خبر : 30142 | تاریخ ارسال : 19تیر1390 - 12:4 | ![]() |
یک ادویه مفید برای لاغر شدن سلامت نیوز : گروهی از متخصصان تغذیه میگویند اگر قصد دارید لاغر شوید، ادویه کاری را به رژیم غذایی روزانه خود اضافه کنید. به گزارش ایسنا، این متخصصان تاکید کردند که یکی از مواد اصلی موجود در ادویههای کاری فلفل قرمز است که دمای بدن را افزایش میدهد و به سوختن کالریها کمک میکند. حتی نکته جالبتر این که این ادویه به شما کمک میکند که در وعده غذایی بعدی کمتر غذا بخورید. به گزارش روزنامه دیلی اکسپرس، کارشناس تغذیه در دانشگاه پوردو در ایالت ایندیانای آمریکا تصور میکنند که ترکیب فعال موجود در فلفل موسوم به «کاپسایسین» میتواند عامل این اثرگذاری قوی و آشکار باشد. در این مطالعه تاثیر ادویه فوق روی 25 زن و مرد بالغ بررسی و مشخص شد. نیمی از این افراد غذای خود را بدون ادویه و نیمی دیگر همراه با ادویه کاری مصرف کردند در ادامه معلوم شد در گروهی که از ادویه استفاده کرده بودند سوخت و ساز درونی بدنشان بیشتر شد و شاهد این امر افزایش دمای داخلی بدن آنها بود. این مطالعه در مجله روانشناسی و رفتار منتشر شده است. |
ارسال : 21تیر1390 - 13:40 | ![]() |
|
![]() سلامت نیوز : معمولا جنس اکثر کاندومها لاتکس است که جنس ارجح و مرغوب میباشد با اینحال در بازار انواع دیگری هم وجود دارد که بهتر است مصرف کنندگان نسبت به این مسیله هوشیاری لازم را داشته باشند. به این دلیل که هم نازکتر و هم مقاومتر و هم احتمال سرایت بیماری و ویروس در آنها کمتر است.البته گاهی بعضی خانم ها نسبت به کاندومهای لاتکس دار حساسیت دارند که در این حالت بهتر است از انواع بدون لاتکس استفاده شود. از نظر اینکه از چه اندازه ای استفاده شود معمولا همه از انواع متوسط و معمولی استفاده میکنند ولی این مسئله در کشورهای دیگر به دلیل فرهنگ بالای مصرف تفاوت میکند ومصرف کنندگان ترجیح میدهند از اندازه های متناسبتری استفاده کنند. اغلب کاندومها به طور معطر عرضه میشود بطوری که در غیر اینصورت باعث دلزدگی مصرف کنندگان میگردد. البته منظور از دلزدگی این هست که چون بعضی از زوجین تمایل به سکس دهانی دارند ممکن است بوی نامطبوع کاندوم اثر نامطلوبی در مراحل انها داشته باشد. یکی از نکات در نگهداری کاندوم این هست که سعی کنید کاندوم را همیشه در یک جای مشخص و معین و درضمن قابل دسترس نگهداری کنید. همچنین کاندوم را باید در محلی دور از حرارت، فشار، نور آفتاب و رطوبت دائمی نگهداری کرد چرا که در غیر اینصورت نمیتوان به آن اطمینان کرد مثلا کیف پول جیبی شما که هر روز متحمل فشار است جای مناسبی برای نگهداری کاندوم نیست. یکی از مزایای مهم کاندوم جلوگیری از حاملگی است با اینحال علاوه بر پیشگیری از حاملگی، از بیماریهای مقاربتی نیز پیشگیری میکند و با کاهش خطر انتقال بیماریهای مقاربتی از نازایی و خطر ابتلا به بیماری سرطان دهانه رحم را نیز در خانمها کاهش میدهد. گاهی به مواردی برخورد میکنیم که خانمها به منی شوهرشان حساسیت دارند,در صورت حساسیت خانمها به منی شوهر استفاده از کاندوم مفید میباشد. استفاده از آن در مردانی که انزال زودرس دارند مفید بوده است و سبب تاخیر انزال و در نتیجه حفظ غرور میشود.استفاده از کاندوم روشی ارزان بوده و استفاده شخصی از آن نیز راحت میباشد و احتیاج به راهنمایی زیادی ندارد.بعلاوه هرگاه لازم باشد میتوان همراه سایر روشهای دیگر جلوگیری، استفاده کرد، مانند چند ماه اول وازکتومی. بعد از قطع مصرف آن نیز میتوان حاملگی را ایجاد نمود و بدین ترتیب فاصله دخواه سنی را بین فرزندان ایجاد نمود.هر کاندوم برای یکبار مصرف است و قبل از مصرف لازم است به تاریخ انقضای آن توجه نمود و اگر از تاریخ آن گذشته است، از مصرف آن جدا خودداری کرد. برای نرم کردن و لغزنده کردن کاندوم میتوان از ژلهای مخصوص اینکار و لیزکنندهها (لوبریکیشنها) که مواد اصلی آنها آب میباشد استفاده نمود و از چرب کردن کاندوم جدا خودداری کرد که هر نوع چربی (وازلین، روغن و ...) باعث خرابی کاندوم میشود. این نوع ژلها را میتوان از داروخانهها تهیه کرد. تماس کاندوم با اشیاء برنده هنگام استفاده از آن مثل ناخن بلند و انگشتر ممکن است باعث پارگی کاندوم شود استفاده از کاندوم با توجه به ارزان بودن و استفاده آسان آن در مقابل ابتلا به انواع بیماریهای مقاربتی و ایدز که به صورت مختصر درباره آنها توضیح داده خواهد شد، امری عقلانی است، چرا که ابتلا به آنها هزینههای درمانی سنگین و خلاهای روانی بسیاری را پیآمد خواهد داشت. گاهی به علت رنگی بودن کاندوم چنین به نظر میرسد که ضخامت آن بیشتر یا کمتر از حد معمول است در حالیکه رنگ تند کاندوم چنین تصوری را میدهد. به علت پایین بودن فرهنگ مصرف و کم بودن اطلاعات، گاهی افراد اظهار میکنند که مصرف کاندوم باعث پایین آمدن لذت میشود که این فقط وهم و تفکر غلط است ومصرف کاندوم هیچ تاثیری در این پدیده ندارد. چنانچه در هنگام نزدیکی متوجه پارگی یا سوراخ در کاندوم شدید و یا نزدیکی مشکوک به حاملگی ناخواسته داشتهاید با استفاده از قرصهای پیشگیری از بارداری به روش زیر میتوان از وقوع یک حاملگی ناخواسته جلوگیری کرد:بلافاصله (حداکثر تا 72 ساعت) پس از نزدیکی مشکوک به حاملگی ناخواسته 2 عدد قرص پیشگیری از بارداری از نوع اچ.دی (سفید رنگ) را همزمان با هم و 12 ساعت بعد 2 عدد دیگر از همین قرص میل شود. (جمعا 4 قرص اچ.دی)چانچه قرص اچ.دی در دسترس نبود میتوانید بلا فاصله 4 قرص ال.دی (کرم رنگ) را با هم و 12 ساعت بعد 4 قرص دیگر از همین قرص میل شود. (جمعا 8 عدد قرص ال.دی) بخاطر داشته باشید که هرچه خوردن قرصها را سریعتر شروع نمایید امکان موفقیت این روش برای پیشگیری از حاملگی ناخواسته بیشتر است. گرچه این روش در اکثر موارد از بارداری ناخواسته جلوگیری میکند، ولی تاثیر آن صد در صد نیست و استفاده از این روش مختص موارد اورژانس و اضطراری میباشد و نباید بعنوان یک روش پیشگیری مستمر مورد استفاده قرار گیرد.چه کاندومی مصرف کنیم؟