهاند چطور انتظار دارید که استراحت کنم؟»(21)
درباریان شاه چنان در فساد غوطهور بودند که گاه دست به اعمالی جنونآمیز میزدند. در فرهنگ مذهبی مردم ایران، همآغوشی مرد و زن نامحرم یا با هم رقصیدن آنها دیگر حیثیتی برای آن خانواده باقی نمیگذاشت. حتی فریده دیبا در مهمانی کاخ سفید از اینکه مردان و زنان یکدیگر را در حضور هم میبوسند و خیلی صمیمانه با زنان یکدیگر در حضور هم میرقصند، سخت تعجب میکرد، ولی هنوز غرق در تعجب بود که «کندی هم چند دور با فرح رقصید و محمدرضا هم درحالی که دستهایش را دور کمر ژاکلین حلقه کرده بود با او رقصید.» (22)
چند سال بعد در آستانه انقلاب، همین موضوع تکرار شد. فرح با کارتر در شب ژانویه (11 دیماه 1356) در کاخ نیاوران رقصید و همین مسئله یکی از شعارهای مردم ایران در تظاهرات روزانه آنها شد.
به گزارش مشرق به نقل از مهر، نماز میت بر پیکر مرحوم حبیبی به امامت سید حسن خمینی اقامه شد.
مراسم تشییع پیکیر حسن حبیبی صبح امروز از مقابل بنیاد ایران شناسی برگزار و هم اکنون در حرم مطهر امام خمینی(ره) ادامه دارد.
در مراسم تشییع شخصیت ها و مقاماتی چون سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق ، علی اکبر هاشمی رفسجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ، حداد عادل نماینده تهران، محمدرضا عارف معاون اول دولت اصلاحات ، بیژن زنگنه وزیر اسبق ، بختیاری وزیر دادگستری ، عبدالله نوری، علی یونسی وزیر سابق اطلاعات، کرباسچی ، مجید انصاری و قدرت الله علیخانی حضور داشتند.
بر اساس این گزارش مراسم خاکسپاری در جوار حرم حضرت امام و در قطعه غربی حرم مطهر انجام می شود.
در این دیدار، دو مرجع عالیقدر درباره مسائل مهم جهان اسلام به ویژه تحرّکات جدیدی که در کشورهای منطقه به وسیله دشمنان اسلام اتفاق افتاده است و نیز وظیفه مسلمانان در مقابل توطئههای آنان و حفظ یکپارچگی و اتحاد مسلمانان به گفتگو پرداختند.
در ادامه، آیات عظام صافی گلپایگانی و نوری همدانی نسبت به وضعیت اقتصادی و عدم ثبات قیمتها و گرانی شدید و تورّم در کشور ابراز نگرانی و از اینکه قشر ضعیف جامعه در فشار و ناراحتی هستند ابراز تأسف فراوان نمودند و از مسئولان خواستند که هر چه زودتر نسبت به وضعیت پیش آمده در مملکت چارهاندیشی نمایند.
این دو مرجع تقلید با توجه به اینکه دهه فجر انقلاب، دهه پیروزی اسلام و حاکمیت دین و احکام متعالی اسلام است از اجرای بعضی از برنامههای خلاف شرع و جشنوارههایی که با ارزشهای انقلاب اسلامی مخالف است شدیداً ابراز نگرانی کردند.
در پایان این دیدار ابراز امیدواری شد که با تدبیر صحیح و درایت کامل، مشکلات برطرف شود و اصول اولیه انقلاب اسلامی که با خون پاک شهیدان آبیاری شده است همچنان محفوظ بماند.
در بخشنامه جدیدی که دولت به گمرک و مناطق ویژه و آزاد کشور ابلاغ کرده است، برنج از اولویت یک کالایی به اولویت سه انتقال یافت، ضمن اینکه تعرفه واردات برنج 50 درصد کاهش یافت.
به گزارش مهر، بعد از کش و قوس های فراوان در رابطه با اختصاص یاعدم اختصاص ارز مرجع به واردات برنج، اکنون دولت بخشنامه ای را به گمرکات و مناطق آزاد و ویژه اقتصادی ابلاغ کرده است که بر مبنای آن، برنج از اولویت یک کالایی به اولویت سه کالایی تغییر یافته است.
در همین حال، حقوق ورودی برنج نیز کاهش را تجربه خواهد کرد تا وارد کنندگان بتوانند به راحتی واردات انجام داده و کاهش حقوق ورودی جذابیت واردات برنج را در مقابل افزایش نرخ دلار برای واردات این کالا جبران کند.
براساس بخشنامه جدید دولت، حقوق ورودی برنج خوراکی با احتساب کاهش 50 درصدی هم اکنون 12 درصد تعیین شده است. در این رابطه علی اکبر پورکاوه مدیر کل تامین، توزیع و تنظیم بازار وزارت صنعت، معدن و تجارت به خبرنگار مهر گفت: کماکان ارز مرجع را نیز به برنج اختصاص می دهیم ولی واردکنندگان با ارز مرجع باید مطابق تصمیمات جدید، برنج وارداتی را به شرکت بازرگانی دولتی ایران ارائه دهند.
وی افزود: واردات برنج براساس ارز مبادلاتی نیز از این پس از سوی دولت تامین ارز خواهد شد و کاهش 50 درصدی حقوق ورودی جذابیت واردات را کماکان برای تامین نیازهای کشور حفظ می کند.
مدیر کل تامین، توزیع و تنظیم بازار وزارت صنعت، معدن و تجارت ادامه داد: هم اکنون وضعیت بسیار مناسبی از ذخایر کالاهای استراتژیک به خصوص برنج وجود دارد و جای هیچ گونه نگرانی از تامین به موقع این کالا در بازار وجود ندارد، ضمن اینکه نظارتهای کافی نیز برای توزیع این کالا صورت خواهد پذیرفت.
متن کامل بخشنامه دولت برای تغییر گروه کالایی برنج
"عنوان: تغییر گروه کالایی برنج
تاریخ : 8/11/91
شماره : 91-105927
متن : گمرک ایران - مرکز واردات و مناطق ویژه و آزاد
احتراما با عنایت به نامه شماره22/8387/م مورخ 7/11/91 معاون محترم توسعه بازرگانی داخلی و به استناد اختیارات آن معاونت محترم حقوق ورودی برنج خوراکی تحت ردیف 10063000 ( با احتساب کاهش 50 درصدی ) 12 درصد تعیین می گردد و از گروه اول به گروه سوم انتقال می یابد."
آمار واردات برنج در 10 ماهه امسال
آمارهای گمرک جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد: در 10 ماهه نخست سال جاری، 998 هزار تن برنج به ارزش 996 میلیون دلار وارد کشور شده، این در حالی است که واردات برنج در 10 ماهه اول سال 90 معادل یک میلیون و 260 هزارتن به ارزش 744 میلیون دلار بوده است.
بر همین اساس، واردات برنج در 10 ماه نخست سال جاری نسبت به مدت مشابه در سال گذشته از نظر وزنی 20.78 درصد و از نظر ارزشی 1.98 درصد کاهش یافته است. کشورهای هند، امارات متحده عربی و پاکستان 3 کشور عمده مبداء واردات برنج در نه ماه نخست سال جاری به شمار میآیند.
در این مدت، واردات برنج از هند 672 هزار و 72 تن به ارزش 708 میلیون و 844 هزار دلار، از امارات 141 هزار و 335 تن به ارزش 137 میلیون و 453 هزار دلار و از پاکستان 119 هزار و 82 تن به ارزش 97 میلیون و 635 هزار دلار بوده است.
همچنین 65 هزار و 840 تن برنج نیز به ارزش 52 میلیون و 154 هزار دلار از سایر کشورها در مدت زمان 10 ماهه ابتدای سال جاری وارد کشور شده است.
بر اساس اطلاعات اولیه دستگیرشدگان برای رسانه های ضدانقلاب از قبیل جرس، کلمه، بی بی سی فارسی و رادیو فردا (نزدیک به سازمان سیا) کار می کردند.
این گزارش حاکیست که بسیاری از این بازداشت شدگان، ناخواسته و غیرعمد با این رسانه ها همکاری می کرده اند و اطلاعی از ماهیت و مقصد همکاری خود نداشته اند و از سوی عوامل این رسانه ها اغفال شده اند.
در همین حال برخی دیگر آگاهانه و در سطح حرفه ای و در قبال دریافت مبالغی با این رسانه ها همکاری داشته اند.
گفتنی است در پی اقدام وزارت اطلاعات، شبکه بی بی سی در ایران –که تبدیل به شبکه جاسوسی شده بود-، کشف و منهدم شد.
در این باره قرار است بزودی اطلاعیه جدیدی درباره جزئیات دیگر این رخداد منتشر شود.
رییس بنیاد باران همچنین در مورد محمدرضا عارف معاون اول دولت اصلاحات اظهار داشته که عارف هم مدیریتش ضعیف است و مواضعش.
وی تاکید کرده که عارف نمی تواند اصلاح طلبان را از بن بست خارج کند.
خاتمی در عین حال به حالت شوخی از مصطفی کواکبیان دبیرکل حزب مردم سالاری به عنوان کاندیدای مطلوب نام برده و گفته: همین کواکبیان به درد ما می خورد.
این مواضع سید محمد خاتمی در حالی است که تازه ترین خبرها حاکی از این است که کاندیدای جدید و مورد نظر خاتمی "محقق داماد" است.
گفته می شود، از محقق داماد به عنوان خاتمی شماره 2 و فردی که بیشترین شباهت ظاهری و رفتاری را به خاتمی دارد یاد می شود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
چراگ?اه عفونی نگران زندگیتان ?باشید نوش جان آی ایران
کود گاوی ?ه بازار?اب جارو برق?اومد در خونمون رو زد؛ تا در رو با
یک دیدگاه بگذارید حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز در 15 جمله clip
نکته شغلی که کسی بهم نگفت یادداشتهای سروش روحبخش دهه اول کار کر
زندگی یعنی چه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
]چه میشود اگر یک مگس بیفتد توی یک فنجا ن قهوه > What happens i
>> آشتی با خود، آغاز زندگی ست >> >> >> همان
چاقترین زن دنیا + عکس سارا ماسی دارای دو فرزند با 33 سال سن با د
تصاویر/ پرواز زیبای طاووس
اقدام خلاف شرع درسطح شهربامجوزشهرداری پایتخت
فساددرشوراهای شهرباسرعت اغازشد
اعلام کاندیداتوری شورای شهر
[همه عناوین(3811)][عناوین آرشیوشده]