حتما میبایست از کاندومهای شناخته شده و تست شده مصرف کرد چرا که سوراخهای کاندوم ممکن است به اندازهای ریز باشد که فقط دستگاههای الکترونیکی بتواند آن را تشخیص دهد ولی اسپرم و ویروس میتوانند از آن عبور کنند و چشم معمولی قادر به دیدن آن نباشد، لذا حتما و همیشه از کاندومهایی که صد در صد تست الکترونیکی شده مصرف کنید و در خرید آن به مارک کاندوم توجه کنید که حتما از مارکهای معتبر باشد چرا که اخیراً برخی از کشورها اقدام به تولید کاندومهایی با مارک و حتی شکل بسیار مشابه به مارکهای معروف کردهاند که کیفیت اصلی آن را ندارد و تست نشده هستند. همچنین کاندومهایی با عکسهای سکسی وجود دارد که اکثراً کیفیت جالبی ندارند و بصورت غیر اتوماتیک بستهبندی میشوند و یا اگر هم وارداتی باشند بصورت قاچاق وارد میشوند و این گونه واردات ایجاب میکند که کاندوم به صورت فئله و تحت فشار و فاقد شرایط مطلوب وارد شود که این امر خود از کیفیت آن میکاهد.ذکر این نکته حائز اهمیت است که هیچوقت عکس روی کاندوم (بطور کلی هر کالایی) بیانگر کیفیت آن نیست. روش مصرف کاندوم ,کاندوم را باید قبل از نزدیکی و در حالت نعوذ روی آلت کشید بطوریکه آنرا کاملا بپوشاند زیرا ترشحات مرد قبل از انزال نیز اسپرم وجود دارد.هنگام استفاده میبایست فضای خالی کوچکی که در انتهای کاندوم وجود دارد و مایع منی در آن جمع میشود را خالی کرد.یعنی برآمدگی ابتدای کاندوم که یک فضای خالی و محل جمع شدن مایع منی هست را توسط دو انگشت شصت و میانه گرفت، بطوریکه از هوا خالی شود. بعد با دست دیگر آنرا نصب نمود زیرا در غیر اینصورت هوای جمع شده در فضای خالی مذکور، در حین دخول باعث پاره شدن کاندوم میشود.نباید برای مصرف کاندوم را هنگامیکه از بسته باز میکنیم از حالت حلقوی درآوریم سپس آنر را نصب کنیم زیرا در اینصورت دیگر کاربرد ندارد و پس از نصب گشاد میشود و لق میزند.مصرف کاندوم مانند وقتی است که جوراب را حلقه میکنید و بعد نوک پا را در آن میگذارید و با لغزاندن و باز و کردن حلقه جوراب، آن را روی پای خود میکشید. مصرف کاندوم هم تقریبا چنین حالتی دارد.گاهی درحین نصب کاندوم، متوجه میشوید کاندوم نصب نمیشود و هر چه آن را به پایین میغلطانید فایدهای ندارد. در این مورد شما کاندوم را بر عکس گذاشتهاید، پس لازم است قبل از نصب (بدون باز کردن) یک فوت داخل کاندوم بکنید (مثل بادکنکی که فوت میکنید) باز میشود و میتوانید جهت صحیح آن را تشخیص دهید.بعد از انزال لازم است که کاندوم را درآورید و سر آن را تا بزنید و سپس در یک دستمال کاغذی و بعد در سطل آشغال بندازید. از انداختن کاندوم درتوالت و دستشویی خودداری کنید زیرا کاندوم غیر قابل حل شدن در هر مادهای است و بهترین راه انداختن آن در کیسه زباله است. منبع: مسایل جنسی و زناشویی و شرعی |
بولتن نیوز: سه شنبه، بیست و یکم تیر هزار و سیصد و نود. انتشار مصاحب? دیگری از آقای هاشمی رفسنجانی و باز هم دوگانگی و مواضع کجدار و مریز. موضوع مصاحبه در مورد مقایسه سیاست خارجی دولتهای نهم و دهم با سیاست خارجی دولتهای در اصطلاح سازندگی و مثلاً اصلاحات.
در ابتدای مصاحبه از ایشان میشنویم که: «از نظر خودم، فکر میکنم رویه فعلی {در سیاست خارجی} مطلوب نیست. البته آقایان در اظهارات خود میگویند میخواهیم با همه دنیا رابطه داشته باشیم و همکاری کنیم. در صحبت، با حرفهای دولتهای گذشته فرقی ندارد. ولی عمل کردن به این خواست آن گونه نیست که الان آقایان رفتار میکنند. بالاخره بیجهت نیست که روابط ما با کشورهای همسایه در این مقطع اینگونه تیره شده است.»
سوالی در همین ابتدا در ذهن ایجاد میشود و آن اینکه: تعریف آقای هاشمی از کشورهای دنیا چیست؟ این "هم? کشورهای دنیا" که ایشان مدعیاند در دولتهای قبلی و فعلی حرف از ارتباط با ایشان زده میشود، شامل چه کشورهایی است؟ آیا امریکا و انگلستان و وابستگان فکری و اقتصادی ایشان، هم? دنیا هستند یا کشورهای افریقایی و آمریکای لاتین، ترکیه و سوریه و عراق و کشورهای قفقاز که از قضا همسای? ما نیز هستند، شامل این "هم? کشورهای دنیا" میشوند؟
به نظر میرسد معیار انقلاب اسلامی برای ارتباط با کشورهای دنیا و همسایگان مرزی با معیار آقای هاشمی از این مورد فرق زیادی دارد و همین قضیه باعث میشود که ایشان افزایش رابط? ایران با دنیا را نبینند و گیر بدهند به رابطه با عربستان و این کشور معلومالحال، بشود تنها همسای? ما.
در ادام? مصاحبه، ایشان به ذکر خاطراتی از زمان ریاست جمهوریشان میپردازند و به موضوع رابط? مجدد ایران و عربستان پس از جنگ تحمیلی اشاره میکنند: «در دوران جنگ اینها حمایتهای صریحی از صدام میکردند ... بعد از جنگ طبیعی بود که وضع ما در اوقات تلخیها بدتر شود. ولی روابط دوستانهای برقرار کردیم. از زمان دولت ما شروع شد ... در عرف دیپلماتیک هست که سران کشورها با تشریفات خاص وارد شوند. تیم حفاظتی ملک عبدالله هم خیلی احتیاط میکردند. پس از پایان یکی از جلسات کنفرانس میخواستیم به ضیافت نخست وزیر پاکستان در دفتر ایشان برویم. ایشان سوار ماشین من شد ...»
همانطور که آقای هاشمی گفتند و همه میدانیم، عربستان یکی از مهمترین متحدان عراق در جنگ با ایران بود. سابق? حج خونین سال شصت و شش هم که جزء کارنام? درخشان حکومت سعودی است. به این لیست موارد دیگری هم میتوان اضافه کرد که همهشان مؤید خصومت آل سعود با ایران است. شاید بهترین دلیل برای اثبات این ادعا، نوع رفتار ایشان با شیعیان بحرین باشد که پس از سالها، نوعی جنگ غیرمستقیم را با ایران در بحرین انجام می دهد. حال جای تعجب دارد که چرا باید از آغاز ارتباط با این دولت آنقدر مسرور شد و از اینکه جلوی خونریزیهای آنها مقاومت شده، این همه ناراحتی و نگرانی بوجود میآید؟
سپس ایشان به رابطه با سایر کشورها در زمان دولت سازندگی اشاره میکنند: «الان داریم خاطرات سال ?? را آماده میکنیم که چاپ شود. در این سال جنگ تمام شده و امام هم رحلت کرده بودند. از روزی که قرار شد نامزد ریاست جمهوری شوم و تا زمانی که انتخاب شدم، خاطرات خوبی دارم. میبینم مسابقه بود که سران کشورها به ایران بیایند. فضای واقعاً مطلوبی شده بود. همه تابوها شکسته و همه راهها باز شده بود. خیلی راحت میتوانستیم اعتبار و تکنولوژی بگیریم. مسیر هموار شده بود.»
سوالی که بعد از خواندن این مطالب به ذهن میرسد این است که ارتباط با کدام کشورها؟ انتخاب این کشورها طبق کدام اصول سیاست خارجه اسلامی و انقلابی صورت پذیرفته؟ کدام معیار اسلامی به ما میگوید که سعی کن با استعمارگران ارتباط داشته باشی اما کشورهای اسلامی را که هنوز پیشرفت مادی زیادی ندارند، خیلی تحویل نگیر؟ ای کاش به شکلی جواب سوالهایمان را از ایشان میگرفتیم.
اما تعجب برانگیزترین جای مصاحب? آقای هاشمی جایی است که میگوید: «درباره رفتار آمریکاییها هم شما که در وزارت امور خارجه بودید، بیشتر از من میدانید که علیرغم آن حالت تهاجمی دوران جنگ، حرفهایی میزدند که نشان از تغییر مواضع آنها و نرم شدن سیاستهای خشن در خیلی از زمینهها داشت. ما در ایران کمی تلخ جواب میدادیم که تابع سیاست رهبری بودیم. ایشان موافق نبودند. البته تا آن مقدار که من ملایمت میکردم، آنها جلو میآمدند. شاید اگر با آمریکا هم مثل اروپا رفتار میکردیم، مشکلات کمتری برای ما پیش میآمد.»
گویی آقای هاشمی خیلی دوست دارد به هر بهانهای این چنین عنوان کند که بین وی و رهبر انقلاب فاصل? عقیدتی وجود دارد. و البته در این مقایسه، توپ را به زمین رهبری بیندازد و با مشکلنمایی از مسائل مختلف، علل مشکلات را به آقا نسبت دهد. نمیدانم در برابر صراحت لهج? آقای هاشمی که چنین حرف میزنند باید از چه عبارتی استفاده کرد؟ نمیدانم دم خروس مخالفت ایشان با رهبری را باور کنیم یا قسم حضرت ابوالفضل همگامی با ولایت وی را؟ در هر صورت تاریخ انقلاب نشان داده تلخیهای آقا برای مخالفت رابطه با امریکا علت معقولی داشته و اگر بنا به نظر آقای هاشمی با این کشور استعمارگر ارتباط مجددی برقرار میکردیم، الان اوباما بود که برای ما تصمیم میگرفت. آیا شعار وحدت که وی خود را منادی آن میداند با این اظهارات عملی میشود؟ آیا این صحبتها، کف? ترازوی موضعگیریهای آقای هاشمی را به سمت افراد و جریانهای مسئلهدار و معلومالحال سنگین نمیکند؟
در انتهای مصاحب? ایشان میخوانیم که: «چند سال پیش من در سفر به عربستان و دیدار با ملک عبدالله از برخورد بد مسئولان عربستانی با حجاج ایرانی در فرودگاهها و به خصوص در قبرستان بقیع گله کردم و ایشان هم پذیرفت که این مسئله به نفع ما و آنها نیست و دستور رفع آن برخوردها را داد که حضور آزادانه زنان در بقیع یکی از آثار آن بود و به خواست شورای عالی امنیت و مسئولان حج با بحثهای زیاد، ساختاری برای همکاری دو کشور در مسائل فیمابین عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین تنظیم شد که مسئولان ذیربط نخواستند عملی کنند. پس از برگشت من به ایران، هر روز در روزنامههای وابسته به آنان خبرهای دروغی درباره پشت صحنه برخورد آنان با حجاج ایرانی منتشر میشد تا جایی که وزیر امور خارجه ما در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت که عربستانیها هنگام ورود آیتالله ریشهری، در فرودگاه برخورد بدی داشتند و حتی ایشان را بازرسی بدنی کردند. این موضوع برایم خیلی تلخ بود. چون برخلاف توافقات ما در عربستان بود. از آقای ریشهری پرسیدم که موضوع چه بود؟ ایشان گفت: اصلاً چنین نیست. خود آقای ریشهری تلفنی از آقای متکی پرسید که چرا این حرف را زدی؟ ایشان در جواب گفت: من تحت فشار بودم که این حرف را بگویم.»
معلوم نیست چطور آقای هاشمی با این همه سابق? انقلابی و مدیریتی در مقامات عالی کشوری میتوانند چنین خلاف واقع صحبت کنند. زیرا تنها دو روز بعد از بیان اظهارات بالا، آقای متکی اصل ماجرا را تکذیب کرده و گفتهاند که نه تماسی با من گرفته شده و نه فشاری روی من بوده و اتفاقی که برای آقای ریشهری افتاده، صحت دارد. با توجه به گذشت? آقای هاشمی، تنها احتمالی که میتوان داد این است که اخبار را به اشتباه در اختیار ایشان میگذارند که چنین اظهار نظر میکنند وگرنه این همه فاصله بین حقیقت و ادعاهای بیان شده، به هیچوجه قابل توجیه نیست.
در هر صورت کسی منکر اشتباهات مختلف دولت فعلی نیست اما این باعث نمیشود تا نقاط مثبت موجود را ندید و دائم بر طبل مخالفت کوبید. در ضمن در دولت خود آقای هاشمی هم کلی مشکل وجود داشته که کسی نمیتواند وجود آنها را توهمی فرض کند. به طور مثال حجت الاسلام و المسلمین روانبخش، دبیر سیاسی هفته نامه پرتو و عضو هئیت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) در قسمتی از مصاحبهای که چند روز پیش داشتند میگویند که: «شما تظاهرات مردم اسلام شهر را فراموش کرده اید که سرکوب آنها با دستور آقای هاشمی صورت گرفت تا به زور سیاستهای تعدیل اقتصادی شان را جلو ببرند. سرکوب مردم کوی طلاب مشهد را فراموش کرده اید، سرکوب مردم قزوین را یادتان رفته است. آن اعتراضات مردم به سیاستهای تعدیل اقتصادی اقای هاشمی بود که یکی از مسئولین می گفت سفارش باتوم از خارج از کشور داده بودند که بتوانند این نوع اعتراضات مردمی را سرکوب کنند. بله این اقایان حافظه کوتاه مدتشان یاری شان نمی کند تا حقایق را ببینند. دولت دهم بیشترین خدمت را برای عموم مردم بویژه اقشار کم در آمد و مستضعف جامعه انجام داده است.»
آنچه در این مقطع زمانی مهم است، پیروی از ولایت فقیه زمان، کم کردن اختلافات و حمایت از نهادهای قانونی جمهوری اسلامی است که حتماً بزرگان انقلاب، برای انجام چنین کاری اولویت دارند و کوچکترین تزلزل ایشان در این امور، باعث انحرافات بزرگتر در سایر افراد میشود. امید است که چنین نشود


حبیب الله آموزگار بزرگ خاندان آموزگار در 1269 متولد شد و در 1301 به علی اکبر داور نزدیک و بعدها با تیمور تاش و نصرت الدوله نیز همکار شد. حبیب الله در 1329 وزیر فرهنگ شد و پس از پایان کار دولت علاء رییس بانک عمران شد.
جمشید آموزگار یکی از فرزندان حبیب الله در 1302 در تهران متولد شد، پس از اخذ درجه دکترا از آمریکا در 1330 به ایران آمد. او یکی از کارمندان بلندپایه سازمان اصل 4 بود که آمریکایی ها تاسیس کرده بودند. جمشید آموزگار از نخستین تحصیلکرده های آمریکایی بود که مقام بالایی در نظام سیاسی ایران گرفت و در 1334 به معاونت وزارت بهداری رسید.
وی یک دهه بعد و در 1344 وزیر دارایی شد و 8 سال در این منصب ماند و با موضوع نفت آشنا و نماینده ایران در اوپک شد. او در 1353 به وزارت کشور رفت و همچنین سرپرست سازمان امور اداری و استخدامی شد و در 1355 به جای امیرعباس هویدا دبیرکلی حزب رستاخیز نیز به او رسید. او 17 سال وزیر بود و سرانجام در 1356 نخست وزیر شد.

جهانگیر یکی دیگر از فرزندان حبیب الله آموزگار بود که به آمریکا رفت و اقتصاد خواند و در 1340 درکابینه امینی ابتدا وزیر بازرگانی و بعد وزیر دارایی شد. جهانگیر آموزگار پس از کناره گیری از دولت وزیر مختار اقتصادی ایران در آمریکا شد و در اواخر عمر رژیم گذشته به مقام سفارت اقتصادی نائل شد.
کورس آموزگار نیز از فرزندان حبیب الله بود که در 1307 متولد و در رشته راه و ساختمان درجه مهندسی گرفت و به سازمان برنامه پیوست. او بعدها پیمانکار ساختمانی شد و در سال 1342 در کابینه حسنعلی منصور معاون فنی وزیر آبادانی و مسکن شد و بار دیگر در سال 1348، اما این بار در منصب وزیر در این وزارتخانه شاغل شد.
هوشنگ آموزگار یکی دیگر از فرزندان حبیب الله است که در 1300 متولد و از دانشگاه تهران لیسانس اقتصاد گرفت و به استخدام بانک ملی درآمد... وی بعدها به لندن رفت و کارآموز میدلز در رشته بانکداری شد. اما هوشنگ پس از برگشت به ایران به ریاست کتابخانه ملی برگزیده شد، او در سال 1334 و پس از طی دوره فوق لیسانس به موسسه علوم اداری رفت و چند وقت نیز در روابط عمومی سازمان اوپک در اتریش فعالیت کرد و چند سال نیز از مدیران ارشد سازمان جلب سیاحان شد.
نحوه شهادت و پیدا شدن مقبره مختار+ عکس | ![]() |
![]() |
![]() |
مختارسر عبیدالله بن زیاد را نزد امام سجاد (ع) در مدینه فرستاد، حضرت خوشحال شد و فرمود: خدا جزای خیر به مختار دهد.
|
برنا، مختار ثقفی که پس از جنگ های سختی کوفه را تحت کنترل خود در آورد و عاملین واقعه کربلا را مجازات کرد. سپس لشگری به سوی عبید الله بن زیاد فرستاد که پس از شکست او، سر از بدنش جدا کردند. مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد امام سجاد (ع) در مدینه فرستاد، حضرت خوشحال شد و فرمود: خدا جزای خیر به مختار دهد که خونخواهی ما نمود. معصب بن زبیر در سال 67 هجری با غلبه بر کوفه سر از بدن مختار جدا کرد. با اینکه فاصله مقبره مختار با مرقد مطهر مسلم بن عقیل چند متر بیشتر نیست اما میان آن دو فاصله است که تاریخ آن را به ثبت رسانده است. در ذهنم سخنان رهبر فرزانه انقلاب را درباره توابین مرور می کنم که فرمودند: " کسانى در کوفه دلهاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهلبیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند؛ همهشان هم به شهادت رسیدند، پیش خدا هم ماجورند؛ اما کارى که باید بکنند، آن کارى نبود که آنها کردند؛ لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند. اگر کارى که توابین در مدتى بعد از عاشورا انجام دادند، در هنگام ورود جناب مسلم به کوفه انجام می دادند، اوضاع عوض می شد؛ ممکن بود حوادث، جور دیگرى حرکت بکند. شناسایى لحظهها و انجام کار در لحظهى نیاز، خیلى چیز مهمى است. نحوه شهادت مختار ثقفی سال 61 هجری عبیدالله بن زیاد پس از شهادت امام حسین(ع) در کربلا دستور داد اهل بیت آن حضرت را به کوفه و قصر دارالاماره بیاورند و در آن جلسه سر بریده امام حسین (ع) را نزد خود قرار داد و با چوب دستی به سر مطهر حضرت جسارت کرد.
سال 66 هجری مختار ثقفی قیام کرد، عبیدالله بن زیاد را به هلاکت رساند بر تخت دارالاماره نشست و سر بریده ابن زیاد را بر او وارد کردند. سال 67 هجری مصعب بن زبیر بر مختار پیروز شدو در حالی که مصعب بر تخت کیه زده بود، سر مختار را برای او آوردند. سال 72 هجری عبدالملک بن مروان به عراق حمله کرد و پس از پیروزی، در قصر دارالاماره بر تخت نشست و سر بریده مصعب را برای او آوردند. شخصی در حضور او گفت: ای امیر! من سرگذشت عجیبی از این قصر به خاطر دارم و وقایع آن را تعریف کرد. عبدالملک با شنیدن این قضیه بر خود لرزید و دستور داد قصر دارالاماره را خراب کنند. شایان توجه است که قصر دارالاماره در ذیحجه سال 60 هجری، شهادت دو فرستاده امام حسین را نیز شاهد بوده است. نحوه پیدا شدن مقبره مختار پس از شهادت مختار توسط مصعب بن الزبیر, جسد پاک او در دیوار قصر الاماره نزدیک مسجد مدفون شد , این قبر مخفی ماند تا اینکه آیة الله العظمی سید مهدی بحر العلوم در زمان خود به جستوجو وآشنایی با آثار ومحرابهای مسجد پرداخت , سید در آن زمان ترجیح داد,مسجد کوفه با خاک پاک مدفون شود چون زمین مسجد پائین تر از دیگر سرزمین های منطقه بود ودر نتیجه آبهای سطحی در آن جریان پیدا می گرد, پیرو دستور آیت الله بحر العلوم زمین مسجد کوفه که عمق آن مساوی مقام پیامبر وخانه حضرت نوح بود با خاک پاکسپرشد تا از آلودگی ها در امان نگه داشته شود در جای همان محراب ها بر روی خاک محرابهای جدید ساخته شد همانگونه که اکنون هم نمایان است. در زمان بررسی ها جستجوی آثار مسجد که از طرف سید وجمعی از علما صورت گرفت, سید قبر شریف پنهان شده ای را پیدا کرد وجایگاه آن قبر انتهای راه رو در زیر زمین وبه طرف خارج مسجد به سمت قصر الأماره بود وبر آن قبر سنگی یافتند که بر آن اسم ولقب مختار نوشته شده بود . پس از یافتن قبر, (محسن الحاج عبود شلاش ) ساختن حرم جدید وبزرگی برای مختار را بر عهده گرفت وآن را به رواق حرم حضرت مسلم از سمت جنوب ملحق کرد , وبرای قبر پنجره ای آهنین قرار داد ودرب راه رو که در حجره ای در کنج مسجد کوفه قرار داشت را مسدود کرد . |
نحوه شهادت و پیدا شدن مقبره مختار+ عکس | ![]() |
![]() |
![]() |
مختارسر عبیدالله بن زیاد را نزد امام سجاد (ع) در مدینه فرستاد، حضرت خوشحال شد و فرمود: خدا جزای خیر به مختار دهد.
|
برنا، مختار ثقفی که پس از جنگ های سختی کوفه را تحت کنترل خود در آورد و عاملین واقعه کربلا را مجازات کرد. سپس لشگری به سوی عبید الله بن زیاد فرستاد که پس از شکست او، سر از بدنش جدا کردند. مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد امام سجاد (ع) در مدینه فرستاد، حضرت خوشحال شد و فرمود: خدا جزای خیر به مختار دهد که خونخواهی ما نمود. معصب بن زبیر در سال 67 هجری با غلبه بر کوفه سر از بدن مختار جدا کرد. با اینکه فاصله مقبره مختار با مرقد مطهر مسلم بن عقیل چند متر بیشتر نیست اما میان آن دو فاصله است که تاریخ آن را به ثبت رسانده است. در ذهنم سخنان رهبر فرزانه انقلاب را درباره توابین مرور می کنم که فرمودند: " کسانى در کوفه دلهاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهلبیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند؛ همهشان هم به شهادت رسیدند، پیش خدا هم ماجورند؛ اما کارى که باید بکنند، آن کارى نبود که آنها کردند؛ لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند. اگر کارى که توابین در مدتى بعد از عاشورا انجام دادند، در هنگام ورود جناب مسلم به کوفه انجام می دادند، اوضاع عوض می شد؛ ممکن بود حوادث، جور دیگرى حرکت بکند. شناسایى لحظهها و انجام کار در لحظهى نیاز، خیلى چیز مهمى است. نحوه شهادت مختار ثقفی سال 61 هجری عبیدالله بن زیاد پس از شهادت امام حسین(ع) در کربلا دستور داد اهل بیت آن حضرت را به کوفه و قصر دارالاماره بیاورند و در آن جلسه سر بریده امام حسین (ع) را نزد خود قرار داد و با چوب دستی به سر مطهر حضرت جسارت کرد.
سال 66 هجری مختار ثقفی قیام کرد، عبیدالله بن زیاد را به هلاکت رساند بر تخت دارالاماره نشست و سر بریده ابن زیاد را بر او وارد کردند. سال 67 هجری مصعب بن زبیر بر مختار پیروز شدو در حالی که مصعب بر تخت کیه زده بود، سر مختار را برای او آوردند. سال 72 هجری عبدالملک بن مروان به عراق حمله کرد و پس از پیروزی، در قصر دارالاماره بر تخت نشست و سر بریده مصعب را برای او آوردند. شخصی در حضور او گفت: ای امیر! من سرگذشت عجیبی از این قصر به خاطر دارم و وقایع آن را تعریف کرد. عبدالملک با شنیدن این قضیه بر خود لرزید و دستور داد قصر دارالاماره را خراب کنند. شایان توجه است که قصر دارالاماره در ذیحجه سال 60 هجری، شهادت دو فرستاده امام حسین را نیز شاهد بوده است. نحوه پیدا شدن مقبره مختار پس از شهادت مختار توسط مصعب بن الزبیر, جسد پاک او در دیوار قصر الاماره نزدیک مسجد مدفون شد , این قبر مخفی ماند تا اینکه آیة الله العظمی سید مهدی بحر العلوم در زمان خود به جستوجو وآشنایی با آثار ومحرابهای مسجد پرداخت , سید در آن زمان ترجیح داد,مسجد کوفه با خاک پاک مدفون شود چون زمین مسجد پائین تر از دیگر سرزمین های منطقه بود ودر نتیجه آبهای سطحی در آن جریان پیدا می گرد, پیرو دستور آیت الله بحر العلوم زمین مسجد کوفه که عمق آن مساوی مقام پیامبر وخانه حضرت نوح بود با خاک پاکسپرشد تا از آلودگی ها در امان نگه داشته شود در جای همان محراب ها بر روی خاک محرابهای جدید ساخته شد همانگونه که اکنون هم نمایان است. در زمان بررسی ها جستجوی آثار مسجد که از طرف سید وجمعی از علما صورت گرفت, سید قبر شریف پنهان شده ای را پیدا کرد وجایگاه آن قبر انتهای راه رو در زیر زمین وبه طرف خارج مسجد به سمت قصر الأماره بود وبر آن قبر سنگی یافتند که بر آن اسم ولقب مختار نوشته شده بود . پس از یافتن قبر, (محسن الحاج عبود شلاش ) ساختن حرم جدید وبزرگی برای مختار را بر عهده گرفت وآن را به رواق حرم حضرت مسلم از سمت جنوب ملحق کرد , وبرای قبر پنجره ای آهنین قرار داد ودرب راه رو که در حجره ای در کنج مسجد کوفه قرار داشت را مسدود کرد . |
نوری?زاده خطاب به فریبا داوودی مهاجر: کی به شما آپارتمان داد که روسری?تان را برداشتید؟
علی?رضا نوری?زاده چندی پیش با مساعدت سفارت و استخبارات رژیم سعودی کنفرانس مخفیانه ای را در لندن برگزار کرد که در آن شماری از سران گروهک های تروریست و تجزیه طلب نظیر کومله شرکت داشتند و از جمله از خوزستان به عنوان عربستان و متعلق به رژیم سعودی نام برده شد. خبر برخی اظهارات در کنفرانس و پول های دریافت شده از رژیم سعودی به سرعت لو رفت و فریبا داودی مهاجر ... به انتقاد از کنفرانس پرداخت. او عملا نوری?زاده را مواجب بگیر رژیم سعودی خواند تا خود را تبرئه کرده باشد اما نوری?زاده که هنوز از سؤالات درباره نقش آفرینی در سناریوی امنیتی «مدحی» و «الماس فریب» رهایی نیافته، این بار از خیانت یک شرکت کننده کنفرانس (داودی مهاجر) به خشم آمده و متقابلا برخی اخبار پشت پرده را فاش کرد. او می?گوید قرار نبوده محتوای کنفرانس رسانه?ای شود.
وی فاش کرد که داودی مهاجر در آمریکا حاضر شده در ازای تامین خانه و زندگی کشف حجاب کند. نوری?زاده به داودی مهاجر گفت: «شما کی هستید که از من منابع مالی می?خواهید؟ شما وقتی آمدید آمریکا با روسری! منابع مالی?تان کی بود؟ کی به شما آپارتمان داد که روسری?تان را برداشتید؟ هزینه کنفرانس?ها بسیار کمتر از مبلغی است که به عنوان بورسیه در آمریکا به شما پرداخت شده است. بنابراین وقتی حساب کتاب باز می?کنید بدانید با کی طرف هستید. خود را نخود هر آش نکنید و در جاهایی که از حد و حدود شما بالاتر است دخالت نکنید این را به بانوی محترم (داودی مهاجر) می گویم و به بقیه که در این مورد اظهارنظر می کنند.»
/
آخرین نمازجمعه ای که احمدی?نژادرفت کی بود؟ |
شنبه ?? تیر ???? ساعت ??:?? |
![]() ![]() ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
? نظر ![]() |
به گزارش خبرآنلاین، آخرین نمونه از این دست، سخنرانی پیش از خطبه?های وزیر اطلاعات در نماز جمعه دیروز تهران بود که وزرای ارشاد، راه و شهرسازی و معاون اول رئیس?جمهور نیز مستمعان دولتی آن در صف اول نماز جمعه بودند.
با این حال مدت?هاست که رئیس جمهور شخصا در نماز جمعه حضور نیافته است. این در حالی است که پیش از این او حتی اگر سخنران پیش از خطبه?ها هم نبود، گاهی به عنوان مستمع در میان نمازگزاران دیده می?شد.???
محمود احمدی نژاد در حالی به غایب یکساله نماز جمعه?های کشور تبدیل شده است که در این مدت از تریبون نماز جمعه نسبت به برخی مواضع شخص وی و یا نزدیکانش در دولت انتقاداتی شده است. از انتقاد به طرح مکتب ایرانی و بی توجهی به اجرای قانون عفاف و حجاب گرفته تا انتقاد به لغو طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه?ها که در نماز جمعه دو هفته پیش سراسر کشور به نقد کشیده شد.
آخرین باری که احمدی?نژاد سخنران پیش از خطبه?های نماز جمعه بود، ?? بهمن ماه سال گذشته بود. البته سخنرانی وی در میدان آزادی برگزار شد و نماز جمعه به امامت آیتالله صدیقی در دانشگاه تهران اقامه شد. اما ستاد اقامه نماز جمعه رئیس?جمهور را سخنران پیش از خطبه?ها معرفی کرد و او هم با تشریح بخشی از برنامه?هایش برای هدفمندی یارانه?ها گفت که مجددا با مردم در اینباره سخن میگوید. رئیس?جمهور همچنین خبر داد که «اولین انسان ایرانی تا قبل از سال1400با پرتابگر ساخت ایران به فضا میرود».
البته او دو بار در سال ??، در تریبون نماز جمعه تهران حاضر شد. او در ?? شهریور ماه نیز سخنران پیش از خطبه?ها بود و محورسخنانش را تحولات جهانی قرار داد و گفت: «آمریکا و رژیم صهیونیستی با برگزاری مذاکرات سازش بدنبال جنایات جدید هستند» و «امروز دولتهای آمریکایی و اروپایی قادر به سرپا نگهداشتن خود نیستند».
حضور رئیس?جمهور در نماز جمعه تهران در سال ?? - سال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم- نیز به دو سخنرانی در شهریورماه (? و ?? شهریورماه) خلاصه می?شود. او در اولین سخنرانی?اش در این دوره زمانی از تاکیدش بر اجرای عدالت سخن گفته و خواستار رای اعتماد مجلس به تمامی کابینه?اش شد و در دومی هم که به مناسبت روز قدس سخنرانی می?کرد، تاکید کرد که مردم منطقه تسلیم رژیم صهیونیستی نخواهند شد
آخوندی که روی تخته عکس خدا می کشد! |
شنبه ?? تیر ???? ساعت ??:?? |
![]() ![]() ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
? نظر ![]() |
مهمترین بخشهای این مصاحبه که توسط مجله پاسدار اسلام انجام شده را در زیر بخوانید:
اولین بار پای تخت سیاه
اولین بار ماه رمضانی بدر کاشان بود یک تخته رنگ و رو رفته شکسته مدرسهای بود در مشهد هم که اولین کارمان بود، تخته سیاه نداشتیم، رفتیم یک مقوا پیدا کردیم و بازغال نوشتیم و با جورابمان پاک کردیم! دورتادور آخوند نشسته بود.
حالا چطور شده که شما به فکر زندگی من افتادید؟ مثل اینکه بوی مرگ میآید، همه یاد من افتادند! راز استفاده از تخته سیاه، نه تخته وایت بورد
چرا همیشه با گچ روی تخته مینویسید و با وایت بورد که راحتتر است نمینویسید؟
وایت بورد تازه پیدا شده ما از قدیم تخت سیاه داشتیم، نیتم این است که به مردم بگویم که با سادهترین وسایل هم میشود دهها سال کار کرد.
دو خاطره جالب از امام خمینی (ره)
یک خاطره اینکه رفتم نجف درس بخوانم، یک سال و دو ماه آنجا ماندم. میخواستم بیایم ایران و پول نداشتم. به آقای حلیمی گفتم، آقای حلیمی گفت بروم به امام بگویم که یک همشهری داریم، اگر پول دارید به او بدهید. میگفت وقتی به امام گفتم، امام یک لحظه مکث کرد و گفت هرچی توی جیبم هست مال شما. همه جیبش را گشت و دید ?? تومان است و آن را به من داد. این اولین پولی بود که از امام گرفتم. اولین شهریهای که از امام گرفتیم، ?? تا یک تومنی بود که آقای شیخ حسن صانعی آورد مدرسه، اولین تقسیمی ما بود.
نجف که بودیم، حاج آقا مصطفی به پسر آقای خویی تلفنی زد که ما را از ترکیه آوردند بغداد؛ شما یک خانه بگیرید که ما بیاییم آنجا. من با آقای خویی رابطه نداشتم ولی این تلفن را شنیدم و پرسیدم آیت الله خمینی الان بغداد است؟ رفتیم وارسی کردیم و گفتند بله. چند تا طلبه شدیم و پولی را روی هم گذاشتیم و رفتیم. ما جزء انقلابیها نبودیم، طلبه عادی بودیم. ??-?? نفری شدیم و پولی روی هم گذاشتیم و یک مینی بوس کرایه کردیم و به مسافرخانهای در کاظمین رفتیم. این خاطره را تا حالا جایی ننوشتهام و به کسی نگفتهام. الان یادم آمد. خلاصه رفتیم مسافرخانه و پرسیدیم: «آیت الله خمینی آمده اینجا؟» گفتند: «بله غروب بود که آقایی آمد وگفت من خمینی هستم. یک اطاق به من بدهید. گفتم خمینی که در ایران انقلاب کرده، رفته ترکیه، گفت: من همانم. هواپیما مرا آورده بغداد و رها کرده و رفته.» میگفت: «وقتی دیدم آقای خمینی است، دیدم مسافرخانه درشان ایشان نیست و بردیمشان خانه.»
استراحت شهید مطهری در منزل قرائتی
ایشان چند هفتهای، پنجشنبهها تقریبا مرتب میآمد منزل ما. ناهار میخورد و بعد استراحت میکرد من برای اینکه بچهها سروصدا نکنند، دو تا دختر کوچولویم را بغل میکردم و در کوچههای قم راه میبردم ایشان یک ساعت میخوابید و چای میخورد و من توی ماشینش مینشستم. یک بنز مشکی قدیمی داشت. توی ماشین مینشستم و تا حضرت حرم عبدالعظیم از ایشان سوال میکردم.
تو نماینده من در نهضت سوادآموزی هستی!
وقتی ما رفتیم تلویزیون، امام بحثهای ما را دید و خوشحال شد یک سالی گذشت حاج احمد آقا میگفت امام از برنامه تو خوشش میآید. من در راه برگشت از جبهه، نزدیک خرم آباد بودم که رادیو را روشن کردم و دیدم امام میگوید تو نماینده من در نهضت سوادآموزی هستی.
قالی ??? هزارتومانی که یک میلیون میارزد!
یک زمانی امام پولی برای من فرستاد. امام دوبار برای من پول فرستاد. یک بار ??? تومان، یک بار ?? تومان. ??? تومان در آن زمان پول خوبی بود و با آن دو تا قالی برای دو تا دخترهایم خریدم که الان آن دو تا قالی یکی یک میلیون بیشتر میارزد، یک بار پیغام فرستادم که من شرعا فقیر نیستم. فرمود که این پول برای فقرا نیست، این هدیه است.
دو اشکالی که قرائتی به امام گرفت!
یک بار خدمت امام رسیدم و گفتم: «کسی روی شما اشکال داشته باشد طوری نیست؟» فرمود: «نه» گفتم: «من روی شما دو تا اشکال دارم. خجالت میکشم چراغ قوه به خورشید بیندازم ولی در ذهنم هست.» پرسید: «چیست؟»
گفتم: «شما یک جاهایی نماینده میگذارید که ضرورت ندارد. مثلا نهضت سوادآموزی چه خطری داشت که نماینده گذاشتید یا هلال احمر که باید به سیل زدهها پتو بدهد، چه خطری داشت که آقای غیوری را گذاشتید؟ آن وقت دو سه جا که خیلی اهمیت دارند، نماینده ندارید.»
فرمودند: «کجا؟» گفتم: «اطاق پخش تلویزیون. اینکه چه برنامههایی پخش میشوند، خیلی مهم است. یکی هم کتابهای درسی آموزش و پرورش. میلیونها کتاب چاپ میشود و بچهها سطر به سطر میخوانند. توی این کتابها چیست؟ شما در دروازههای فکری نسل نو، نماینده ندارید و آن وقت در نهضت سوادآموزی برای آب بابای پیرزنها نماینده دارید.»
یک بار هم در جمعیت بودم و داشتم میرفتم، امام فرمود به ایشان بگویید بیاید داخل. خود امام فرمود و ما رفتیم خدمتشان. بعد به امام گفتم: «یک دقیقه اجازه بدهید غیبت کنم.» امام تأنّی کرد و گفت: «خیلی خب! یک دقیقه غیبت کنید.» و از سروش گفتم که نماینده امام در شورای انقلاب فرهنگی بود و کارش درست نبود. به امام گفتم: «گاهی اوقات ممکن است حیوانات زودتر از آدمها زلزله را بفهمند!» چون توهین به امام بود که حالا یه بچه طلبه برود آنجا و این حرف را درباره نماینده ایشان بزند.
من میشوم آخوند اطفال مثل پزشک اطفال!
حدود سطح را که خواندم و داشت تمام میشد، فکری بودم که چه طور آخوندی بشوم؟ آخوند از دفتر عقد و ازدواج گرفته تا منبریهای دههای، تا درس، فقیه، فیلسوف، عارف. نگاهی کردم به شاخههای روحانیت و گفتم من میشوم آخوند اطفال، مثل پزشک اطفال. نمونه هم نداشت چون آن زمان آقای راستگو هم نبود. بالاخره توی کوچه و محلهمان در خانهها را زدم، گفتم بچهها بیایید برایتان قصه بگویم. ماه رمضانی بود و بچهها را صدا زدم و قرار گذاشتم فردا شب در مسجد، مسجدی بود با زیلوهای خاکی، نه آقا داشت و نه مستمع. گفتم وعدهء ما توی مسجد. رفتیم و حدود ?? دقیقه نشستیم و هیچ کس نیامد. گفتم خدایا! بیکسی ما را قبول کن. خواستیم بلند شویم، یکی از جوانها آمد. گفتم تو گفتی میآیم. الان حدود ?? دقیقه است که من آمدهام و شما نیامدهاید. گفت چند دقیقه بنشینید میروم و دو سه نفر را میآورم. گفتم باشد. رفت و هفت نفر را آورد. ده دقیقه برای آنها صحبت کردم و قصهای را تعریف کردم و گفتم اگر خوب بود فردا شب هم بیایید و رفقایتان را هم بیاورید. هفت تا شد ده تا و بیست تا و سی تا و چهل تا. همگی هم در حد ??- ?? سال.
یک تخته سیاه گذاشته عکس خدا را میکشد!
آمدیم قم، آقای صلواتی مسجدی داشت به نام مسجد رضاییه رفتم به اقای صلواتی گفتم شما مرا میشناسید؟ گفت بله، گفتم بلند شوید و بگویید من این شیخ را میشناسم. فردا که میآیید مسجد برای نماز، بچهتان را هم بیاورید. آقای صلواتی بلند شد و مرا معرفی کرد. فردا شب دو سه نفر بچههایشان را آوردند. با آن بچهها جلسه داشتیم، جلسات رونق گرفتند و آنها را کشاندیم به خانهها. خانه آقای مشکینی پشت میدان میوه فروشها بود و بچه ایشان هم میآمد. درسهایمان را نشان پدرش داد. پدرش ما را میشناخت. گفت: من میخواهم بیایم جلسه بچهها. گفتم باشد. یک شب خودمان رفتیم آقای مشکینی را آوردیم جلسه بچهها. دور اتاق یک مشت بچه ??- ?? ساله نشسته بودیم، ما هم روی تخته سیاه درس نبوت گفتیم. آقای مشکینی قاطی بچهها نشست گوش کرد. جلسه که تمام شد گفت: «آقای قرائتی! بیا یک معاملهای بکنیم. تو ثواب جلسه این بچهها را به من بده و من در مسجد امام یک درس شلوغ دارم و همه طلبهاند. من ثواب آن درس را میدهم به تو.»
آقای مشکینی رفت روی منبر از ما تجلیل کرد. بعد سه تا طلبه آمدند جلسه ما، بعد رفتند به بقیه طلبهها گفتند و شدند ده تا و بیست تا. کم کم یک اطاق شد دو تا اطاق و کف حیاط پر شد! خود آیت الله مشکینی گاهی اوقات میآمد توی حیاط ما نماز میخواند. گفتند خانه قرائتی چه خبر است که غروبها پر از آخوند میشود؟! یکی گفت نمیدانم. به نظرم یک تخته سیاه گذاشته عکس خدا را میکشد.
وقتی آیت الله خامنهای من را به خانهاش برد
قبل از انقلاب جلسهء ما وقتی رشد کرد و سی، چهل تا جوان شدند، ما موفق به زیارت مشهدالرضا علیهالسلام شدیم. به امام رضا (ع) عرض کردم آمدهایم زیارت و باید زود برگردیم و به جلسهء کاشان برسیم، ولی دوست داریم چند روزی در مشهد بمانیم. هنوز از حرم بیرون نیامده بودیم که یک سید روحانی که در آن زمان دبیر بود، من را دید. او من را میشناخت. گفت اینجا سمینار دبیران تعلیمات دینی است و من به آنجا میروم، شما هم با ما بیا. من گفتم من که دبیر نیستم. گفت باشد، بیا برویم.
ما به فلکهء آب رفتیم و منتظر تاکسی بودیم که یک ماشین ترمز کرد. یک روحانی پشت فرمان بود. آن سید را شناخت و سوارش کرد. ما را هم سوار کرد. بعد معلوم شد این روحانی عزیز دکتر باهنر است؛ نخستوزیر شهید دولت شهید رجایی. بنده اسم دکتر باهنر را شنیده بودم. وقتی این دوست ما به ایشان گفتند که این قرائتی است، گفت عجب! آن قرائتی که در کاشان جوانها را جمع میکند، شمائید؟ گفتم: من هستم.
خلاصه پشت عبای آقای باهنر به سمینار رفتیم. دیدیم جمعیت سنگینی از دبیران تعلمیات دینی جمع شدهاند و افرادی را دعوت کردهاند؛ از جمله دکتر بهشتی، استاد مطهری، آقای خامنهای و ... ما صحنه را که دیدیم، گفتیم میشود ? دقیقه هم به ما وقت بدهید؟ من یک طرحی دارم. گفتند باشد. رفتیم روی سن و گفتیم. آنها هم خیلی پسندیدند.
صادقی نامی هم بود در آن جلسه که بعد از انقلاب نمایندهء مشهد شد و شهید شد. ایشان چهل دقیقه وقت داشت که وقتش را به من داد. من آنجا معرکهای گرفتم از بحثهای درجهء یکمان. جمعیت هم بسیار خندیدند. بعد از این بحث، حضرت آقای خامنهای آمدند. خب من آنوقت ایشان را نمیشناختم. گفتند من یک مسجدی دارم در مشهد؛ مسجد امام حسن مجتبی (ع) که رژیم آن را تعطیل کرده است. من منبرم ممنوع است. شما بیا و بعد از نمازِ من همین تختهسیاه را بگذار و کلاسداری کن. الان هم بیا برویم خانهء ما.
از همان جلسه آیتالله خامنهای ما را برد خانهاش. چند شبی در خانهی ایشان میخوابیدم و صبحها در مسجد صحبت میکردم. به این ترتیب آغاز آشنایی ما با ایشان این بود که ما به امامرضا (ع) متوسل شدیم که جلسه میخواهیم. سیدی ما را از حرم به فلکهء آب برد و از فلکهء آب به همراه شهید باهنر به سمینار رفتیم، از سمینار به همراه آیتالله خامنهای به خانهشان رفتیم.
صبح جلسهای برای بچهها میخواستیم، شب جلسه برای جوانهای انقلابی جور شد و این آشنایی ما ادامه پیدا کرده و ما از ارادتمندان ایشان هستیم. یا امام رضا (ع)!
کره زمین را به ما بده!
یک بار رفتم حرم امام رضا (ع) دیدم حرم خیلی خلوت است گفتم یا امام رضا (ع)! ما چند سال پیش از شما یکی جلسه برای بچهها خواستیم، شبش جلسه جوانها را دادی، بعد هم همه ایران را خواستیم، به ما دادی. حالا یک کار دیگه کن. کره زمین را به ما بده! تمام دنیا را در اختیار ما بگذار.
بعد به خودم گفتم خب! حالا تو که داری این حرفها را میزنی، خودت چه عرضهای داری؟ شکنجه شدی؟ برای اسلام خون دادی؟ سیلی خوردی؟ حلم داری؟ خُلق داری؟ تقوا داری؟ نماز شب خوان هستی؟ دیدم نه، هیچ کدام از اینها را ندارمو یک آدم معمولی هستم، ولی تا دلتان بخواهد ضعف دارم، ترس دارم، بخل دارم. گفتم یا امام رضا (ع) یک چیزی میگویم خواستی بدهی، نخواستی ندهی، چون دعا خیلی بزرگ است. اگر دادی خیلی رئوفی و اگر هم ندادی خیلی حکیمی. بعد یک مثل برای امام رضا (ع) زدم که آدم حکیم، زعفران را توی سطل زباله نمیریزد. من با این صفات بدی که دارم، پر از آشغالم و میگویم کره زمین را در اختیار من بگذار درست مثل این است که بگویم زعفران را توی سطل زباله بریز، پس اگر ندادی حکیمی و اگر دادی رئوفی.
قصه گذشت دیدم تفسیر ما به ?? زبان ترجمه شد و حرفهایمان از رادیوهای برون مرزی پخش شد
انتقاد به مصوبات مجلس از سوی دولت، طی ? سال گذشته همواره وجود داشته و هیچگاه و با هیچ عکس العملی نیز رفع نشده است. حال چگونه قرار است در سوالی که هیچ الزامی برای رئیس جمهور ایجاد نمی کند، این اشکالات رفع شود.
طرح سوال از رئیس جمهور همچنان بحث داغ این روزهاست. بحثی اگر بخواهیم واقع بینانه تر به آن نگاه کنیم، تبدیل به همزادی برای خطاها و اشتباهات رئیس جمهور احمدی نژاد شده است و هر زمان که این اشتباهات رخ می نمایند، بلافاصله شاهد رونمایی دوباره از طرح سوال از رئیس جمهور هستیم.
در مورد اخیر نیز بحث سوال همچنان داغ است و همه منتظرند تا تعطیلات مجلس به پایان برسد و تکلیف مشخص شود.
نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در همین زمینه گفته است که هنوز مشخص نیست آیا واقعا بیش از ?? نفر از نمایندگان امضای خود را پس گرفته باشند.
باهنر تصریح کرده است: تکلیف این طرح بعد از تعطیلات مجلس مشخص خواهد شد.
در باب این سوال گذشته از اینکه شاهد خوشحالی بسیاری از منتقدان همیشگی و طرفداران نظریه "ما قبلاً هشدار داده بودیم" هستیم، اما یک سوال همچنان بی پاسخ است و گویا کسی هم خیال پاسخگویی به آن را ندارد.
و آن سوال این است: "این سوال برای چه باید پرسیده شود؟"
قبل از آنکه به پاسخ این سوال بپردازیم این نکته لازم به ذکر است که علی مطهری چندی قبل در یکی از مصاحبه هایش تصریح کرده بود که طرح سوال مذکور، در صورت تأیید و حضور احتمالی رئیس جمهور در مجلس به هیچ وجه به رأی گیری نخواهد انجامید و رئیس جمهور فقط در قبال سوالاتی که از وی پرسیده خواهد شد، پاره ای توضیحات را ارائه می کند.
و اما این سوال چرا باید پرسیده شود؟
اپیزود اول در گمانه زنی برای پاسخ به این سوال را می توان در منش رفتاری سوال برانگیز رئیس جمهور احمدی نژاد جستجو کرد. او شخصیتی دارد که نشان داده است در محاجّه با مجلس یدی طولا دارد. این در حالی است که او برای پاسخ به سوال نمایندگان چندین برابر آنها وقت دارد حرف بزند.
لذا باید دانست که پرسیدن سوال با کیفیتی که علی مطهری در بالا از آن خبر داده بود از احمدی نژاد که منش او در قبال انتقادات قانونی مشخص و البته چالش برانگیز است، نمی تواند امری چندان کارآمد باشد.
در اپیزود دوم باید به استدلال های کلی برخی از نمایندگان که در این رابطه مطرح می شود نگاهی داشته باشیم.
علی مطهری، به عنوان طراح سوال و خواهان اصلی پرسش سوال از رئیس جمهور دراین باره می گوید: مهمترین اثر این سوال اقتدار مجلس و شکستن غرور کاذب رئیس?جمهور است که به آسانی نتواند بگوید من این قوانین را اجرا نمی کنم. مردم باید بدانند که اینطور نیست که کسی بگوید قانون را اجرا نمی کند و مجلس از کنار آن بگذرد.
او تصریح می کند: این کار باعث می?شود که از موارد بعدی جلوگیری شود و روسای جمهور آینده فکر نکنند که وقتی از مردم رای گرفتند هر کاری می توانند بکنند.
فرزند شهید مطهری البته به این مسئله اشاره ای نمی کند که انتقاد به مصوبات مجلس از سوی دولت، طی ? سال گذشته همواره وجود داشته و هیچگاه و با هیچ عکس العملی نیز رفع نشده است. حال چگونه قرار است در سوالی که هیچ الزامی برای رئیس جمهور ایجاد نمی کند، این اشکالات رفع شود.
البته برخی دیگر از نمایندگان نیز در مقاطعی که چالش مشهور ان قلت رئیس جمهور به قوانین تصویبی مجلس بروز می کند، در همین رابطه گمانه هایی را مطرح و تصریح کرده اند که مجلس باید جایگاه نظارتی خود را حفظ کند.
که البته اینکه آیا با یک پرسش خالی از رئیس جمهور و چند دستگی در مجلس پیرامون برخی خطاهای واضح در دولت می تواند سبب ارتقای جایگاه نظارتی مجلس شود یا خیر، خود بحث دیگریست.
در اپیزود سوم گمانه ای را مطرح می کنیم که اهمیت آن شاید کمی بیشتر باشد. و آن اینکه پاسخ این سوال به درد چه کسانی می خورد؟
رئیس جمهور قرار است، احتمالاً و در صورتیکه امضاهای طرح سوال به حد نصاب برسد، بیاید در مجلس توضیحاتی بدهد و بدون هیچگونه رأی گیری نیز از جلسه خارج شود.
و جالب آنکه رئیس جمهور مثلاً همین چند روز قبل، در بحث اعلام آمار نرخ رشد اقتصادی کشور، این نرخ را ?? درصد اعلام می کند و در ادامه نهادهای دیگری را که وابسته به دولت اند و این نرخ را کمتر اعلام کرده اند با این وصف که "می ترسند" خطاب میکند.
مواضع او کاملا مشخص است. در بحث حجاب و گشت های ارشاد، حمایت بی شائبه از آقای خاص، خط قرمز بودن کابینه و خواسته هایی که حتی در مقطعی کار را به خانه نشینی او نیز کشاند، جملگی از همین دست مواضع مشخص احمدی نژاد هستند.
طراحان سوال آیا قصد تکرار دوباره این مقولات را دارند یا اینکه هدف دیگری را در ذهن خویش پرورانده اند که هنوز هم کسی از آن خبری ندارد.
با گمانه های مطرح شده و با عنایت به اینکه کشور در مقطع کنونی در حال گذار از فرآیند هدفمندسازی یارانه ها قرار دارد و کشور با توجه به جنجال های اخیر نیاز به وحدت بیشتری دارد، شاید بهتر باشد که مجلسیان و آنها که بر حفظ جایگاه نظارتی مجلس تأکید دارند ضمن بازخوانی دوباره برخی از خطاهای گذشته مجلس همچون مصوبه مربوط به دانشگاه آزاد و یا ماجرای دو دو کردن برخی مجلسیان، که ضربه شدیدی را به جایگاه مجلس وارد کرد؛ راهکار دیگری را برای حفظ و رفیع سازی جایگاه نظارتی مجلس بیابند. نه اینکه به راه حلی فکر کنند که معلوم نیست ضریب تأمین اهداف نمایندگان سوال کننده در آن چقدر است و اساساً مخاطب پاسخ سوالاتی که احتمالا قرار است رئیس جمهور به آنها پاسخ بدهد چه کسانی هستند؟
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
چراگ?اه عفونی نگران زندگیتان ?باشید نوش جان آی ایران
کود گاوی ?ه بازار?اب جارو برق?اومد در خونمون رو زد؛ تا در رو با
یک دیدگاه بگذارید حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز در 15 جمله clip
نکته شغلی که کسی بهم نگفت یادداشتهای سروش روحبخش دهه اول کار کر
زندگی یعنی چه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
]چه میشود اگر یک مگس بیفتد توی یک فنجا ن قهوه > What happens i
>> آشتی با خود، آغاز زندگی ست >> >> >> همان
چاقترین زن دنیا + عکس سارا ماسی دارای دو فرزند با 33 سال سن با د
تصاویر/ پرواز زیبای طاووس
اقدام خلاف شرع درسطح شهربامجوزشهرداری پایتخت
فساددرشوراهای شهرباسرعت اغازشد
اعلام کاندیداتوری شورای شهر
[همه عناوین(3811)][عناوین آرشیوشده]